موسی حقانی: اسلام از دیدگاه منور الفکران بزرگترین مانع برای پیشرفت است
موسی حقانی گفت: روشنفکران، حکومت قاجار را حکومت مناسبی نمیدیدند و در مقابل، حکومت روحانیت را نیز قبول نداشتند. چیزی که مدنظر آنان بود، مدل دیکتاتوری منور و حکومتهای اقتدارگرایی بود که نمونه آن در آلمان و روسیه وجود داشت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا مرکز مستند سوره، چهارمین جلسه از نشست «نقش روشنفکران در مشروطه و پس از مشروطه» زیر نظر استاد موسی حقانی در حوزه هنری برگزار شد. در این نشست دیدگاههای روشنفکران زمان قاجار معرفی شد و مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
بر پایه این گزارش به نقل از روابط عمومی مرکز مستند سوره، موسی حقانی در ابتدای صحبتهای خود ضمن اشاره به مباحث مطرح شده در جلسات قبل گفت: در جلسات گذشته راجع به دو چهره معروف جریان روشنفکری یعنی ملکمخان و آقای آخوندزاده صحبت کردیم. در این جلسه مباحث تکمیلی پیرامون آخوندزاده را بیان کرده و به معرفی میرزا رضا کرمانی میپردازیم. در خصوص آخوندزاده و میرزا رضا کرمانی باید تکلیف چند موضوع را مشخص کنیم، سپس به بیان عقاید آنان بپردازیم. اول از همه باید تکلیف خود را با غرب مشخص کنیم. دوم این که باید تحلیل روشنی از حکمرانی به ویژه در دوران قاجار داشته باشیم و در نهایت باید آشنایی عمیقی با اسلام و تاریخ اسلام در ایران داشته باشیم. اگر هر یک از این موضوعات کاملاً برای ما روشن نشده باشد، دچار اغتشاشات فکری خواهیم شد.
وی ادامه داد: دقت کنید که روشنفکران، حکومت قاجار را حکومت مناسبی نمیدیدند و در مقابل، حکومت روحانیت را نیز قبول نداشتند. چیزی که مدنظر آنان بود، مدل دیکتاتوری منور و حکومتهای اقتدارگرایی بود که نمونه آن در آلمان و روسیه وجود داشت. آنان به دنبال پیشرفتهایی که در غرب مرسوم بود، بودند و فکر میکردند که اگر مدلهای آلمانی و روسی را در ایران پیاده کنند، پیشرفت حاصل میشود. همچنین آنان اسلام را مانع تحقق اهداف خود و فعالیتهایشان میدانستند و اعتقاد داشتند که دین اسلام مانعی در برابر تغییر تمدن و حرکت روبهجلو است. به همین جهت هم با حاکمیت قاجار و هم با روحانیت و اسلام مخالف بودند و هیچ نقطه روشنی در آن نمیدیدند. متأسفانه این نوع دیدگاه در بسیاری از افراد وجود دارد. خصوصاً وقتی به میرزا رضا کرمانی میرسیم، این موضوع نمود بیشتری دارد. دقت داشته باشید که تنها بخشی از انتقادات روشنفکران وارد است و بخشی دیگر نادرست است. این موضوع در حالی است که ما همیشه تمام انتقادات آنان را وارد میدانیم. علاوه بر این، معتقدیم که قاجارها همیشه در برابر آنان محکوم بودند. این نکات، در تحلیل اشتباه ما تأثیرگذار است. برای مثال، از آنجا که میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را کشته است و ما هم به واسطه سلطنت با ناصرالدین شاه مخالف هستیم، هر زمان که اسم میرزا رضا کرمانی میآید، از او تعریف و تمجید میکنیم. این اشتباهات در بسیاری از نوشتهها وجود دارد در حالی که ماجرا مفصلتر از اینها است و باید روشنگری کرد.
این کارشناس تاریخی به مکتوبات زمان قاجار اشاره کرد و گفت: کتاب «تاریخ امتیازات در ایران» کتابی علیه قاجاریه است و رویکردی ضد آن دارد که شاید حتی دیدگاه آن به پهلوی نیز نزدیک باشد. در این کتاب و در همان صفحات اول، دستخطی از ناصرالدین شاه قرار داده شده است که بسیار قابل توجه است. وقتی این دستخط را میخوانیم متوجه میشویم که نوع دیدگاه او چگونه بوده است. او در این دستنوشته حرفهای بسیار قابل تأملی را مطرح میکند که بیانگر اعتقادات حکومتی اوست.
حقانی افزود: ناصرالدین شاه در این دستنوشته ایراد میگیرد که چرا در اصلاحات جدی نیستید؟ تا حالا چندین کتاب قانون داده شده است و خواندهایم اما هیچ کس توجهی نمیکند. در همین کتاب به مشکلاتی در ایران اشاره میکند و راهکارهای حل آن را از اندیشمندان کشور میخواهد. او میگوید که هیچ دولتی از بزرگ تا کوچک، حالت ما را ندارد. آیا ما یک دولت مستقل نیستیم که اختیار محوطه ممکلت خود را داشته باشیم؟ قصد من از خواندن این سند این بود که بگویم ناصرالدین شاه به دنبال اصلاحات بود و قصد داشت وضع را تغییر دهد. همچنین در طرف مقابل، علاقه داشت که به عنوان یک شاه قدرتمند، مطرح باشد و کشورش قدرتمند باشد. به نظرم او راه را اشتباه رفت. دلیل آن هم این بود که به کسانی نظیر ملکمخان اعتماد کرد و کار را به دست آنان سپرد. علاوه بر این، شرایطی بر ایران حاکم شد که او نمیتوانست کاری انجام دهد و در آن شرایط نقش نداشت. دقت کنید که وقوع چنین شرایطی در کشور به دلیل نفوذ گسترده کشورهای استعمارگر در ایران بود و از این جهت نیز دستش را میبست.
وی ادامه داد: آقای آخوندزاده سه کتاب مکتوب دارد که در آنها حرفهایش را مطرح و اعتقادات خود را بیان کرده است. همچنین در کنار این سه مکتوبات، ملحقاتی وجود دارد که تأثیرگذار هستند. آخوندزاده نامههایی را به افراد مختلف زده است که در آن مشکلات کشور و نظرات خود را بیان کرده است. گفته میشود که یکی از این نامهها به مانکچی زده شده است که احتمالاً در آن، مسائلی از کشور را مطرح کرده است. او معتقد بود که کلیه ادیان بیمعنی و افسانه است و حضور این ادیان و البته سلسلههای پادشاهی مختلف، برای بشر هیچ فایدهای نداشته است. آخوندزاده سراغ شرایط فرهنگی کشور میرود و تلاش میکند تا چیزهای مختلف را به هم ربط بدهد. برای مثال میبیند که در ایران چاپخانه نداریم و نبود این امکانات را به اسلام ربط میدهد که خیلی معقولانه نیست. دقت داشته باشید که او در عقاید خود، انتقادات بسیار تند و جدی به احکام اسلام و احکام فردی مسلمانان دارد. سبک زندگی مسلمانان اینگونه است و باید به آن احترام گذاشت. مگر احکام اسلام چه عیبی دارد و چه ربطی به این دارد که ما در ایران چاپخانه نداریم؟ جالب است بدانید که آخوندزاده در حرفهای خود اشاره میکند که ما باید راهآهن بسازیم. این صحبت او در حالی است که چند مدت قبلتر، ناصرالدین شاه هم به همین موضوع اشاره کرده است. بنابراین چه کسی باعث شد که در ایران راهآهن ساخته نشود؟ مطمئناً استعمارگران اجازه این کار را ندادند. در حقیقت او تمام انتقادات خود را نسبت به عدم پیشرفت کشور متوجه دولت، مردم و اسلام میکند و هیچ نقشی برای استعمار قائل نمیشود. او البته انتقادات دیگری نیز به اسلام دارد که از آن جمله میتوان به توجه به سادات، چرایی مکه رفتن، دلیل پرداخت خمس و زکات، عزاداری برای امام حسین و ... اشاره کرد.
انتهای پیام/