چند پلان از ۲۶ سال زندگی سلطان سکه

چند پلان از 26 سال زندگی سلطان سکه

او هنگام دستگیری دو جمله را به مأموران می‌گوید: "بروید و به خود افتخار کنید که مرا دستگیر کرده‌اید." و "بروید و با افتخار به دیگران بگویید که توانسته‌اید سلطان سکه را بگیرید".

به گزارش خبرگزاری تسنیم، بامداد امروز، چهارشنبه 23 آبان 1397، حکم «وحید مظلومین» معروف به سلطان سکه به‌جرم افساد فی‌الارض از طریق تشکیل شبکه فساد اخلال در نظام اقتصادی و ارزی و پولی کشور با انجام معاملات غیرقانونی و غیرمجاز و قاچاق عمده و کلان ارز و سکه به اعدام محکوم شده بود، به‌اجرا گذاشته شد اما چند نکته درباره فعالیت‌های مظلومین که شاید کمتر در رسانه‌ها مطرح شده باشد:

«وحید مظلومین» 56 سال سن داشت و نخستین بار در سن 30سالگی، سال 1371، بازداشت شده بود.

در سال 71 وقتی قیمت دلار به‌یک‌باره چندین برابر شد او از سوی منابع وزارت اطلاعات به‌عنوان یکی از عوامل اصلی در اخلال در بازار معرفی شد و پرونده قضایی هم برای او تشکیل شد و مدتی هم در بازداشت بود.

بازداشت بعدی مظلومین به 49سالگی او برمی‌گردد؛ او در نابسامانی بازار ارز در سال‌های 1390 و 1391 و حوادث اقتصادی آن سال‌ها، به‌عنوان یکی از ارکان و عوامل اصلی اخلال در نظام ارزی کشور دستگیر می‌شود و حدود 7 ماه در بازداشت بوده است.

البته دستگیری او در سن 49سالگی به‌سادگی دستگیری او در 30سالگی نبوده است؛ 21 مهر سال 91 وحید متوجه می‌شود که هوا پس است و پرونده مهمی برای او تشکیل شده به مرز مریوان می‌رود تا به‌طور غیرقانونی از کشور خارج شود اما مأموران وزارت اطلاعات او را دستگیر می‌کنند.

جالب اینکه در همان روز 21 مهر 91 خانمی در فرودگاه امام خمینی"ره" دستگیر می‌شود که دستگیری او به پرونده وحید نامرتبط نبود. "ندا بهرامی فرزند غلامرضا" فردی که 6 فقره حساب بانکی افتتاح می‌کند و صد‌ها برگ دسته‌چک سفیدامضا در اختیار وحید مظلومین قرار می‌دهد که گردش مالی آن شش حساب در آن سال، در عرض یک سال بیش از هزار میلیارد تومان بوده است.

او علاوه بر این صرافی خود در تهران را در اختیار وحید قرار داده بود و وحید در آن سالها از طریق صرافی او، روزانه یک تا دو میلیون دلار به کشور وارد می‌کرد و در بازار می‌فروخت، وحید بابت گردش مالی هزار میلیارد تومانی خود 2 میلیارد تومان به ندا بهرامی می‌دهد، حکم برائت او در آن سالها با دخالت و وساطت بانک مرکزی صادر شد.

اما سومین بازداشت او به سن 56سالگی او بازمی‌گردد؛ بانک مرکزی در 23 بهمن 96 در نامه‌ای اخلالگران بازار را معرفی می‌کند، در این نامه نام وحید مظلومین هم دیده می‌شد و او فردای نگارش این نامه 24 بهمن 96 دستگیر شد.

او تنها در سال 96، هشت‌هزار میلیارد تومان گردش مالی داشته‌ است، به‌عبارت دیگر یعنی وحید مظلومین روزانه سه و نیم میلیارد تومان فروش طلا داشته است و یا به‌معنی دیگر سالانه 9 تن طلا می‌فروخته است و یا در مقایسه دیگر این عدد نشان می‌دهد که این فرد روزانه دوهزار و چهارصد سکه تمام‌بهار آزادی باید می‌فروخته است تا به این ارقام دست یابد.

محمدرضا مظلومین فرزند وحید 138 روز زودتر از پدر دستگیر می‌شود، وحید در این مدت تمامی اسناد را از بین می‌برد.

وحید در بازجویی‌ها منکر انجام هرگونه فعالیت ارزی شده و می‌گوید: "اگر از سال 92 به بعد کسی به من یک سکه فروخته با سند به من بگوید"؛ اما وزارت اطلاعات مستندات گسترده‌ای را در این زمینه در اختیار داشت؛ او در این زمینه دو اقدام انجام داده بود تا امکان ردیابی او غیرممکن شود؛ اول این‌که به‌طور مستقیم در معاملات حاضر نمی‌شد و دوم اینکه از حساب‌های شخصی خود استفاده نمی‌کرد.

وحید برای جلوگیری از ردیابی حتی از سیم‌کارت‌های خود استفاده نمی‌کرد و دو سیم‌کارت از طریق معلم خصوصی زبان فرزندش تهیه کرده بود و از آنها استفاده می‌کرد و جالب اینکه به‌محض دستگیری وحید این سیم‌کارت‌ها سوزانده می‌شوند تا اطلاعات موجود در آن قابل استفاده نباشد.

احسان فرزان‌نیا معلم خصوصی فرزند وحید می‌گوید که "به‌درخواست یکی از کارمندان وحید مظلومین اقدام به تهیه سیم‌کارت و به‌دستور آن‌ها نیز اقدام به سوزاندن سیم‌کارت‌ها کرده است".

با بررسی  پرونده او به پیرزن 70ساله‌ای برمی‌خوریم؛ "اقدس مهرافزا" عمه همسر وحید مظلومین؛ پیرزنی که حساب‌های خود را در اختیار وحید قرار می‌دهد؛ حسابی که تا مرداد سال 96 هیچ گردش حساب جدی و مهمی نداشتند و از این تاریخ تا آخر سال 96، گردش‌های مالی حساب‌های او مرز 716 میلیارد تومان را رد می‌کنند و در مجموع این رقم به سه‌هزار و پانصد میلیارد ریال می‌رسد.

اطلاعات به‌دست‌آمده حاکی از آن است که مبالغ زیادی از سوی افرادی که در حاشیه مرز‌ها حضور داشتند به حساب او واریز می‌شده و برخی از واریز کنندگان نیز ملّیت عراقی داشتند. وحید مرجع و مرشد و بزرگ بازار سکه بود، کسی جرأت تخطی از دستورات وی را نداشت؛ علاوه بر قیمت سکه ساعت آغاز و پایان کار بازار را وحید تعیین می‌کرد و کسی حق نداشت بعد از ساعت اعلامی او در بازار فعالیت کند.

او هنگام دستگیری دو جمله را به مأموران می‌گوید که حتماً بارها و بارها در رسانه‌ها خوانده‌اید: "بروید و به خود افتخار کنید که مرا دستگیر کرده‌اید." و "‌بروید و با افتخار به دیگران بگویید که توانسته‌اید سلطان سکه را بگیرید".

گزارش: احسان‌ گل‌محمدی

انتهای پیام/*

حج و زیارت
پربیننده‌ترین اخبار اجتماعی
اخبار روز اجتماعی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
گوشتیران
triboon