میزگرد سینمای مقاومت|باکیده: ضد جنگ، سینمایی است که درون خود بیانیه داشتهباشد/ براری: آوینی ۷۰ فیلم مستند جنگی ساخت که در آن یک کشته عراقی دیدهنمیشود
جشنواره فیلم مقاومت گاهی بهانهای میشود تا به سراغ مفاهیمی چون سینمای جنگ و مقاومت برویم و برخی اصطلاحات و منشها را در آن بازشناسی کنیم. در این راستا با عبدالله باکیده فیلمساز سالهای جنگ و اسماعیل براری منتقد و همکار مرتضی آوینی به گفتوگو نشستیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی تمام عرصههای هنری تحت تأثیر این رویدادها قرار گرفتند و نگاهی تازهای به تولید هنر شکل گرفت.سینما هم از این قاعده مستثنی نبود و جنگ و انقلاب بر محتوای فیلمها تأثیر فراوانی داشت، تا جایی که جشنوارهای برای عرضه، رقابت و نمایش فیلمها با موضوع جنگ و مقاومت شکل گرفت. جشنواره مقاومت که امسال پانزدهمین دوره خود را برگزار میکند. همین موضوع دغدغهای شد تا در آستانه برگزاری پانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت برای پرداخت به سینمای جنگ و شناخت بیشتر این ژانر از سینمای ایران با عبدالله باکیده، فیلمساز و کارگردان سینمای ایران که مدیریت تولید فیلمهایی چون «مهاجر»، «دیدهبان» و «گذرگاه» را برعهده داشت و همچنین اسماعیل براری فیلمساز و منتقد سینمای ایران که سالها همکاری با شهید سید مرتضی آوینی را تجربهکردهاست گفتوگو کنیم که در بخش اول این بحث به شناخت اصطلاحات و درستی و غلطی برخی از آنها میپردازیم:
سالهاست برای تعریف برخی آثار سینمایی و نقد این آثار از اصطلاحاتی استفاده میشود که هنوز تعریفی عمیق برای آنها وجود ندارد یکی از این اصطلاحات «فیلم ضد جنگ است». مشخصی برای تعریف اینکه این فیلم ساخته شده ضد جنگ هست وجود ندارد. تکلیف این موضوع باید مشخص شود که اصلا سینما یا فیلم ضد جنگ چه خصوصیاتی دارد خوب است بد است ضد جنگ بودن چیست؟ و آیا این اصطلاح درستی است؟
من فکر می کنم این تعریف از اساس غلط است و از اساس هم در ایران وجود ندارد یعنی اینکه ما بگوییم سینمای ضد جنگ در ایران داریم یک دروغ بزرگ است ما اصلا دست به چنین کاری نزدیم نه فیلم سازانمان و نه مسئولین مان اصلا امکان این که فیلم ضد جنگ بسازند را نداشتند.
ما اعتقادمان این بوده که ما انقلابی کردیم و در آن انقلاب یک سال نگذشته ما مورد تهاجم قرار گرفتیم و مجبور به دفاع از خودمان شدیم و در این دفاع رعنا پسرانی رفتند و برنگشتند ما اگر بخواهیم نگاه کنیم چرا سینمای ضد جنگ نداریم نگاهی باید بیندازیم که فیلم های جنگی چه پروسه ای را طی کرده تا به اینجا رسیدهاند.
سینمای جنگ از آثار مستندی شروع شد که خبرنگاران آنها را تولید میکردند.اغلب این کارها یک بار مصرف بود و اگر قطع میشد و امکان این که بشود آن را کپی کرد وجود نداشت این ها فیلم هایی بود که خبر می داد خبر را از جنگ میداد و خبری که میداد سعی میکرد خبر تهیجی باشد به نوعی تحریف شده نباشد اینها یک اطلاعات اولیه بود که در این زمان 5 فیلم خوب ساخته شد. تلویزیون آبادان آ«ها را پخش کرد و و در نهایت به تهیج رسید و منجبر به پروپاگاندا و سینما شد. این کارها آرتیست محور بود و اکشن؛ این فیلمها قهرمانپرور بودند و قهرمانان واقعی را به نمایش میگذاشتند.
بعد از پذیرش قطعنامه سینمای جنگ شکل دیگری به خودش گرفت که قدمهای اولیهاش با فیلم «عبور» کار کمال تبریزی و «دیدهبان» کار ابراهیم حاتمی کیا شروع شد. در «عبور» به شخصیتهای اداری پرداخته شد که شما باید میرفتید جنگ تا پشت میز بنشینید و در «دیدهبان» به ترس بسیجیها پرداخته شد با ایم مضمون که اینها هم میترسیدند از اتفاقاتی که روی میداد دچار دلهره میشدند و برای اینکه این مسیر را طی کنند باید توکل میکردند یعنی خودشان را دست سرنوشتی که وجود داشت میسپردند وقتی به این بارقههای کوچک توجه شد در سینمای جنگ که خیلی کم بود ما سینمایی پیدا کردیم که فیلم سازان دیگری در آن آمدند فیلم ساختند و سعی کردند که نقطه نظرات خودشان را بگویند شما نگاه کنید آقای بیضایی فیلم ساخت خانم رخشان بنی اعتماد فیلم ساخت بعد نگاههای تلخی بود یعنی فیلم ضد جنگ نبود نگاه تلخ از این جهت بود که اگر در فیلم «گیلانه» شخصیت مادر پیری که نگران پسرش است که شیمیایی شده یا موجی شده یک نگرانی طبیعی وجود داشت در اجتماع یعنی این سینما به سمت نقطههایی از واقعیت رفت که بعد به اعتقاد من درست شکل نگرفت چون آدمهای ضد جنگ نگذاشتند و بعد نهادهایی که باید تصمیم میگرفتند برای ساخت فیلم جنگی این آدمهای ضد جنگ خودشان مانع فیلم سازی فیلم های جنگ شدند ما باید خیلی سینمای دفاع مقدسمان رشد کرده باشد در این سال ها که متاسفانه اینظور نشد.
مثال بزنید که چه تصمیماتی باعث شد این شکل نگیرد؟
باکیده: درک و شناخت واقعی ما از جنگ کامل نبود اما حضرت امام تعریفی ارائه دادند و فرمودند جنگ برای ما سود داشته، حضرت امام فرمودند جنگ برای ما نعمت است اما از این جهت که ما یک همبستگی کلی پیدا کردیم ولی از آن طرف هم ضررهای زیادی که جنگ داشت بارها در سخنرانیهایشان اشاره کردند. من فکر میکنم آنجایی که آدم های کوته فکر در مسندی قرار گرفتند که فکر میکردند اگر در یک فیلم مثلا ترس بسیجی را نشان بدهی این ضد جنگ است. اشتباه همین جاست مگر بسیجی خانواده ندارد مگر بسیجی انسان نیست تمام خصوصیات انسانی را در درجه اول دارد دلش برای بچه اش تنگ می شود. به عنوان مثال از سرداران بزرگ جنگ ما شهید خرازی را داریم که وقتی بچه دار می شود نقل است که نمی رود مرخصی بچهاش را میآورند و از پشت تلفن به به خانمش می گوید از پشت تلفن کاری کن که صدایش را بشنوم. مگر می شود کسی با این همه علاقه بخواهد عشق را از طریق یک صدا حس کند این ها جنگ را جور دیگری میدیدند. من با اینها زندگی کردم و برای دیدن لوکشین هایم به همراه دوستان دیگر مثل حاتمی کیا و سیف الله داد می رفتیم عکس می گرفتیم می دیدیم. برخی افراد در آن زمان سطح فکری شان خیلی پایین بود که هم با قهرمان شدن بسیجی ها مشکل داشتند هم با دلشوره هایشان مشکل داشتند یعنی یک شخصیت کاملا خنثی اما اینطور نبود در جبهه همه جور آدمی بود مروج این نوع تفکر بود.
فیلمهای جنگی ما هم عرفانی بودند
باکیده: اگر نگاهی به جریان فیلمسازی بعد از جنگ جهانی دوم بیندازیم میبینیم که بعد از جنگ یک سری فضاهای شاد به وجود آوردن یک سری فضاهایی تا در آن حس غمگینانهای که مردم دارند از بین برود ما آمدیم بگوییم سینمای عارفانه داریم فیلم هایمان جبهه هایمان همه عارفانه بودند تا الان هم همین فکر وجود دارد یعنی شهید چمران را وقتی نگاه کنیم در همین فیلم حاتمی کیا هم عرفانش هست هم تاکتیک پذیری نظامی که این شخصیت داشته است بحثم این بود که در کشورهای دیگر جهان شروع کردند فضای شادی به وجود آوردند.
ما برای ابراز شادی نمونه ای نداشتیم اما در آن مقطع «شهر موشها» ساخته شد و توانست فضای خوبی را ایجاد کند یا «گلنار» که فیلمهای خوشبینانهای بودند یعنی باز هم شما نگاه می کنید مثلا شهر موش های یک بحث این است که از شهر خارج نشویم بمانیم جلوی گربه دفاع کنیم. یا فیلم آقای بیضایی و خانم بنی اعتماد را اگر ببینیم در مورد مسائل جنگ ساخته شد و در مورد این که ضد جنگ باشد بیانیه ندادند شما ننه گیلانه را نگاه کنید یک فضای بسیار شاعرانه که یک زنی یک پسر دارد و بچه در جنگ برایش اتفاق می افتد آیا ما باید بگوییم این سینمای ضد جنگ است به اعتقاد من نه، این یک موقعیتی از یک اتفاق است که در جنگ می افتد.
سینمای ضد جنگ شاخص های خودش را دارد باید مانیفست و بیانیه بدهد باید حمله کند، بزند، نابود کند بگوید این فیلم چرا این طوری است؟ ما اینها را نداشتیم و محال است که دولت نظر مستقیم در ساخت این فیلم ها نداشته باشد. از ابتدای ساخت فیلمها دولت در جریان بود کمااینکه در حال حاضر هم برای ساخت آثار تصمیمگیری میکند.
الان چرا نمی توانید یک فیلم بسازید یک فیلم سیاسی بسازید بحث جنگ نیست یک فیلم اجتماعی بسازید یک زمانی بحث این بود که سینما را دارند از ریل خارج می کنند الان چه کسی است که خارج کند سینما از ریل افتاد بیرون رفت. یک مجله به اسم فیلم داریم این مجله قدیمی ترین مجله سینمایی است شما نگاه کنید کجا مطلب ضد جنگ نوشته؟ کدام جریانی برای جلوگیری از نمایش فیلم آبادانی های کیانوش عیاری اقدام کرده است؟ اینها سوالاتی است که بی پاسخ مانده است.
ضد جنگ سینمایی است که درون خود بیانیه داشتهباشد
باکیده: به اعتقاد من ضد جنگ آن سینمایی است که در درون خودش بیانیهای داشته باشد علیه جنگ و به صورت مستقیم آن را بیان کند شما نگاه کنید نمونه روشن این فیلم ها فیلم آژانس شیشه ای است. تمام آدمهایی که در درون آن آژانس هستند علیه حاج کاظم برخاستهاند. در فیلم بحث مصالحه تاریخی مطرح است فیلم ضد جنگ نیست تعاریف مان اینقدر ابتدایی بوده که یک فیلم مثلا افق رسول ملاقلی پور بسیار فیلم هیجان انگیزی بوده بعد قارچ سمی را ساخته بعد رسول ملاقلی پور را متهم کردیم به این که در قارچ سمی تو فیلم ضد جنگی ساختی کجا ضد جنگی بوده؟
توضیح دهند فیلمنامههای شاهکاری که انبار شدهاند چرا ساخته نمیشود
باکیده: ما در اینجا آنطور که باید موفق به فیلمسازی نشدیم اگر فیلمی هم ساخته شده با پرویی خود بچه ها بود چند نمونه فیلمش هست که اجازه نمایش ندارد فیلمسازانی هم که در خط نظام حرکت کردهاند آنها هم باز دچار مشکل شدهاند یعنی آنها هم امروز برای این که بخواهید تعریف کنید از خوبی های یک رزمنده باید امروز جواب پس بدهید نه جنگ را می توانم به صورت غم انگیزش نشان بدهم نه شادیش را نشان بدهم. نباید حمله بکنیم به ده نمکی بگوییم این چه فیلمهایی است که ساخته نه چرا انگ بزنیم چرا ما اسیر روشن فکرانی شویم که دولت به آنها بها میداد تا بیایند و بگویند این فیلم هنری است این هنر نیست ما کلی فیلم نامه های شاهکار داشتیم. بروید ارشاد و فارابی این فیلمنامه هست بگویید چرا اینها ساخته نشدهاند و مثلا من یک فیلمنامه مزخرفی را ساختم.
صاحب قدرت ایدئولوژی با خود تفکر ایدئولوژی در جنگ است
باکیده: بعد انقلاب صنعتی روسیه شما می بینید که دیکتاتوری یک سینماگر را فراری میدهد از روسیه و او میرود در مکزیک فیلم میسازد این امر طبیعی است که صاحب قدرت ایدئولوژی با خود تفکر ایدئولوژی در جنگ است. حالا ما از این سینمای ایدئولوگ و سینمای ارزشی به جایی رسیدیم که مستهجن ترین دیالوگها و صحنهها در آن وجود دارد. بالاخره شورایی که این فیلمنامه را تایید میکند و فیلمنامه دیگر را تایید نمیکند باید دلیلی برا آن داشته باشد. من نمیتوانم خودم بروم الان کلید بزنم پروانه ساخت تا نداشته باشم نمی توانم کار بکنم این ها را چهکسی تایید میکند؟ اینها یک زمانی باید به تاریخ سینما پاسخ بدهند همان جوری که آن کسانی که یک زمانی مانع شدند آثار فاخر ساخته شود باید به تاریخ سینما پاسخ بدهند.
باکیده: قواعد و قوانین عجیبی در وزارت ارشاد برای تصویب فیلمنامه حاکم بود حالا نمی دانم هست یا نه؟ شما نمیتوانید به مسائل ماورایی بپردازید، فیلمهای ترسناک و دلهرهاور نباید باشد؛ عملا در این شرایط چند گونه سینمایی کنار میرود. برای داشتن چنین موضوعاتی باید در آلمان فیلمبرداری کنی و بگویی این فرهنگ مخصوص انجاست و این اصلا درست نیست.
آوینی میگفت جنگ جز تباهی چیزی ندارد و ما ارزشهای انسانی رزمندگان را روایت میکنیم
براری: به نظر من ابتدا باید پرسید که آیا گونه و ژانری بنام سینمای جنگ وجود دارد و ما به چه چیز میگوییم سینمای جنگ؟ آیا این همان سینمای اکشن و یا سینمای اجتماعی نیست؟ که ما به خاطر ضرورت تبلیغات جبهه و جنگ و دفاع مقدس، به آن لباس «سینمای جنگ» پوشاندیم؟
راستش الان که داشتم گوش میکردم فرمایشات دوستان را یک خورده ذهنم به عقب برگشت. آقای باکیده از دوستان دوران جوانیهای ما است و باعث شدند یک فلاش بکی به گذشته بزنم و بروم تا زمانی که فیلم های روایت فتح ساخته میشد و طبیعتا شهید مرتضی آوینی.. خدا رحمتشان کند، اولین جملهای که از آوینی به یادم می آید این است که نه یک بار بلکه مکرر این جمله را ایشان به من فرمود. آن موقع دستیار ایشان در تدوین بودم کارم در واقع کمک به ایشان بود در سینک کردن صداها و مونتاژ اولیه و آماده کردن برای مونتاژ نهایی. یادآوری می کنم که آن موقع دوران فیلم بود، نه ویدئو! صدا جداگانه و تصویر جداگانه ضبط و ثبت می شد و بعد طی یک فرایندی این ها با هم سینک میشدند و آماده برش میشدند جمله این است:
ایشان میگفت جنگ جز تباهی و نیستی و مرگ چه دارد؟ این چیزی که ما از آن دم میزنیم که جنگ نیست، این روحیات و منش این جنگاوران است. فکرشان، احساسشان است، از خودگذشتگیشان است. این ها ارزشهای الهی، معنوی و انسانی رزمندگان هستند که در فیلمهایمان به آن می پردازیم. وگرنه جنگ چه دارد جز این که آدمها خانه هایشان بسوزد، بیگناه کشته شوند، خونها به زمین بریزد و حقها ناحق شود؟ کجا در طول تاریخ جنگ معنی غیر از این داشته؟ یعنی به کالبد جنگ نباید بها بدهیم این یک امر روشنی است تمام فرهنگ های دنیا، تمام انسان های سلیم نفس جهان در مقابل کلمه جنگ رویشان را برمی گردانند، جنگ ارزش مثبتی نیست تحت هیچ شرایطی مگر ما در قالب دفاع از آن ستایش کنیم، به خاطر اینکه آن دفاع برای ما ارزشمند است و با خودش فرهنگی آوردهاست.
اوایل انقلاب امکانات کمتر از حال بود اما مردم بیش از سهمشان برنمیداشتند
براری: به عقب تر برگردیم، اساسا دوران دفاع مقدس ما چرا دوران طلایی محسوب می شود و نسبت به آن نوستالژی داریم؟ چون انرژی و معنویتی در میدان جنگ جاری شد که مستقیما از یکی دو سال قبل از خودش، یعنی از دوران انقلاب این را وام گرفته بود. انقلاب موج بزرگی بود که در آن مردم در سرما میلرزیدند و یک روز تمام در صف نفت میایستادند ولی آن را با کمال میل به همسایه نیازمندترشان تقدیم می کردند یا مردم غذا و امکانات نداشتند اما اضافه تر از سهم خودشان برنمیداشتند برای اینکه به بقیه برسد اینها را فراموش نکنیم. در انقلاب اتفاق بزرگی رخ داد. طبق آمار نیروی انتظامی از بدو تاسیس شهربانی تا حال، تنها سالی که آمار دزدی و شکایت در کل کشور به صفر رسیده است، همان سال اول انقلاب بوده است!به مراتب در انقلاب این را به وضوح میبینیم که یک فرهنگ، شوق و یک انرژی عجیبی در مردم جاری شده بود که متاسفانه قبل از این که در خود انقلاب به ثمر رسد، بطور بی رحمانه ای جنگ تحمیلی شروع شد و با آن رفت در میدان های نبرد.
بلافاصله با شروع جنگ، آن انرژی آن معنویت آن برادری آن فداکاری با خودش رفت به جبهه های جنگ و ما در جنگ شاهد این قبیل صحنهها هستیم که طرف خودش را فدا کرده تا یک عدهای از روی جنازهاش عبور کنند و از گزند میدان مین در امان بمانند. خودشان را فدا کردند برای برادرشان که پشت سرشان بوده که یعنی او سالم بماند، هرچند اگر من فدا شوم خب این ها قصه هایی هستند که بصورت چرخه ای به یکدیگر مرتبط هستند.
آوینی 70 فیلم مستند جنگی ساخت که در آن یک کشته عراقی دیده نمی شود
براری: ما زنجیره فرهنگی را نمی توانیم نادیده بگیریم بنابراین می پرسم برای چی باید از کشتن انسانی خوشحال شویم؟ به هر حال ما تربیت شده فرهنگ مرتضی آوینی هستیم که در طول 70 فیلم مستند جنگی روایت فتح که عدد بسیار بالایی است و کمتر کسی این تعداد فیلم در کارنامه کاریاش ساخته، حتی یک کشته عراقی دیده نمیشود!
یعنی مسلما به عنوان یک بسیجی که خیلی هم حزب اللهی بوده خیلی عقاید جدی و سختی داشته، هیچ علاقهای نداشته به این که عراقیها متهم شمرده شوند. در نظر او انسانیت مهمتر بوده یعنی کرامت انسانی نظرگاه او بود این هم با خودش در فرهنگ سینمایی ما آمده و فیلمهایی که این کرامت انسانی و این ارزش های عمیق انسانی را نمایش داده اند یک سر و گردن بالاتر از بقیه ایستاده اند.
براری: به عنوان مثال فیلم دیدهبان یک فیلم لطیف و خوبی است فیلمی نیست که کسی نسبت به آن واکنش منفی داشته باشد و فیلمهایی از این دست اگر ویژگی دارند به خاطر همین معصومیت و صفات انسانی است و گرنه به تعداد اسپیشال افکتها و گلولههای شلیک شده و تیر بدنی و این حرف ها نیست، مثلا فیلمی بوده که در آن دهها ادوات نظامی را به آتش کشده و چقدر در آن لحظه مشعوف شدیم ولی از در سینما که بیرون آمدیم، فراموشش کردیم. حتی نام فیلم را فراموش کردیم ولی بعضی آثار هستند که تا همیشه به یادمان می مانند چون آن طعم لطیف انسانیت و معنویت را دارند. بنابراین من هنوز با مفهوم سینمای جنگ آدابته نشدهام، یعنی با این تعبیر که آیا داریم در مورد سینمای اکشن صحبت می کنیم یا جنگ؟ اصلا سینمای جنگ یا ضد جنگ؟ چون جنگیدن که مورد ستایش نیست. چه کسی جنگ را ستایش کردهاست؟ در طول تاریخ تشیع، 12 امام و ستاره درخشان داریم که به ما الگو و راهنمای سرشت بشری را داده اند، کدامشان جنگ طلب بوده اند؟
مسئولان سینمایی ما طراح و ایدئولوگ نبودند
آیا این نوع سینما به مزاق مسئولین امر خوش میآمد؟
براری: من میگویم مسئولین سینمایی ما اساسا طراح و ایدئولوگ نبودند حتی همان موقع هم اگر فیلم های خوبی ساخته شد به خاطر این نبوده که مغز متفکری این را اداره کرده باشد. خود بچه ها نیمی از ماجرا بودند فرهنگ انقلابی که در جنگ جریان پیدا کرد هم دامن گیر همین بچههای فیلم ساز شد یعنی فیلمساز در همان میدان جنگ ارزش های انسانی را کسب کرد. برای همین خودش به طور عادی و خودکار، پالس درونی قلبش به سمت سینمای جنگ و مقاومت مردم چرخید که بتواند یک فیلمی بسازد که در آن معصومیت، کرامتهای انسانی و انرژی که درسال 57 در بین مردم به وجود آمده بود را این بار در قالب صحنه های جنگ با عراق نشان بدهد. برای نمایش رویدادهایی که رخ داده، فرد مسئولی نداشتیم که اینها را طراحی کند در واقع مدیر ماجرا، طراح و ایدئولوگ نبود بلکه نظریه پرداز اصلی خود هنرمندان بودند.
براری: به عنوان مثال آوینی وقتی فیلمهای روایت فتح را میساخت چون من همکارشان بودم جزییات زیادی از کارشان در ذهنم است از جمله این که تقریبا هر روز بخش بزرگی از ساعت کاری او محل مراجعه مردم بوده است. افرادی که به هر دلیلی به جنگ و خدمت به انقلاب علاقه داشتند یا فیلمساز یا نظامی بودند و همین طور هواداران و طرفداران... روایت ها پخش میشد و مردم آنها را دوست داشتند، خود به خود به گروه جهاد راه پیدا میکردند و با او به گپ و گفت میپرداختند. یعنی نصف روزش عملا در این گفتوگوها صرف میشد. الان شما بفرمایید آیا ایدئولوگ فیلمهای جنگی، وزیر ارشاد وقت بوده یا رئیس بنیاد فارابی؟ تمام کارگردانهای سینمای ایران خودکفا بودند و خودشان ایدئولوگ کارشان بودند نتیجه اش را در فیلمشان میبینیم. اگر فیلمی دارای هویتهای انسانی و شاخصه های انقلابیگری یا ارزش های مورد طلب مردم آن روزگار بود نزد مردم محترم شمرده میشد.
بیش از 30 سال است که برای سینمای جنگ ایدئولوژی درستی نداریم
وضعیت فعلی به چه صورت است؟
براری: الان در یک آشفتگی آشکاری به سر می بریم چون تلقی مسئولین، مردم و هنرمندان از جنگ الزاما یکسان نیست. تلقی مسئولین سینما از جنگ، همان فیلم های تبلیغاتی سال 59 تا 68 است یعنی اگر آن زمان دوره تبلیغ مستقیم بود، همچنان هم مطلوب امروزه مدیران فرهنگی است. آنها دلشان می خواهد یک فیلم جنگ، جنگ تا پیروزی را فریاد بکشد و فکر میکنند اگر این کار را بکنند آتش را روشن نگاه داشته اند! در حالی که این طور نیست آن دوره دوره ای بود که دشمن مابه ازای مقابل وجود داشت یعنی باید فیلمهای روایت فتح پخش میشد تا جوانی که این ها را نگاه می کرد احساسش برانگیخته می شد، ای بسا میرفت و کاری انجام میداد. اما امروزه در چه وضعیتی هستیم؟ ما در آن وضعیت نیستیم سی سال است که دور خودمان می چرخیم نزدیک به سی سال است که دچار یک سردرگمی در حوزه نظریه پردازی در زمینه سینمای جنگ هستیم.
باید خائنین جنگ را بشناسیم
چرا تا کنون نظریه پردازی اتفاق نیفتادهاست؟
براری: نیروهایمان مغایر هم حرکت کردهاند. به عبارتی اشتباهی رو به هم پارو زده اند!
مدیرانی که شعارهای مستقیم را سهل الوصولترین راه انقلابیگری خود میدانستند عملا جریان فیلم سازی را به این سمت منحرف کردند، فیلم سازانی که خودشان روزی برحسب ضرورت روزگار، میگفتند ما باید فیلم های تهیجکننده بسازیم، حالا دیگر جنگ تمام شده است و باید موضوعات متفاوتی از جنگ دستمایه فیلمها قرار گیرد. باید به عقب برگردیم و گره های کور تاریخ مبارزات این ملت را بازخوانی کنیم. باید اسرار سر به مهر را کشف کنیم، باید خائنین جنگ را بشناسیم الان وقتش است که اشتباهات جنگ را بدانیم الان وقتش است که ببینیم کجاها انسان ها مثل یک ضربهگیر در مقابل نظامیها عمل کردند کجاها مردم عادی ناگهان به اوج رسیدند و یک شاهکاری را آفریدند که هنوز که هنوز است قصه اش را می شود به زبان آورد. این به مذاق مدیران کم سواد و ترسو، مدیرانی که ابعاد میزشان بیش از چند وجب نیست و بیش از محیط میزشان شجاعتی ندارند که دست و پایشان را دراز کنند تا مبادا از دست بدهند، آدم هایی که سایه خودشان را با محافظه کاری به دنبال خودشان میکشند. این آدم ها اصلا اهل این حرف ها نیستند یعنی آنها از جنگ تنها بخشی را می پسندند که دوره اش تمام شده است!
شاید میل به چنین تصمیمات مدیریتی و ساختن چنین فیلم هایی صرفا ناشی از یک روحیه محافظهکاری است چون در این صورت کسی نگران ساخت اینگونه فیلمها نمیشود. مثلا فیلم آژانس شیشهای بازخوردهای منفی داشت و فشارهای برای عدم اکران آن زیاد بود و مدیران بهدنبال این بودند تا در نهایت فیلمی ساخته شود که نه سیخ بسوزد نه کباب.
براری: یک نکته ای بگویم، اولا ساز و کار جنگ در معرض عموم نیست یعنی همه فیلمسازان جمهوری اسلامی همین الان که اراده کنند نمی توانند فیلم جنگی خودشان را بسازند مسیرهای این کار دشواری هایی دارد و درهایی باز و بسته میشوند که هر آدمی را به داخلش راهی نیست. البته هر کسی که علاقهمند بوده شاید رسما جلویش گرفته نشده اما این طور نبوده که مثل ساختن سایر گونههای فیلمسازی، ورود به آن آسان باشد. به این معنی که شما اگر میخواهید فیلم جنگی بسازید عدهای مدعی در مجموعه سینمای جنگ هستند که میگویند تو از کجا آمدی و به کدام سمت نگاه میکنی؟ ممکن است ان ها هیچ وقت نتوانند جلوی صدور پروانه ساخت فیلم ساز نو ورود را بگیرند اما امکانات را که میشود محدود کرد! بالاخره ما میدانیم فیلم های جنگی به لوازم و ادوات جنگی نیاز دارند و لوازم را نمی شود از میدان سید اسمال خرید یا از چین وارد کرد، این ها در انحصار نهادهای خاصی است و جاهای دیگری موجود نیست.
تفکر مبتنی بر نظم یونیفرم شده با هنر در تضاد است
براری: چرا در تمام تاریخ همیشه با مدیریت سرهنگها بر هنر مبارزه شده؟ مگر چه تفاوتی وجود دارد؟ رفیق من در همان روایت فتح که کار می کردیم، یک نظامی بود. پسر زحمتکشی بود، مجروح و زخمی هم شد. من هم کنار دستش دانشجو بودم و کار می کردم. چرا بین نگاه من و او تفاوت وجود دارد؟ چرا این لباس من با لباس او تفاوت دیدگاه ایجاد کرده؟ این یک جریان یا در واقع یک نقطه نظر ایجاد میکند. منظور من خود این پارچه و لباس نیست منظورم خصلتها و منشهایی است که این جایگاه با خودش می آورد مثلا نظامیان میل به یونیفرم شدن دارند ولی هنرمندان اصلا چنین میلی ندارند، نظامیان میل دارند همه مرتب و منظم در یک خط سر جای خودشان بنشینند اما برخی و از جمله هنرمندان اصلا چنین تمایلی ندارند. یعنی اگر قرار باشد همه صاف باشند این کج می نشیند و صندلی اش را می چرخاند، برای این که این نظم یونیفرم را بشکند شما ببینید چه قدر در مفهوم سینمای جنگ در این سالهای متمادی به گوش ما خورده که فیلمهای جنگی باید این طوری باشند... همهاش میل دارند فیلمها یونیفرم شوند همهاش میل دارند انتهای فیلمها شاد و خوب و خوش تمام شود همه شان میل دارند حتما قهرمانمان یک مسلمان حزب اللهی باشد اگر بشود دو رکعت نماز بخواند اگر بشود... همه میل دارند این طور باشد.
لزوم بازشناسی مجدد سینمای اشراقی آوینی
براری: آقا مرتضی آوینی هم اتفاقا خصلت های غیرنظامی داشت. آدمی بود که پوسته خودش را شکست از آن یونیفرم خارج شد. رفتارهای آوینی را در طول سالهای پس از انقلاب از انواع و اقسام کسانی که روایت میکنند بشنوید، آدمی که قبل از همه پیله خودش را شکست و بیرون آمد. از آتش زدن اشعار قدیمیش تا وقف جنگ شدن و کار جهادی شبانه روزی تا آخرین لحظه زندگی. در بین دو سازمان جهاد و تلویزیون خودش را یک جایی قرار داد که نه جهاد بتواند به او امر کند که من را تبلیغ کن، نه تلویزیون به او فرمان بدهد که بیا طبق نظر و روش ما عمل کن. در حالی که وظیفه شان این بود که برنامه جهاد بسازند و بیل و کلنگ نشان بدهند، تقریبا تمام خاطرات زمان جنگ ما را همین ها و واقعا با دست خالی ساختند. چون خودشان خواستند... که این خصلتها قطعا غیرنظامی است. پیشتر در همین گفتگو عرض کردم که حتی در 70 فیلم مستند جنگی روایت فتح، برخلاف مشی تبلیغی رایج، یک تصویر از جسد دشمن زبون شده و شکست خورده هم نیست!
وقتی برمیگردم به آن موقع، با این که خودم در مجموعه کار میکردم، می بینم که نمی دانستم آقای آوینی چگونه اندیشه اش را به فیلم تبدیل می کند. او مدام در حال تجربه ساختاری فیلمهای روایت فتح بود الان وقتی فیلم ها را به چشم یک منتقد می بینم میگویم چه قدر جالب حتی یک جنازه هم در فیلمها نیست.
افسوس، بغل دست ایشان بودیم ولی نشناختیم که چه آدم پیچیده و در عین حال لطیفی بوده، او در فیلمهای مستند تبلیغاتی جنگی به جای اینکه رزمنده آرپی چی زن را از یک طرف و تانک عراقی را از طرف دیگر نشان بدهد و با کمک ریتم، هیجان ایجاد کند سر دوربین را براحتی چرخانده و سراغ یک رزمنده که بی دغدغه در حال خوردن کنسرو بود رفته و به آرامی میگوید از کجا آمدی؟ از خراسان آمدم و بقال بودم و بعد میرود دنبال قصه آن فرد. پس از مدتی می فهمیم طرف شهید هم شده...
درواقع او یک منش دیگری را در فیلمسازی دنبال کرده که من اسمش را در فیلمسازی «ساختار» میگذارم. ساختاری که آوینی اسمش را «سینمای اشراقی» گذاشته بود.
ادامه دارد...
================================
گفتوگو: امیرحسین مکاریانی-احسان زیورعالم
===============================
انتهای پیام/