گزارش تسنیم از بازخوانی یک فاجعه در کوهدشت؛ بازماندگان سیلاب+تصاویر
۳سال از جانباختن اعضای یک خانواده بر اثر وقوع سیلاب در کوهدشت میگذرد، بازماندگان سیلاب میگویند در این سالها هنوز تغییری بر داغ ماندگار آنها و چهره شهر هویدا نشدهاست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کوهدشت، باران در آبان سیلاب شدهبود. مشت میزد به خیابان سد ساحلی. آوار آب بود و فروریختن دیوارها. ساعت از صبح گذشته. سوسوی خورشید سایهای کمرنگ است بر خانههای خوابیده. به هدیه خبر دادهاند آب از دیوار خانه برادر بالا رفته. سراسیمه میرود، بیتاب. تقلای دستهاست و چشمهایی آشفتهتر. میخواهد برود میان سیلاب. نمیتواند. آب بیرحم پناه نیست.
سیلاب همهجا را میکَند. گُلهگُله خاک و سنگ آب را وحشیتر کرده. باران ریخته تا سقف خانه برادر. مردم آمدهاند به میدان. هیچ نشانی نیست، جز آب گِلاندود و ویرانی باران. هدیه برادرش را، زنبرادرش را و برادرزادهی 7 سالهاش را فریاد میزند. چنگ میزند بر گیسو. بریده میان انگشتان زخم. آدرینا! آدرینا! در میان غرقابه سیلاب مگر صدایی بهگوش میرسد؟
خانه آدرینا، دختر«علیدوست محمدی و زینب مرادی» در زیرزمین یک خانه اجارهایست. ساعتها میرسد بهوقت عزا. بهوقت پیداشدن قربانیان سیلاب. پارچهنوشتهای سیاه رنگ ماتم میپاشد بر کوهدشت. 3 نفر از اهالی یک خانه جان باختهاند با هیبت خشمناکِ خاک، سنگ و آب.
قربانیان سیلاب
حالا 3 سال از سیلاب 94 گذشتهاست. «هدیه» روزهایش را با خاطرات عزیزانش میگذراند. نمیداند در این سالها چطور زنده مانده؟ دستهایش را میان سر گرفته. چشمهایی که سرتاسر هنوز هم عزادار است. بهیاد میآورد روزهای حادثه را:«در صبح هفتم آبان 94 به خانه ما زنگ زدند. گفتهبودند در منطقهای که خانه برادرم در آنجا بود، سیلاب آمده. با سرعت به منطقه رسیدیم. جمعیت زیادی در آنجا بودند. در آغاز حادثه آبی داخل سد نبود، حتی تا ساعت 9صبح نیز سیلاب به خیابان سرازیر نشدهبود، اما بهدلیل کمکاریها و بیامدادیها زمان رسید به پنج عصر. نبرد نابرابر آدرینا و مرگ با چشمان بسته. هر ثانیه و هر دقیقه در آن روز برایم شبیه یک عمر سپری شدهاست، ما بودیم و برادری که با خانوادهاش میان سیلاب ناپدید شد. از آنروز آب خوش از گلوی روزگار ما پایین نرفته. کمر زندگیمان شکسته. نشستهایم در کُنج مصیبت.»
سال سیاه
خاطرات سیاهپوش خواب را از چشم «هدیه» و مادرش برده. از روزی میگوید که هرگز او را شبیه سالهای قبل نخواهد کرد:«در روز سیلاب«محمدباقر نوبخت» رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و سخنگوی دولت یازدهم بههمراه مسئولان وقت کوهدشت و لرستان به خانه ما آمدند. او گفتهبود که زندگی این خانواده مظلومانه از بین رفته، باید رسیدگی لازم به بازماندگان شود، اما در این سالها هیچکس سراغی از وضعیت ما نگرفته. حتی یک مسئول هم بهصورت تلفنی ماجرای داغدارشدن خانواده ما را پیگیری نکردهاست.»
خاطرات سیاهپوش
کلمات بریدهبریده میشوند. میروند به سال سیاه:«از میان وعدهها فقط 6میلیون تومان برای حق کفنودفن برادر و خانوادهاش به ما دادند. برادرم مغازه داشت و چون آنجا انباری نبود، اجناسی را که از تهران خریداری میکرد، به یکی از اتاقهای خانه اجارهایاش انتقال میداد. آنزمان از اداره بازرگانی آمدند. گفتهبودند حدود 60میلیون تومان قیمت اجناس بودهاست، اما حتی یک ریال را هم بهبهانه عدم بیمه بهعنوان خسارت پرداخت نکردند. خودمان هزینه اجناس او که با قرض خریداری شدهبود را تهیه کردیم. پس از این حادثه پدرم سکته کرد و فوت شد. مادرم یک نگاه شکسته است و آهی مانده در چشم. با وجود این وقایع ناگوار کدام تغییری در وضعیت منطقه و شهر ایجاد شدهاست؟ کدام سد با اصول مهندسی ساخته شد؟ صدای ما را چهکسی خواهد شنید؟»
وعدههای عملنشده
سکوت، اشک، دل سوخته هدیه و زمانی که برای او ایستاده در آبان 94. حالا پس از 3 سال راه میافتم بهسمت خیابان سد ساحلی. همانجایی که کوهدشت را داغدار کرد میان سیلاب. خیابان نشانی از روزهای سیاه ندارد. زنهایی نشستهاند پشت به دیوار. با چشمهای نگران نگاه میکنند.
همسایهها هنوز روز سیلاب را بازگو میکنند. آقای نوروزی آمده به خیابان. ایستاده به ستون خانهای که آنرا باران برد:«سیل کوهدشت در آبان3 سال پیش به جان خانههایمان زد. آنزمان مسئولین وعدههایی دادند که بارها در رسانه ملی هم پخش شد. طبق این وعدهها قرار بود از سوی دولت خسارت کسانی که با هر عنوان از سیل آسیب دیدهبودند بهوسیله وام کمبهره یا بلاعوض جبران شود، اما پس از گذشت این سالها بسیاری از آن وعدهها که بنا به گفتهی مسئولین بهتصویب هیئت وزیران هم رسیدهبود، هنوزعملی نشدهاست. هرچند به برخی از آن وعدهها عمل شد.
قرار بود به هر کسی که از وسایل منزل خسارت دیده، 4میلیون تومان وام و 2میلیون تومان بلاعوض پرداخت شود که 4 میلیون تومان وام را دادند، اما هنوز از 2 میلیون تومان بلاعوض خبری نیست. همینطور قرار بود برای هر ساختمانی که از خسارت سیلاب نیاز به بازسازی داشته باشد 30 میلیون تومان وام و 6 میلیون تومان بلاعوض پرداخت شود. 30 میلیون تومان وام پرداخت شد، اما وام بلاعوض را در 2 مرحله پرداخت کردند. 5 میلیون تومان سهم سیلابزدهها شد. در عوض 320 هزار تومان از ما هم مطالبه کردند، یعنی در واقع 4میلیون و 680هزار تومان به سیلابزدهها پرداخت کردند.»
داغ ماندگار
خودوری پژوی نوروزی در سیلاب 94 از کار افتاد. کاه و سیلاب هرگز ماشین را تعمیر نکرد. خانه را توانسته با وام بازسازی کند، اما هنوز شبیه روز اول نشده. دستهایش میچرخد در هوا، بیمحابا:«قرار بود بابت هر خودرو که در سیل آسیبدیده 5 میلیون تومان وام کمبهره بدهند که هیچکس پاسخگوی خسارت ما نبود. پس از گذشت 3 سال وضعیت سد ساحلی تغییر چندانی نکردهاست. هنوز اهالی ساکن کنار سد واهمه دارند که با آمدن باران آن اتفاق تلخ دوباره تکرار شود! نخالههای شهر مانند همانسال با تراکتور حمل نخاله در دهانه سد تخلیه میشود، اما متأسفانه شهرداری اقدامی نمیکند.»
غروب پاییز97 گسترده شده بر سر خیابان. صدای صلوات زنها بلند است. تسبیحها میگردند دور دستهای مضطر. ریزریز لبهایشان را میجنبانند. فاتحه میخوانند بر قربانیان سیلاب و داغی که ماندگار مانده بر تن کوهدشت.
گزارش از فاطمه نیازی
انتهای پیام/م