بدرفر: وزارت ارشاد برای "عکاسی جنگ" کار خاصی نکرده است/ مظلومیت رزمندههای دفاع مقدس در تصویر نمیگنجید
محمود بدرفر عکاس دفاع مقدس درباره چالشهای عکاسی در سالهای دفاع مقدس و وضعیت کنونی عکاسان دفاع مقدس گفت: عکاسی جنگ هیچ پشتوانه دولتیای نداشت و شرایط کنونی از لحاظ پشتیبانی مسئولین با سالهای جنگ تفاوتی نکرده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، همزمان با پایان هفتمین همایش 10 روز با عکاسان ایران که با حضور پرفروغ انجمن عکاسان دفاع مقدس همراه بود، بهسراغ یکی از عکاسان این انجمن رفتیم. محمود بدرفر ازجمله عکاسان کمتر شناختهشدهای است که امسال با یکی از آثار خود در غرفه انجمن دفاع مقدس همایش 10 روز با عکاسان ایران حضور داشت. او پس از پایان دوران دبیرستان، بهسراغ عکاسی رفت و بهدلیل علاقه وافرش به ثبت لحظهها و خاطرات تصویری سالهای دفاع مقدس، خیلی زود به صف رزمندگان جبهه نبرد حق علیه باطل پیوست. با او درباره عکاسی سالهای دفاع مقدس، خاطراتش از آن سالها و وضعیت کنونی عکاسی دفاع مقدس به گفتگو نشستهایم.
با دید علمی به عکاسی دفاع مقدس ورود کردهایم
* ابتدا کمی درباره حضور انجمن عکاسان دفاع مقدس در همایش 10 روز با عکاسان ایران توضیح دهید.
ما هر سال با موضوعات مختلف در این همایش حضور داریم و همواره سعی کردهایم از موضوعات بکر و جدیدی استفاده کنیم. از این رو هر سال از آثار یک عکاس جدید و کمتر شناخته شده سالهای دفاع مقدس رونمایی میکنیم که امسال نیز آقای دهداری را معرفی کردیم. ایشان از عکاسان خوب و کهنه کار سالهای دفاع مقدس هستند.
همچنین در سالهای گذشته از کتابهایمان رونمایی میکردیم که سال پیش نیز کتاب عکسهای خانم کاظم زاده همسر شهید وصالی مورد رونمایی قرار گرفت. در مجموع حضور انجمن در همایش 10 سال با عکاسان ایران نه به اذعان خودمان بلکه به اذعان دوستان کارشناس و دست اندرکار همایش حضوری موفق بوده است.
* امسال در همایش 10 روز با عکاسان ایران، عکسهای شما نیز در غرفه انجمن عکاسان دفاع مقدس به نمایش درآمده بود. کمی از فضا و حال و هوای عکاسی در سالهای دفاع مقدس برایمان بگویید.
فکر میکنم صحبت کردن درباره عکاسی دفاع مقدس نیاز به شکافتن و کارشناسی دوستان متخصصی دارد که با دید علمی و تحقیقاتی به موضوع ورود کنند. ما در انجمن به همت آقای سلیمانی که عضو هیئت علمی دانشگاه هنر هستند، به این موضوع ورود کردهایم و ایشان دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد را به این سمت سوق دادهاند که به صورت علمی روی بحث عکاسی دفاع مقدس کار کنند. ممکن است صحبتهای من صرفا از زاویه نگاه خودم باشد و با اشراف کامل نتوانم در این باره صحبت کنم. بنابراین لازم است با دید علمی با این مقوله مواجه شویم.
با این وجود، میتوان عکاسان دفاع مقدس را در چند گروه طبقه بندی کرد: یکی عکاسان خبری که برای رسانههای داخلی عکاسی میکردند و زحمت عمده آن بر دوش عکاسان خبرگزاری جمهوری اسلامی بود.
دوم عکاسانی بودند که عمدتا برای آژانس های خبری خارج از کشور عکاسی میکردند و فعالیت و حوزه عملشان محدود بود.
دسته سوم نیز شامل نیروهای بسیجی و بچههایی بودند که تازه با عکاسی آشنا شده بودند و من هم جزو این دسته بودم. سال 60 بود و من تازه از دبیرستان فارغ التحصیل و تا حدودی با فضای عکاسی آشنا شده بودم که وارد مجموعه نیروهای نظامی شدم. دید بچههای بسیجی به عکاسی دفاع مقدس دید خاصی بود؛ نه بعد خبری مدنظرشان بود نه انعکاس جهانی؛ فقط ثبت لحظه های دفاع مقدس برایشان اهمیت داشت.
عکاسی جنگ هیچ پشتوانه دولتیای نداشت
مجموعهای که من در آن حضور داشتم مدیریت خوبی داشت؛ به همین دلیل ما با ابتکار عمل کامل و آزادی بیشتری به عکاسی میپرداختیم و در جبهههای مختلف حضور پیدا میکردیم. حسن ما نسبت به سایر عکاسان سپاه این بود که آنها فقط در تیپ و لشکرهای خودشان مامور به عکاسی بودند ولی ما به میدانهای مختلف دفاع مقدس ورود و عکاسی میکردیم. از نیروی دریایی گرفته تا عملیات های برون مرزی و شلیک موشک همه و همه را تحت پوشش قرار میدادیم.
ارتباط ما با بچه های رزمنده خیلی نزدیک بود. خیلی با آنها صمیمی بودیم و به نوعی در کنارشان زندگی میکردیم. حُسن زندگی کردن در کنار بچههای رزمنده این بود که عکسهایمان از روح و زندگی بیشتری برخوردار میشدند. این ویژگی در کار عکاسان آژانسهای خبری و مطبوعات کمتر دیده میشد چرا که آنها هدایت شده عکاسی میکردند و در حین عکاسی به رزمندهها میگفتند فلان ژست را بگیر یا پرچم را اینگونه در دستت بگیر. این عکاسان عموما با تورهای کنترل شده از تهران به مناطق جنگی میآمدند، از مناطق مشخصی عکاسی می کردند و پس از آن به تهران بازمیگشتند.
مهمترین چالشهای شما برای عکاسی در آن سالها چه بود؟
عکاسی جنگ هیچ پشتوانه و حمایت دولتیای نداشت؛ نه در بحث آموزش و نه در بحث تامین تجهیزات. یکی از مشکلاتی که در آن مقطع وجود داشت این بود که مسئولان دید بلندمدت نسبت به ارسال عکاسان به جبهه نداشتند و صرفا ثبت عکسهای یادگاری از رزمندهها مدنظر بود؛ به این معنا، درک هدفمندی نسبت به اینکه در آینده میخواهیم با این عکسها چه کنیم در نگاه مسئولان دیده نمیشد.
ضعف دیگر ما این بود که آموزش ندیده بودیم و بچه ها در طول جنگ عکاسی را به شیوهای خودآموز میآموختند. این بود که ما نمیدانستیم از چه چیزهایی باید عکاسی کنیم و از هرچه جلوی چشممان بود عکاسی میکردیم. فکر میکنم اگر این امر هدفمند بود و مدیریت بهتری داشت، نتیجه عملکرد ما نیز کیفیت بهتری پیدا میکرد.
مسئله دیگر به مدیریت و هدایت عکاسان در مناطق جنگی بازمیگشت؛ هدایت عکاسان در مناطق جنگی ضعیف و شرایط برای حضور در مناطق جنگی بسیار سخت بود. مثلا هنگامی که ما قصد حضور در یک منطقه جنگی را داشتیم، به سادگی این اجازه را به ما نمیدادند و میگفتند پیش از شما یک عکاس اعزام شده و به عکاسان بیشتر نیازی نیست.
یکی دیگر از مشکلات ما این بود که در مقاطع زمانی کوتاه و صرفا در روزهای عملیات برای عکاسی به مناطق جنگی اعزام میشدیم. این مدت کوتاه شرایط خوگیری با فضای جنگ را کمی برایمان سخت میکرد.
علیرغم همه این سختیها، بچه ها با جان و دل به وظیفهشان عمل میکردند و به فکر حقوق، مزایا و چک سفید امضا نبودند. میخواهم بگویم اگر عشق بچههای عکاس نبود، همین میزان عکسی که از سالهای دفاع مقدس به جا مانده هم تولید نمیشد. دلبستگی بچههای عکاس به وظیفهای که داشتند باعث شد تصاویر کنونی ثبت شود.
معنویت رزمندگان سختیهای کار را برایمان آسان میکرد
* عکاسی جنگ ژانر سخت و پر ریسکی است و هر عکاسی دل آن را ندارد که به میدان جنگ بزند و از آن شور و غوغای مهیب عکاسی کند. چطور بر این سختیها فائق میآمدید؟
ما سوپرمن نبودیم و همگی انسانهای عادی بودیم و طبیعتا در ابتدا دلهره و ترس داشتیم. اما رزمندگانمان اینگونه نبودند. محیط دفاع مقدس با جنگ خیلی تفاوت داشت. شرایط برای عکاسانی مثل من مانند شرایط روزهای اول ماه رمضان بود که روزه گرفتن برایمان سخت است اما به مرور به آن خو میگیریم. فضای مناطق عملیاتی در جنگ به گونهای است که شما نمیدانید یک لحظه بعد زنده هستید یا نه. با این وجود، حال و هوای رزمندههای ما تماما معنویت بود. در این فضا به مرور زمان حال و هوای خاصی پیدا میکنید که دلیل آن به فضای معنوی عمیق و انس نزدیک رزمندگان ما با خداوند بازمیگردد. این حس معنوی از رزمندهها به ما منتقل میشد و تمام سختیهای کار را بر ما آسان میکرد.
* شما جزء عکاسانی هستید که کمتر خاطراتتان از عکاسی در سالهای دفاع مقدس بازگو و منتشر شده است. کمی از خاطراتتان در آن سالها برایمان بگویید.
حس مرور خاطرات جنگ برای من مثل دیدن خانه خدا برای اولین بار است که نمیتوان به سادگی آن را توصیف کرد. خاطرات جنگ برای من چنین حسی دارد و توصیفش برایم سخت است. با این وجود، یکی از خاطرات شیرین من به سالهای پس از دوران دفاع مقدس و زمانی که به عنوان عکاس در یکی از کاروانهای هزار شهید حضور داشتم، بازمیگردد. شهدای این کاروان از چند نقطه کشور آمده و در مصلی جمع شده بودند. لذت این حضور برای من به اندازه لذت حج بود. یادم نمیرود پشت تریلی میایستادم؛ یک طرفم فرزندان شهیدی بودند که معنویت خاصی داشتند و طرف دیگرم انسانهایی بودند که مشغول راز و نیاز با شهدا بودند. من این آدمها را میدیدم اما آنها خودشان را نمیدیدند چراکه غرق در مناجات بودند. نمیتوانم بگویم چقدر این ارتباط عمیق و تنگاتنگ بود. ما اینجا از گل فروشی دسته گل میخریم اما آنها دسته گلهایشان را خالصانه از علفهای بیابان چیده بودند و نثار شهدا میکردند. خاطرم هست از قمصر کاشان که رد میشدیم، اهالی شهر گلهای پرپر شده را بر سر و روی کاروان شهدا میریختند؛ غوغایی بود.
مظلومیت بچهها در تصویر نمیگنجید
چه شور و اشتیاقی در این مسیرها موج میزد. چندبار به عینه معجزات الهی را در این مسیر دیدم. خاطرم هست اهالی یک روستا جلوی کاروان را گرفته بودند و اصرار داشتند که باید به روستای ما بیایید اما به دلیل برنامهریزی زمانیای که وجود داشت،امکان حضور در آن روستا فراهم نبود. ناگهان در میانه راه تریلی خراب شد و تا زمانی که اهالی آن روستا مشغول راز و نیاز با این شهدا بودند، ماشین درست نشد! لمس این وقایع برای خیلیها سخت است؛ باید در آن محیط قرار بگیرید تا متوجه شوید چه میگویم. این یکی از خاطرات شیرین من بود و از لحاظ معنوی تاثیر فوق العادهای بر روحیهام داشت.
مظلومیت بچهها در تصویر نمیگنجید. شما حساب کنید شب راحت در خانه خود خوابیدهاید اما یک تعداد از بچههای رزمنده سوار بر قایقهای سبک، در امواج مهیب خلیج فارس، در ظلمات شب، در حالیکه مکالمه بی سیمی به دلیل امکان شنود قطع است، درحال انجام عملیات هستند. گاهی قایقها مسیر را اشتباه میرفتند و بچه ها گم می شدند؛ یا در عملیات برون مرزی ارتفاعات غرب کشور، بچه ها تا بالای زانوهایشان در برف فرو می رفتند و یک خط سیر طولانی را طی میکردند تا در خاک دشمن عملیات کنند. شبها باید در بیابان در کیسه خواب خیس میخوابیدیم. گاه یک پیمانه آرد کف دستمان میریختند و میگفتند این غذای شماست. آردها را جمع میکردیم و به یک نفر می دادیم و او برایمان نان میپخت. انتقال آذوقه به مناطق عملیاتی بسیار سخت بود. همه این لحظات برای من زیبا بود؛. ما در چنین شرایطی جنگ را زندگی کردیم. حضور در جنگ برای من نعمت بزرگی بود و از عنایات خاص خداوند به من بود.
جنگ مثل ترازو بود. دشمن یک سنگ در کفه ترازوی شما میانداخت و کفه شما سنگین می شد؛ ما نیز باید به همان نسبت سنگی را در کفه ترازوی دشمن می انداختید که توازن برقرار شود. آنها با هواپیمای میراژ فرانسوی با موشک هایی که کیلومترها قابلیت هدایت داشت، کشتی های ما را می زدند اما ما باید به کشتی های عظیم الجثه آنها نزدیک می شدیم و با موشک مینی کاتیوشا آن را مورد هدف قرار می دادیم. تصور کنید در شرایطی که دریا مواج است و اجازه هدف گیری دقیق به شما نمی دهد. از ده موشک یکی به کشتی های آنها اثابت می کرد تازه آن هم مینی کاتیوشا که برای آن کشتی های غول پیکر مثل این بود که یک زنبور نیششان زده باشد. اما بعد خبری و تاثیر روانیاش هم اندازه موشکی بود که آنها میزدند.
پشتیبانی مسئولین با سالهای جنگ تفاوتی نکردهاست
* شرایط کنونی عکاسی در حوزه های جنگ و دفاع را چگونه ارزیابی می کنید؟
شرایط کنونی ما از لحاظ پشتیبانی مسئولین با سالهای جنگ تفاوتی نکردهاست. اکنون باید بپرسید معاونتهای مختلف تجسمی برای عکس و عکاسی دفاع مقدس چه کردهاند؟ آیا در ذهنشان فایل کوچکی برای عکس دفاع مقدس دارند؟ اکنون آرشیو روزنامهها در حال خاک خوردن است. ما چند روزنامه شاخص داشتیم که اتفاقا عکاسهای خوب و ورزیدهای در دفاع مقدس داشتند؛ کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی. بروید ببینید اینها چقدر به آرشیو عکسهای دفاع مقدسشان بها دادهاند؟ در زمینه دفاع مقدس ارشاد کار خاصی نمیکند. فقط عشق و علاقه خود بچههاست که این فضا را زنده نگه داشته است. متاسفانه قدر این بچهها دانسته نمیشود. ما در این مدت که 17 و 18 سال از تشکیل انجمن میگذرد، حداقل 20 جلد کتاب چاپ کردهایم. انجمن حمایتی دریافت نمیکند و بچهها روی پای خودشان ایستادهاند. این خیلی ناراحت کننده است. اگر این تشکیلات جمع شود آب از آب تکان نمیخورد و هیچ کس اهمیتی نمیدهد. ما مجموعه کتابهایی درباره کیفیت حضور شهرهایی چون همدان، کرمانشاه، اصفهان و تبریز در جنگ آماده کردهایم. اگر انجمن نبود این فعالیتها صورت نمیگرفت. 8 سال جنگ شد. چگونه میخواهیم آنچه در این 8 سال اتفاق افتاده را لمس کنیم و به نسلهای بعدی منتقل کنیم؟ آیا با چیزی جز این کتابها؟ این کتابها هرچه بیشتر چاپ شود خاطرات دفاع مقدس بیشتر ثبت میشود؛ هویت دفاع مقدس بیشتر حفظ میشود. این عکسها ضامن بقا و ماندگاری هویت فرهنگی کشور است.
جنایات آلسعود در یمن را بهتصویر بکشیم
ما اکنون دشواریهای بسیاری داریم. در جنگ سوریه یکی از بچههای ما به سختی به آنجا رفت و عکسهای خوبی هم تهیه کرد اما ما تاکنون موفق به چاپ آن نشدهایم چون بودجهاش را نداریم. جوانان عکاس ما آماده حضور در میدانهای جنگ هستند اما مسئولین اهتمامی نسبت به حمایت از حضور عکاسان جوان در میدانهایی چون سوریه و عراق و یمن را ندارند. در یمن میشود عکاس فرستاد و مظلومیت آنها را به تصویر کشید. چند صباح دیگر از جنگ یمن هیچ چیز باقی نمیماند و جنایات آل سعود در آنجا دفن میشود. اگر این عکسها را نگیریم و تبدیل به کتاب نشود. چیزی از تاریخ باقی نمیماند. از انجمن حمایتی نمیشود. ما یک ردیف بودجه ثابتی از بنیاد روایت فتح دریافت میکنیم اما کفاف فعالیتهای پرشمار ما را نمیدهد.
صدا و سیما که زمانی به هیچ احدی نگاتیو نمیداد اکنون نگاتیوهایش را به ما میدهد تا برایش سر وسامان دهیم چون خودش کسی را ندارد. صدا و سیما آرشیو غنیای دارد. آیا کتابی از مجموعه آرشیو صدا و سیما در دفاع مقدس منتشر شده است؟ خیر. خبرگزاری جمهوری اسلامی کوهی از نگاتیوهای مربوط به سالهای دفاع مقدس دارد آیا کتابی از آرشیو مفصل این خبرگزاری منتشر شدهاست؟ بروید ببینید در یک مقطع چه بلایی بر سر این نگاتیوها آمد؟ وضعیت روزنامه کیهان هم به همین صورت است. آرشیو این روزنامهها را با آرشیو ما مقایسه کنید. ما مطابق با آخرین روشهای روز دنیا از آرشیومان مراقبت میکنیم و تازه داریم به عنوان یک مرکز تخصصی و حرفهای که ارزش آرشیو عکسهای تاریخی را درک کردهاست شناخته میشویم. الحمدالله اکنون روزنامه اطلاعات این کار را شروع کرده و از ما خواسته است نگاتیوهایش را آرشیو و نگهداری کنیم. پنج سال است داریم کار آرشیو عکس های روزنامه اطلاعات را انجام می دهیم هنوز این کار تمام نشده است و تازه به سال پنجاه رسیدهایم؛ آرشیو این روزنامه بسیار غنی است و از کودتای سال سی و دو شروع میشود و تا اوایل سال پنجاه و هفت و آغاز جنگ ادامه پیدا میکند. ما کتابی را از این آرشیو آماده کردهایم. علاقه مند بودیم استارت آرشیو عکس های روزنامه کیهان را بزنیم چراکه چون گنجی نهفته در خاک است. چرا باید آرشیو عکس روزنامه کیهان در چنین وضعیت نابه سامانی باشد؟
کسی ما را درک نمیکند
برخی به اسم اینکه نسل قدیم برود و بازنشست شود و نسل جدید بر سر کار بیاید، چوب لای چرخ این مجموعه میگذارند. مجموعه ما یک مجموعه جوان است و ما در حد توان خود جوانگرایی کردهایم. بچههای قدیم زحمت بسیاری برای انجمن کشیده اند و اکنون تعداد کمی از آنها در انجمن باقی ماندهاند که آنها هم مشغول انتقال تجربیاتشان به جوانان هستند. اگر ما مجموعه به روزی نبودیم و خروجیای نداشتیم، این حرف درباره ما صدق میکرد؛ اما ما برای 5 سال آیندهمان هم برنامه داریم و کتاب در دست چاپ داریم. متاسفانه هیچ کس ما را درک نمی کند. همه الان را میبینند و هیچکس آینده را نمیبیند. همایشها تمام میشود و این کتابهاست که باقی میماند. اینهاست که تاریخ کشور ما را میسازد و برای فرزندانمان در آینده برجا میماند.غربیها با جدیت بسیار اسناد تاریخشان را آرشیو و حفظ میکنند اما ما به این موضوع اهتمامی نداریم. در آینده مشخص میشود که انجمن چه کردهاست.
* در مقطع کنونی اهمیت به تصویر کشیدن عکسهای دوران دفاع مقدس در جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
بدون شک نمایش آثار و تصاویر دوران دفاع مقدس در پالایش فرهنگ امروز ما تاثیر میگذارد. وقتی جوانان ما جان فشانیهای رزمندگانمان در سالهای دفاع مقدس را ببینند، متوجه میشوند که آنها هم وظیفهای در قبال این رزمندهها دارند و تلاش میکنند به وظیفه خود عمل کنند. ما هرچه داریم از صدقه سر این شهدا و فضای معنوی است که به سبب رشادتها و شهادتهای آنها در جامعه ایجاد شدهاست.
عکاسان جوان برای پول کار نکنند
* توصیه شما به عکاسان جوانی که قصد کسب تجربه در ژانر عکاسی مستند به خصوص عکاسی جنگ و مقاومت را دارند چیست؟
در وهله نخست، وظیفه ماست که به عکاسان جوانمان خط درست بدهیم و از آنها حمایت و پشتیبانی کنیم. عکاسانمان نیز باید دیدشان را درست کنند و برای پول کار نکنند؛ برای دلشان کار کنند. اگر برای پول کار کنند کیفیت کارشان پایین میآید.
نکته دیگر این است از عکس و عکاسی نترسیم. برخی مسئولین ما از عکس و عکاسی می ترسند. چرا ورود عکاسان به مجلس ممنوع شد است؟ ما سطح فرهنگی مردم برای عکاسی را بالا نبردهایم و اگر بخواهیم در شهر عکس بگیریم با واکنش منفی مردم مواجه میشویم.
به عکاسان جوان توصیه میکنم عکسهای خوب عکاسان خارجی و ایرانی را ببینند تا کیفیت کارشان ارتقا یابد.
مسئولین قدر کار فرهنگی را بدانند
از مسئولین میخواهم قدر فرهنگ و کار فرهنگی را بدانند. مسئله تهاجم فرهنگی که حضرت آقا بارها روی آن تاکید کردهاند، مسئلهای جدی است. اکنون فکر و ذکر همه معطوف به نوسانات دلار، سکه و طلاست درحالیکه رسیدگی به مسائل و مشکلات حوزه فرهنگ از هر حوزهای مهم تر است. آیا مسئولان ما برای حضور در میدان جنگ فرهنگی لباس رزم پوشیدهاند؟ ما هر روز در معرض بمباران فرهنگی و تهاجم فرهنگهای مهاجم هستیم. مسئولین باید به مسئله فرهنگ و لزوم کار فرهنگی توجه و اهتمام بیشتری داشته باشند.
انتهای پیام/