نماینده ولی فقیه در استان خراسان جنوبی با خانواده شهیدان خاتمی دیدار کرد
نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و تعدادی از مسئولان استان به دیدار خانواده شهیدین خاتمی رفتند و از نزدیک از پدر و مادر این شهدا دلجویی کردند شهدایی که پیروزی انقلاب مدیون پاکبازیهای عاشقانه آنهاست و با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، گاهی برخی اتفاقات که در زندگی انسان رخ میدهد حتی اگر سالها از زمانش سپری شود هیچ گاه از ذهن پاک نمیشود و همیشه به یاد آن ماجرا خواهی بود و این قصه خانوادههای شهدا است که با وجود اینکه دهها سال از شهادت فرزندانشان میگذرد اما هرگاه اسمی از فرزند شهیدشان برده میشود چشم پدر و مادر اشک آلود میشود.
در خواب و بیداری با فرزند شهیدشان نجوا میکنند و شهدا نیز از بالا بر آنها نظاره میکنند، قصه مادران و پدارن شهدا که این روزها بهار جوانیشان خزان شده و بعضاً در بستر بیماری هستند برای همه آشنا است و اگر سری به آنها بزنیم با وجود کوه دردی و غصهای که از دوری فرزندشان دارند اما با روی گشاده به استقبالت آمده و جوابگوی سؤالاتت میشوند.
برخورداری از نعمت استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی پس از گذشت چندین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی مدیون پاکبازیهای عاشقانی است که با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کرده و اکنون ارج نهادن به خانوادههای این گلهای پرپر شده وظیفه همه ما است و دلجوییهای مستمر مردم و مسئولان مرهمی بر هجران بیدرمان دلبندانشان است.
امروز توفیقی شد تا در محضر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی، فرمانده سپاه استان و فرمانده نیروی انتظامی و دیگر مسئولان استان به دیدار خانواده شهیدین خاتمی برویم.
درب خانه که باز میشود، در گوشه اتاقی نسبتاً بزرگ تختی وجود دارد که پدری که بیش از 80 سال از بهار جوانیاش گذشته روی آن دراز کشیده است، پدری که تمام استخوانهایش پر از درد است و اما لبش از خنده پر است و وقتی نام فرزندان شهیدش را میبری اشک در چشمانش حلقه میزند.
آن سوی خانه هم مادری غم دیده بر صندلی تکیه زده است که امروز با کوهی از درد و مریضی از خداوند تقاضای صبر در برابر مشکلاات را دارد.
در جریان این دلجویی آیتالله عبادی کنار تخت پدر شهیدین خاتمی حضور مییابد و از نزدیک با او خوش و بش میکند.
مادر شهید میگوید خدا خیر بدهد مسئولانی که هنوز ما را فراموش نکردهاند و آیتالله عبادی جزو آن مسئولانی هستند که از نزدیک دلجویی ما را دارند.
مادر دلش از دست روزگار گرفته است و چند بار تکرار میکند خدا سپاه را از ما نگیرد و ما مردم ایران هرچه داریم از برکت وجود سپاه است و اگر سپاه نباشد ما هم نخواهیم بود.
وقتی مادر از فرزندان شهیدش میگوید غبار غم بر دلش مینشیند. او مادری است که دو فرزندش را تقدیم نظام و انقلاب کرده است.
او مادری است که با ایمان قلبی سه فرزند پسرش را به جبهههای حق علیه باطل فرستاد و از این تعداد دو فرزندش سیدمحمد و سیدسعید به درجه رفیع شهادت نائل شدند، خوشحال است و به داشتن این فرزندان افتخار میکند.
پدر شهید از فرزندان شهیدش میگوید که سیدمحمد در سال 1336 در شهرستان بیرجند به دنیا آمد. او از همان زمان دبیرستان در مراسم سخنرانیها و جلسات مختلف شرکت میکرد و در سالهای اول انقلاب در بندرعباس با پخش اعلامیه مردم را برضد شاه برمیانگیخت که مدتی دستگیر شد و در زندان به سر برد.
سید محمد در دوران پرشکوه انقلاب اسلامی در بندر عباس اقامت داشت و فعالانه در مبارزات علیه رژیم شاه شرکت میکرد و یک بار نیز توسط مأموران شاه دستگیر شد.
کمی بعد به عنوان نیروی ذخیره به عضویت سپاه درآمد و پس از مدتی برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و در دوران تحصیل در دانشگاه در ارگانهایی چون جهاد سازندگی و جهاد دانشگاهی به فعالیت پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی پس از گذراندن دوره آموزشی امدادگری از طریق جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد و سرانجام در 23 خرداد 1360 در جبهه خرمشهر به شهادت رسید.
سید سعید دیگر فرزند شهیدم نیز سال 1343 در بیرجند به دنیا آمد. وقتی به من گفت میخواهد به جبهه برود به او گفتم: سعید آقا دو برادرت در جبههاند لازم نیست شما هم بروید.
وی گفت: اگر نگذارید بروم اعتصاب غذا میکنم تا از بین بروم و اگر برادرانم به جبهه رفتهاند برای خودشان رفتهاند وظیفه خودشان را انجام داده و شما اگر نماز میخوانید برای خود میخوانید من هم برای خود میخوانم پس من هم باید به جبهه بروم.
انتهای پیام/م