«سیاه‌دستان روسپید»؛ دل‌نوشته‌های یک خادم زائران در جوار حرم رضوی

«سیاه‌دستان روسپید»؛ دل‌نوشته‌های یک خادم زائران در جوار حرم رضوی

این روزها مهم فقط و فقط خدمت و عشق به اهل بیت(ع) است که در مشهد موج می‌زند و جایگاه و مقام مهم نیست.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، از زاویه‌ای که این مرد ایستاده و دستش روی شانه علی 17 ساله است تا کفش‌هایش را واکس بزند، یک گنبد و گلدسته طلایی خودنمایی می‌کند. خنده روی لب‌هایشان است و زیبایی ماجرا وقتی دوچندان می‌شود که باادب و سربه‌زیر اشک از گوشه چشمان حسن روانه می‌شود و می‌گوید: «دعای من فقط ظهور آقاست...»

امسال اولین سال است که قصد کرده‌اند بیایند و دستان ارادت خود را هرچند سیاه و واکسی روی سینه بگذارند. با هم دوست‌اند و دوستی خود را مدیون همین روزها می‌دانند و حالا آمده‌اند تا زکات دوستی‌شان را کنار امام مهربانی‌ها بدهند. با خودم فکر می‌کنم کمی زود آمده‌اند اما تعبیر آن‌ها چیز دیگری است. می‌گویند: «خانم، اگر مجاورهای این آقای مهربان هم ما را قابل بدانند تا کفش‌هایشان را برق بیندازیم و مرتب‌تر میهمان ایشان شوند، برای ما افتخار است.»

حسن، عباس و علی از خراسان شمالی آمده‌اند. از روستای محمودی اسفراین و امروز اولین روز خادمی آن‌هاست. خیلی خوشحالند و این خادمی را از برکت دعای پدر و مادر خود می‌دانند. اول رفته‌اند زیارت و از خادمان این بارگاه نورانی سه تا صندلی قرض گرفته‌اند و حالا چند ساعتی است بیرون بست شیخ طوسی حرم مطهر به انتظار میهمان‌های آقا نشسته‌اند.

با نخستین حقوق‌های طلبگی خود چند قوطی واکس خریده‌اند و به قول خودشان سوار ماشین شده‌اند و آمده‌اند به این قطعه از بهشت. غبار از کفش‌های این میهمان‌های ویژه می‌زدایند و کفش‌ها را جفت کرده و جلوی پای آن‌ها می‌گذارند. اینجا تنها زمانی است که سرهای خود را بالا می‌آورند و کفش‌های جفت کرده را تعارف می‌کنند و می‌گویند: «خوش آمدید».

«هدف؟ اینجا هدف فقط نوکری آقاست خانم!» حسن با شوقی که نمی‌دانم نامش را چه باید گذاشت، ادامه می‌دهد: «بله، من جوانم اما غرور برای نوکر امام رضا(ع) که معنا ندارد. از امسال این کار را شروع کردیم و اگر توفیق باشد هر سال هم می‌آییم و همین جا می‌نشینیم و با افتخار می‌گوییم ما غلام این آقاییم. این پیش‌آمد دلنشین خیلی اتفاقی به ذهن ما زد. گفتیم حالا که ما اینجا با هم آشنا شدیم و سر سفره این آقا و مولایمان امام زمان(عج) داریم بزرگ می‌شویم، حداقل این شب و روزها اینجا نفس بکشیم».

این سئوال ذهنم را درگیر خود می‌کند که با این افتخاری که از طلبگی می‌گویند چرا درس و به قولی حجره را رها کرده‌اند و آمده‌اند اینجا! تا از ذهنم می‌گذرد، عباس می‌گوید: «الحمدلله تعطیلی مدرسه و حوزه در این روزهای شهادت دهه پایانی ماه صفر، فرصت حضور در مشهد را برایمان فراهم کرده است؛ فرصت حضور و دعا برای تعجیل در فرج مولایمان. ان شاءالله دعایمان اجابت هم می‌شود و روی ماهش را می‌بینیم و دنیا را در صلح خواهیم دید. حتما پدر و مادرمان برایمان دعا کرده‌اند که اینجاییم. هم دعا کردند طلبه باشیم و هم دعا کردند که نفس کشیدن کنار آقا در این روزها نصیب‌مان شده است.»

موج تحسین و حسرت به حال خوش‌شان در میان زائران و مجاوران روان است. دورشان خالی نمی‌شود از زائران و مجاوران. به حال زیبایشان فکر می‌کردم و توان جوانی که در حال سپری است که علی صدایم می‌زند و می‌گوید: «خانم، بنویسید ما اینجا نشستیم تا نشان بدهیم پای امام و رهبرمان می‌ایستیم. اینی که گفتم شعار نیست یعنی اگر شعار باشد هم باید اقرار کنم که ما هستیم تا این شعارها را عملی کنیم. درس می‌خوانیم و پای این عشق تا عمر داریم، هستیم.»

گزارش از فائزه موسوی

انتهای پیام/ ز

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران