یادداشت| از «خاشقجی» تا «سمیع الحق»، یکه تازی آل سعود در گسترش تروریسم دولتی
به زعم بسیاری عصر حاضر زمانی است برای آزادی بیان و احترام به عقاید و نظرات موافق و مخالف ولی هنوز هم برخی کشورها و در راس آنان عربستان به گسترش تروریسم دولتی مصر هستند.
به گزارش دفتر منطقه ای خبرگزاری تسنیم «حسام کیان مقدم» با ارسال یادداشتی نوشت؛
خبر قتل مشکوک و مرموز «مولانا سمیع الحق» رئیس حزب جمعیت علمای اسلام شاخه سمیع الحق در منزلش واقع در شهر راولپندی پاکستان بیش از هر چیز باعث تعجب کارشناسان شد.
چرا فردی که جزو سیاستمداران طراز اول پاکستان نیست! دائما در رسانه ها اظهار نظر نمی کند! علیه دیگران سخنرانی نمیکند! سرگرم مدرسه و فعالیتهای علمی خودش است! در سن 82 سالگی دیگر رمقی برایش نمانده که حتی برای لحظاتی در یک تظاهرات خیابانی حضور داشته باشد! و از همه مهمتر اینکه خودش بارها پناهگاه گروههایی بوده که به افراط گرایی دامن زدهاند! باید اینگونه کشته شود؟
البته با توجه به اینکه تحقیقات در ابتدائی ترین مراحل خود قرار دارد و هنوز بسیاری از رسانهها فرصت نکرده اند خبر کشته شدن سمیع الحق را منتشر کنند نباید توقع داشته باشیم که یک یادداشت و تحلیل بتواند معمایی بزرگ را حل کند و این کور گره را بازکند ولی نقاط تاریک و روشنی روی صفحه وجود دارند که اگر آنها را به هم وصل کنیم میتوانیم شمشیری را به وضوح ببینم که در پرچم عربستان یک نمونه اش وجود دارد و در حاضر خون «جمال خاشقجی» از آن میچکد.
خصومت شخصی! سمیع الحق
یکی از فرضیههایی که به همان سرعتی که مطرح شد از بین رفت این بود که شخصی یا گروهی با انگیزه های شخصی، یا به دنبال ارث و میراث و یا بدهیهای شخصی دست به قتل سمیع الحق زده باشد.
این فرضیه خام آنقدر کودکانه بود که حتی مطرح کنندگان آن نیز حاضر نشدند به صورت جدی به آن نگاه کنند با این حال برخی رسانهها هنوز در این توهم به سر میبرند که رئیس یکی از بزرگترین گروههای سیاسی و مذهبی پاکستان که مدعی است مدارسش بیش از 50 هزار نیروی مجاهد برای شرکت در جنگ افغانستان تربیت کرده است به دلایل شخصی به قتل رسیدهاست.
عربستان سعودی متهم ردیف اول
اجرای سیاست «جنگ راه بینداز و بدون غم و غصه حکومت کن» توسط آل سعود در شبه قاره هند به خصوص پاکستان و حتی افغانستان باعث شده که طی چند دهه اخیر نفوذ گروههای افراط گرا و تکفیری افزایش یابد و زمینه حکومت فکری عربستان را در این منطقه فراهم سازد، مرزهای شرقی ایران نا امن شوند و آل سعود به افکار پلید خود یعنی تسلط بر کل جهان اسلام و تقدیم حاکمیت آن به غرب نزدیکتر شود.
بازوی اجرایی رسمی افکار آل سعود در عربستان فی الحال(و البته از چند دهه قبل) حزب جمعیت علمای اسلام بوده که به دلایل اختلافات داخلی به دو شاخه فضل الرحمن و سمیع الحق تقسیم شده است. شاخه فضل الرحمن بدون هیچ واسطه ای از حمایت آل سعود برخوردار است و حتی گاهی در دعوت از سران آل سعود یک قدم جلوتر از دولت پاکستان بوده است.
هرگاه گروههای تروریستی نظیر سپاه صحابه، لشکرجهنگوی و... به تنگنا خورده اند، ممنوع الفعالیت شدهاند و یا نام سرانشان در لیست سیاه دولت پاکستان قرار گرفته است به جمعیت علمای اسلامی شاخه فضل الرحمن پناه بردهاند و توانستهاند خود را از گرداب نجات دهند.
فضل الرحمن کسی است که حتی در سال 2014 نیز مخالف عملیات علیه گروه تروریستی تحریک طالبان پاکستان بود و معتقد بود ارتش پاکستان به جای عملیات باید با آنان مذاکره کند.
و اما سمیع الحق! او مخالف فضل الرحمن بود و همین باعث شد تا دو شاخه جدا در یک حزب شکل بگیرد، دو شاخهای که کاملا با هم تضاد داشتند، سمیع الحق علی رغم اینکه گرایشهایی افراط گرایانه نیز داشت ولی بارها نشان داد که اعتدال فکری او بیش از فضل الرحمن است.
اعتدال فکری که به اتحاد میان اهل سنت ختم میشد و طبیعتا اهل سنت را نیز مقابل تکفیری ها بسیج میکرد و این یعنی پایان کار آل سعود و جیره خوارانش در پاکستان و افغانستان.
نمونه این اعتدال گرایی را می توان در فتوای سمیع الحق در مورد واکسن فلج اطفال که از سوی گروههای تروریستی و تکفیری حرام اعلام شده بود ولی توسط او حلال شد، یافت. هرچند این مورد شاید به چشم کوچک به نظر برسد ولی حقیقت امر این است که بر آتش افراط گرایی کورکورانه که عربستان حامی آن است آب پاشیده و آن را خاموش می کند.
سمیع الحق از طالبان افغانستان حمایت می کرد و بیانیه این گروه در مرگ او نشان داد که کشته شدن این عالم اهل سنت طالبان را به سوگ نشانده است، طالبانی که در بسیاری از نقاط افغانستان در حال جنگ با گروههای تروریستی تکفیری وابسته به آل سعود نظیر داعش است.
طالبان نقطه مقابل دولت افغانستان نیز هست و حمایت سمیع الحق از طالبان در اصل مخالفت با نظر آمریکاییها و طبیعتا دولت سعودی نیز بوده است.
این تمام گمانه زنیهای ما برای متهم کردن آل سعود نیست! در جریان اعتراض های اخیر حزب لبیک یا رسول الله «ص» که در اعتراض به آزادی زنی به نام « آسیه بی بی» که متهم به اهانت به پیامبر گرامی اسلام«ص» بود اهل سنت بریلوی قدم به میدان گذاشتند تا اعدام وی را مطالبه کنند، جدای از اینکه اعتراض آنان درست بود یا غلط ولی این اتفاق را از منظری دیگر نیز میتوان مورد بررسی قرار داد.
دو دسته مهم اهل سنت در پاکستان بریلیوی ها و دیوبندیها هستند، خواسته آل سعود نیز قطعا اختلاف دائم میان این دو دسته است تا علیه تکفیریها متحد نشوند! بدون شک مهمترین حزب اهل سنت دیوبندی در پاکستان جمعیت علمای اسلام است و خواسته آل سعود این بوده که آنها از اعتراضات حزب لبیک یا رسول الله دفاع نکنند. ولی این خواسته مورد قبول سمیع الحق قرار نگرفت هر چند فضل الرحمن سکوت مرموزی کرد.
سمیع الحق تلاش کرد به جمع معترضین پیوسته و حمایت خود را از آنان اعلام کند ولی وضعیت جسمانی او در 82 سالگی چندان مناسب نبود که بتواند به خیابان آمده و همپای دیگر معترضین حضور پیدا کند او به منزل رفت تا کمی استراحت کند بی آنکه بداند با پای خود به قتلگاه می رود.
با استناد به پیش فرض های موجود به نظر می رسد که حذف فیزیکی شخصی که آرام آرام موجب اتحاد اهل سنت در پاکستان می شد و همچنین از گروههای مخالف آمریکا و عربستان در منطقه حمایت می کرد تنها گزینه پیش روی عربستان بود تا همچنان بتواند سیطره قدرت خود در پاکستان را حفظ کند.
البته سلاخی جمال خاشقجی نیز مهر تائیدی بر این فرضیه است زیرا نشان میدهد عربستان باکی از حذف فیزیکی خود آن هم به شکل وحشیانه و با سلاح سرد ندارد.
دولت افغانستان و دولت آمریکا متهمان بعدی
از آنجا که سمیع الحق حاضر نشد از طالبان بخواهد عقب نشینی کرده و موجب رها شدن آمریکا از باتلاق افغانستان شود یکی دیگر از گزینه های محتمل برای حذف فیزیکی وی، دولت های واشنگتن و کابل هستند.
داماد سمیع الحق در این خصوص اعلام کرده است که او چندین بار از سوی دولت کابل به مرگ تهدید شده بود. این ادعا روز گذشته توسط پسر سمیع الحق نیز تائید شده است لذا نباید از این احتمال جدی غافل شد.
قدرت این فرضیه را می توان اینگونه افزایش داد که طالبان در افغانستان رودروی آمریکا ایستاده است و ضربات سنگینی به دولت افغانستان وارد می کند، از سوی دیگر سمیع الحق که به «پدر طالبان» مشهور است قطعا در هر وضعیتی، فعال یا غیر فعال حامی فکری آنان محسوب می شده و اگر آمریکا موفق می شد که حمایت فکری او را قطع کند، طبیعتا مسیر را برای کنار زدن طالبان برای خود آسان تر کرده بود که ناچار مجبور شده این کار را به صورت فیزیکی انجام دهد.
در هر حال حل دقیق معمای ترور سمیع الحق نیاز به زمان دارد و به سادگی نمیتوان آن را به نتیجه رساند، هرچند تاریخ پاکستان نشان داده که گاهی معماهای ترور هیچگاه حل نمیشوند زیرا قرار نیست حل شوند.
انتهای پیام/.