یادداشت| اهل سنت عراق و قبول واقعیت سیاسی دوره جدید
اهل سنت که طی یک دهه به دنبال بازیابی قدرت سابق بودند، در حین و بعد از جنگ حکومت عراق با داعش که در مناطق سنی نشین روی داده بود، همه داشتههای خود اعم از زیر ساختها و خانه هایشان را نابود شده دیدند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، رژیم بعث که سقوط کرد، بخش زیادی از اهل سنت این کشور نمی خواست بپذیرد که باید از سطح اول قدرت در عراق به سطح دوم یا حتی سوم تنزل یابد.
جمعیت و تقسیم بندی قومی و مذهبی چنین تنزلی را به آنها تحمیل میکرد و ناچار شدند بعد از قریب به 8 دهه از سریر قدرت به زیر آیند.
در حال حاضر آمار تقریبی جمعیتی عراق به این گونه است که بین 60 تا 65 درصد جمعیت را شیعیان، حدود 15 درصد را کُردها و حدود 20 تا 25 درصد را اهل سنت تشکیل میدهند.
اما اتفاقات، روند سیاسی و نوع بازیگری کُردها در سپهر سیاسی عراق طی 15 سال گذشته باعث شده که آنها بتوانند علیرغم حساسیت بالا در تنظیم سهمیهها به نسبت جمعیت، قدرت و نفوذ بیشتری نسبت به اهل سنت داشته باشند.
اهل سنت، دوره اول انتخابات پارلمانی را تحریم کرد و برخی جریانات تندرو که نسبت به وضعیت سیاسی موجود ناراضی بودند، دست به شورش زدند و اعتراض مسلحانه به راه انداختند و تلاش داشتند با حمایت باقی ماندههای رژیم بعث به قدرت گذشته بازگردند.
در دوره دوم و سوم اما حضور مشارکت سیاسی را دنبال کردند. هر چند نسبت به وضعیت موجود اعتراضات اجتماعی داشتند و تحصنهایی به راه انداختند که این زنگ خطری بود برای جامعه و حاکمیت عراق که متاسفانه به آن توجه نکردند و حاصل آن شد، هیولای داعش که ظرف مدت 4 سال همه کشور را متاثر کرده و بخش های زیادی از مناطق سنی نشین در این جنگ فرسایشی از بین رفت و نابود شد.
اهل سنت که طی یک دهه به دنبال بازیابی قدرت سابق بودند، در حین و بعد از جنگ حکومت عراق با داعش که در مناطق سنی نشین روی داده بود، همه داشته های خود اعم از زیر ساختها و خانه هایشان را نابود شده دیدند و از نظر سیاسی نیز از رقیب نزدیک خود یعنی کُردها به شدت عقب افتادند.
این مسائل باعث شد تا رهبران سیاسی آنها در دوره چهارم انتخابات پارلمان با عنوان عدم آمادگی اهل سنت برای برگزاری انتخابات، خواهان تعویق در برگزاری انتخابات حداقل به مدت 6 ماه تا یکسال در مناطق سنی نشین شوند.
دلیل واقعی این خواسته را شاید بتوان نارضایتی عمومی اهل سنت از نمایندگان خود در بغداد دانست که در ایام جنگ چهار ساله هیچ دلجویی از آنها نشده و کاری برای خارج کردن مردم از مصائب جنگ انجام ندادند و در ایام انتخابات، مردم این کوتاهی را به خاطر داشتند.
نتیجه نیز مشخص بود، حتی سلیم جبوری رئیس پارلمان نیز نتوانست آرای لازم را کسب کند و افرادی روی کار آمدند که منتقد سیاسیون سلف خود بودند.
در ایام بعد از انتخابات نیز اهل سنت عراق به دلیل دلمشغولیهای ناشی از ویرانی مناطق خود و نیز نبود رهبر واحد در ماجرای چانه زنی ها برای تشکیل ائتلاف اکثریت و فراکسیون بزرگ نتوانستند راه به جایی برده و انفعال آنها در تقسیمشان بین دو ائتلاف بزرگ شیعه نمود یافت.
در حالیکه کُردها همواره تلاش داشتهاند تا با اتحاد خود بیشترین امتیازات را از بغداد کسب کنند، اهل سنت متفرق بودند و خواسته چندانی جز انتخاب رئیس مجلس و نیز وزیر دفاع از اهل سنت به مانند دوره های گذشته نداشتند.
البته نباید از این امر غافل شد که در این دوره، کردها نیز به واسطه دو شکست بزرگ ناشی از سیاستهای مسعود بارزانی در همه پرسی جدایی و ماجرای کرکوک دچار تفرقه شده و دو دستگی آنها در ماجرای انتخاب رئیس جمهور آشکار و عیان شد.
اهل سنت اما برای به چالش کشیدن حکومت مرکزی مانند گذشته اهرمی نداشته و به نوعی خود را تسلیم جریان آب کرد تا بتواند در سالهای آینده خود را بازیابی کند.
آنهایی که در دورههای گذشته یکی از وزارتخانههای دارایی، خارجه و کشور را نیز علاوه بر وزارت دفاع دنبال میکردند، در این دوره تنها به سهم تصریح شده شان طی سه دوره گذشته اکتفا کردند.
هر چند اهل سنت هنوز هم در دل سودای سیادت مجدد بر عراق را دارند و به گفته یک مقام آمریکایی، "آنها تا همین مدت زمان نزدیک خودشان را اکثریت می پنداشتند و میگفتند که 51 درصد جمعیت عراق را تشکیل می دهند. هیچ کس هم نمی توانست آنها را قانع کند که حرفی که می زنند صحیح نیست. شاید حتی تا همین الآن هم همین نظر را داشته باشند. اما الآن می گویند خودشان و کردهای اهل تسنن 51 درصد از ملت عراق را شامل می شوند." اما باید گفت که دموکراسی به وجود آمده در عراق و میزان قدرتگیری سیاسی بر اساس جمعیت هر گروه، چشم انداز روشنی برای این رویا متصور نبوده و آنها تنها میتوانند با مشارکت سیاسی و استفاده از فرصتهایی که در بستر سیاسی روی میدهد نقش خود راکمرنگتر یا پررنگتر کنند.
اگرچه باید گفت که آنها به خوبی به این موضوع پی بردهاند و محک آنها برای ائتلاف با کردها در ابتدای رقابتهای انتخاباتی دوره چهارم و بعد پیوستنشان به جریانات شیعه با علم به وجود ابتکار عمل در این جریان، نشانگر آمادگی شان برای بازی در زمین سیاسی جدید بعد از دوره رژیم بعث است.
ادامه این روند اما به نوع بازی ائتلافهای بزرگ شیعه و میزان بازی دهی به اهل سنت و همین طور کُردها در حکومتداری باز میگردد تا دوباره ماجرای سرخوردگی آنها و بوجود آمدن نسخه های دیگر از داعش تکرار نشود.
انتهای پیام/