سوگسرودههای شاعران در رثای امام نهم(ع): «هر چه دارم از جواد و جود بی پایان اوست»
شعر فارسی در سالهای گذشته تلاش کرده تا خلأهای موجود در زمینههای شعر آیینی را برطرف کند. یکی از موضوعاتی که در این سالها به آن بیش از گذشته پرداخته شده، سرودههایی در وصف امام جواد(ع) است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، اگرچه پیشینه شعر آیینی درباره شکوه سیرت امام جواد(ع) مشخص و روشن نیست، اما در سالهای گذشته به ویژه در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همزمان با رشد کیفی و کمی شعر آیینی، سرودههای متعددی درباره این امام همام منتشر شده است.
حضرت امام محمد تقى دهم ماه رجب سال 195 هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت رضا(ع) و مادر ارجمندش بانویى مصرى تبار به نام سبیکه بود . ریحانه و خیزران از دیگر نامهاى مادر امام جواد است. حضرت رضا در مورد منزلت فرزندش امام جواد و مادر مکرمه آن حضرت، به یارانش فرمود: من داراى پسرى شدهام که همچون موسى شکافنده دریاهاى علم است و مانند عیسى مادرى پاک دارد.
«انسان 250 ساله» درباره نقش امام جواد(ع) مینویسد: امام جواد علیهالسلام مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. 1376/6/17 او نمودار و نشانه مقاومت است. انسان بزرگی که تمام دوران کوتاه زندگیش با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفهی عباسی -مأمون- مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همهی شیوههای مبارزهی ممکن، مبارزه کرد. 1360/2/25
پیشواى نهم در سن هفت سالگى به امامت رسید و 17 سال رهبرى شیعیان را به عهده داشت. روز بیست و نهم ذیالقعده مصادف است با شهادت این امام همام. سرودههای ذیل، بخشی از سرودههایی است که در رزوهای اخیر به مقام والای ایشان تقدیم شده است:
علیمحمد مؤدب:
آمدم اما ندانستم کجاها آمدم
آمدم سوی تو و جد تو آقا آمدم
سبز هستید و بلند و آسمانی در زمین
من به شوق دیدن آن باغ بالا آمدم
خسته و آشفته مثل کوچههای کاظمین
با غمی نارفته من آن کوچهها را آمدم
نیزهها در خاطرم سرهای مردان روی نی
چون اسیران رو به صحنت خار در پا آمدم
خار در دل، خار در پا، چشم بر روی شما
تا مگر در سایهتان یابم تسلا آمدم
آمدم در صحن چرخیدم دلم بی تاب بود
بچهها در صحن جاماندند و تنها آمدم
بچهها پیش شما بودند و خاطرجمع من
بر مزارت بی خیال هر دو دنیا آمدم
گم شدم چون بچهها در صحن پیش چشمتان
گم شدم یک عمر آقا جانم اما آمدم
یافت عطر تربتت آخر مرا زین خاکباد
یافتم خود را و در چشم تو بینا آمدم
خاکبادک کرد عمری طبع من در کوچهها
آخر اما شاعر دربار مولا آمدم
هر چه دارم از جواد و جود بی پایان اوست
در سخن هم از عنایاتش توانا آمدم
***
رضا اسماعیلی:
در مکتب او، معاد را یاد بگیر
با نفس دغل، جهاد را یاد بگیر
از حضرت او درس کرامت آموز
امروز بیا «جواد» را یاد بگیر
***
سیدمحمدجواد میرصفی:
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است
غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است
چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟
به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است
زبان به شکوه گشوده است زهر و میداند
که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است...
اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت
ولی حسین هم این بین با تو همسخن است
گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست
حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است
شدند بر تن تو سایهبان کبوترها؟
هنوز روی زمین، آفتاب، بیکفن است
***
علی انسانی:
در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟
یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد
ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر
بس اُمّفَضل داشت به اِبنالرّضا عِناد
این جسم سبز بوی گل سرخ میدهد
دست که داد دستهگل فاطمی به باد؟
شد کوچههای شهر پر از عطر و بوی گل
گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد
گه نام باب برد و گهی آب آب کرد
لبتشنه داد جان و جوابش کسی نداد
آن کس که اَنُفس از نَفس او نَفس گرفت
زد همچنان نفس نفس و از نفس فتاد
انتهای پیام/