«جنگ جهانی غذا»| سند NSSM۲۰۰ ؛ منافع خاص آمریکا، در «کاهش جمعیت جهان»
«سند امنیت ملی آمریکا» تصریح میکند: کمکهای آمریکا و سازمان ملل برای کاهش جمعیت جهان که تا ۱۹۷۴ به بیش از ۸۰ کشور اختصاص یافته، قابل قبول نیست و باید جهتدهی شود.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، پرونده «جنگ جهانی غذا» از این شماره وارد فاز جدیدی خواهد شد؛ به این ترتیب که تا چند شماره، «سند امنیت ملی آمریکا»(موسوم به NSSM200) را که در سال 1974 میلادی توسط هنری آلفرد کیسینجر - استراتژیست برجسته کنونی و وزیر امور خارجه وقت آمریکا - برای کنترل جمعیتِ کل جهان (منهای آمریکا)، تهیه شد و مبنای بسیاری از تحولات نیم قرن اخیر قرار گرفت. سند مزبور، پیرو برنامه علنیسازی عمومیِ دستور اجرایی 11652 طی دو سال خود بخود تنزل پیدا کرد و در 31 دسامبر 1980 علنی شد. محتویات این سند را در چند شماره بررسی و تحلیل خواهیم کرد.
مروری بر شمارههای پیشین پرونده
پیش از ورود به این سلسلهگزارشها با رویکرد جدید، بیایید قسمتهای قبلی پرونده «جنگ جهانی غذا» را اجمالاً مرور کنیم:
پس از اعلام آغاز پرونده و درج ورودیه و کلیات بحث {اینجا}، در بخش آغازین پرونده {اینجا} ضمن تشریح تحولات راهبردی جهان در یک سده اخیر (از ایدئولوژیک و ناسیونالیستی به ژئوپولتیک و بعد به ژئواکونومیک و نهایتاً به ژئواستراتژیک) تغییرات آرایش جهانی قدرت طی نیمقرن اخیر تشریح شد.
بخش دوم {اینجا} حاوی تحلیلی پیرامون تغییرات جمعیتی 2000 سال اخیر جهان است. بخش سوم {اینجا} نشان میدهد که پیشینه برنامههای جهانی تحدیدنسل و همچنین برنامهی «اصلاحات ژنتیکی بشر» به سالهای نیمه قرن نوزدهم میلادی باز میگردد. این زمان مقارن با آغاز تحول نگاه انسانشناسانه و عمیق غرب با اتکا بر نظریات «چالز داروین» است، که بهشدت سیاست، اقتصاد و علوم اجتماعی غرب را دستخوش تحول کرد. انگارهی «لزوم تغییر در شرایط ژنتیکی نوع بشر» نیز اولین بار توسط همین جریان، با محوریت «فرانسیس گالتون»، پسرعموی ناتنی داروین مطرح شد.
بخش چهارم {اینجا} با عنوان «چرا سلبریتیهای غرب، سوسکخور شدهاند؟» این موضوع بررسی شده که بعد از جنگ جهانی دوم، راهبرد خانوادههای ثروتمند آمریکایی در حوزهی «جمعیت» کار را به جایی رساند که سلبریتیهایی همچون «آنجلینا جولی» برای تبلیغ فرضیهی معیوبِ «کمبود غذا» سوسک و عنکبوت بخورند.
چرا سلبریتیهای غرب سوسکخور شدهاند؟
بخش پنجم {اینجا} با محوریت یک توئیت جدید از ملیندا گیتس - همسر بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت - این حقیقت بررسی شد که موفقترین برنامههای تحدید نسل در کل تاریخ جهان - که توسط ابرکمپانیهای فراملی هدایت میشود - در ایران به اجرا درآمده است. خانم گیتس در تاریخ 3 آوریل 2018 – 14 فروردین 1397 – در توئیتی ایران را از این حیث حائز رکورد در کل تاریخ جهان میداند.
از بخش ششم، معرفی اقدامات مؤثرترین خانوادهی جهان در مقوله غذا و جمعیت - خانواده راکفلر - در دستور کار قرار گرفت. در بخش ششم {اینجا} بهاختصار به پیشینه سنتی این خانواده از قرن شانزدهم میلادی تاکنون پرداخته شد. بخش هفتم {اینجا} حاوی بررسی اسنادِ ارتباط وثیق این خانواده با نحلههای آخرالزمانی، و همچنین همکاری راهبردی یهودیها - مانند هنری کیسینجر، ژاکوب هرار و جودیت رودین - با ایشان است. در بخش هشتم {اینجا} برای شناخت سطح کنشهای بینالمللی راکفلرها، به «گعده سری بیلدربرگ» گریزی زده شد. نهایتاً در بخش نهم {اینجا} تشریح شد که این خانواده پیش از انقلاب با شاه مخلوع ایران پیوند عمیق اقتصادی و سیاسی داشتند. در همین راستا شاه بخش قابل توجهی از پول نفت ایران را در بانکها و مؤسسات تجاری راکفلرها سرمایهگذاری کرده بود؛ و این روابط به پیوند عمیق میان جاندیراکفلر و هنری کیسینجر با شاه ایران منجر شد. کنشهای سالهای اخیر راکفلرها در ایران، شمارههای آتی در همین پرونده مفصلاً بحث خواهد شد.
بخش دهم از این پرونده {اینجا} به افشای یک پروژه خطرناک پرداخته است. این شماره نشان میدهد علیرغم اینکه رژیم اشغالگر قدس در آستانه 1950 توسط سازمانهای فراملی به رسمیت شناخته شد؛ اما پیش از آن در دهه سال 1920، زمانی که تحت قیمومت بریتانیا قرار داشت، گیاهشناسان صهیونیست این سرزمین، شناسایی گستردهی گونههای گیاهی فلات ایران را در دستور کار قرار داده بودند. «میشائیل زهری» دایرهالمعارفی برای این امر تدوین و منتشر کرده است.
بخش یازدهم {اینجا} چهار دورهی کشاورزی صنعتی در قرن بیستم را معرفی میکند. در بخش دوازدهم {اینجا} نقش بنیادهای دانشی پیشتاز غرب - مانند کارنگی - در مقولهی غذا بررسی شد. در بخشهای سیزدهم و چهاردهم {اینجا} و {اینجا} با محور قرار دادن زندگی «نورمن ارنست بورلاگ»- اصلیترین عنصر راکفلرها در کشاورزی قرن بیستم - و همچنین برنامه جهانی «انقلاب سبز»، مهمترین کنشهای این کمپانی طی یک قرن اخیر معرفی شد.
بخشهای پانزدهم {اینجا}، شانزدهم {اینجا} و هجدهم {اینجا} به تشریح اقدامات خانوادهی گیتس در حوزهی «کنترل جهانی غذا» پرداخته، که از بخشهای خواندنی این پرونده بهشمار میرود.
در اثنای انتشار پرونده یک حادثهی جالب اتفاق افتاد که موضوع بخش هفدهم پرونده {اینجا} قرار گرفت؛ برای اولین بار در طول تاریخ کمپانی یهودیان «مونسانتو»- تولیدکنندهی سنتی سموم شیمیایی، و بزرگترین تولیدکنندگان تراریخت در قرن بیستم تاکنون - در دادگاهی در کالیفرنیا بهدلیل سرطانی شدن یکی از مصرفکنندگان «گلایفوسایت» تولیدی این کمپانی (علفکشِ مخصوص تراریخت) به پرداخت غرامت سنگین 289 میلیون دلاری محکوم شد. نتیجهی این پرونده، مسیر دادرسی 4000 پروندهی مشابه در آمریکا را باز کرد.
گزارش تسنیم از خبر محکومیت مونسانتو
سند امنیت ملی آمریکا NSSM200
بهانهی «کمبود منابع در اثر افزایش جمعیت جهان» از اواخر قرن نوزدهم دستمایهی خانوادههای خاص برای اجرای برنامههای کنترل نسل قرار گرفت؛ اما البته پشت پرده دلایل دیگری وجود داشت و برنامههای اصلاح نژاد در سطح کلان، ناظر به حل دو مسئله شکل گرفت:
- چالشهای جمعیتی، خصوصاً در آمریکا - مانند کاهش باروری که در پی انقلاب جنسی ایجاد شد - که ناشی از شتابگیری مدرنیته در غرب بود.
- لزوم کاهش جمعیت «طرفهای متخاصم»ِ فرقههای خاص با ایدههای جهانروا.
با همرسانی این دو دلیل در دهه 1970 برنامههای تحدید نسل در غرب شتاب فزایندهای گرفت، و تا حدی پیش رفت که هر ناظری را متحیر میکند. برای این امر نیاز به القاء شرایط و تئوریهای غربی بود. یکی از مهمترین بهانههای برنامههای کاهش جمعیت، کمبود منابع در جهان است، و یکی از مهمترین دلایل کمبود منابع را افزایش تصاعدی جمعیت طی قرن اخیر میدانند. این افراد و نهادهای خاص هرگز به این حقیقت اشاره نمیکنند که بشر، همپای افزایش جمعیت، به سطوحی از «تکنولوژی»، و «توان برنامهریزی» دست یافته که بهراحتی میتواند چند برابر ظرفیت فعلی جمعیت جهان، غذا تولید کند.
در ادامهی پرونده، بخشهای مختلف سند امنیت ملی آمریکا مورد بررسی و دقت قرار خواهد گرفت.
تأمین منافع سیاسی و راهبردی خاص آمریکا
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، سند NSSM200 در بخش «تمرکز بر کشورهای کلیدی» با نام بردن از کشورهای مهم این برنامه، بر «تأمین منافع خاص ایالات متحده» با اهرم کاهش جمعیت تأکید کرده و تصریح میکند:
«کمک به تعدیل جمعیت، باید تمرکز خود را بر اصلیترین کشورهای در حال توسعهی دارای رشد سریع جمعیت بگذارد، جایی که ایالات متحده منفعت سیاسی و راهبردی خاصی دارد. کشورهایی مانند هند، بنگلادش، پاکستان، نیجریه، مکزیک، اندونزی، برزیل، فیلیپین، تایلند، مصر، ترکیه، اتیوپی و کلمبیا؛ این کشورها مجموعاً مسئول 47 درصد از افزایش جمعیت فعلی جهان هستند.»
بر همین اساس این سند سوگیری کمکهای سابق ملی آمریکا که توسط «آژانس ملی توسعهی بینالملل آمریکا» - USAID فعلی -برای این برنامه اختصاص یافته را نادرست ارزیابی میکند و تأکید میکند که این برنامهها، «منافع خاص آمریکا» را تأمین نمیکند. در متن این سند میخوانیم:
«باید بدانیم که کمک دو جانبهی فعلیِ «آژانس توسعهی بینالملل» به برخی از این کشورها قابل قبول نیست. کمک دوجانبه تاحدی که سرمایه و بودجه اجازه دهد به سایر کشورها هم داده خواهد شد، ولی با توجه به عواملی مانند رشد جمعیت، نیاز به کمک خارجی، منفعت بلندمدت ایالات متحده، و انگیزهی خود کشورها برای کمک به خودشان، لازم است برنامههای چندجانبه دامنهی شمول گستردهتری داشته باشند و (طبیعتاً) برنامههای دوجانبهی سایر اهداکنندگان ملی نیز طبق منافع خاص آنها شکل خواهند گرفت.»
نکته قابل ذکر بعدی، رویکرد تحکمی این سند نسبت به آژانسهای سازمان ملل متحد است. این سند امنیتی آمریکا ضمن تشریح اینکه تا پیش از 1974، سازمان ملل با همکاری ایالات متحده این برنامه را در 80 کشور پی گرفته، خواستار تمرکز سازمان ملل بر 13 کشور فوق شده و مینویسد:
«در همین زمان ایالات متحده مراقب آژانسهای چندجانبه خواهد بود، مخصوصاً بودجهی سازمان ملل، برای فعالیتهای جمعیتی که تا به حال در بیش از 80 کشور با همکاری ایالات متحده، پروژههایی برای کمکهای جمعیتی در مبنایی وسیعتر داشته است. این شرایط از منظر منافع ایالات متحده مطلوب است، و در سازمان ملل نیز از منظر سیاسی لازم است؛ ولی با این وجود، باید پیشرفتهایی در 13 کشور کلیدی انجام شده و همچنین باید به منابع محدود ما توجه بیشتری لحاظ شود.»
+ صفحه پرونده «جنگ جهانی غذا» {اینـــــــــــــــــــجا} در دسترس است.
انتهای پیام/*