درد دلهای یک کوخنشین؛ کودکانی که قربانی فقر و اعتیاد شدهاند
فقر" واژه غمانگیزی است، آنقدر که سایه شومش، زندگی را با حسرت گره میزند و مادری را ناچار به آوردن گاز با شیلنگ از منزل همسایه میکند تا ۴ بچه کوچک از سرما نلرزند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، زندگی در محیطی امن و آرام و برخورداری از امکان تحصیل حق هر کودک است، اما گاه عرصه آن قدر تنگ میشود که نهتنها نشاط و آرامش که معصومیتهای کودکانهشان هم به تاراج میرود، کودکانی که سختی زندگی و فقر فرهنگی، آنها راهی خیابان میکند و آبرویشان را به حراج میگذارند.
"سارینا" نمونه کوچکی از این کودکان است، دختری که قربانی فقر مالی و فرهنگی خانواده شده و بار اعتیاد پدر را بر دوش میکشد، پدری که بچهها بودنش را انکار میکنند.
دختری که با همه خردسالی، آغوشش سرپناهی شده برای برادر کوچکترش، پسرکی که از سرما به آغوش گرم خواهر پناه برده، هرچند خواهر هم جز لباسی نازک بر تن ندارد.
کوچک است، اما دردهای بزرگی دارد، دوست دارد به مدرسه برود، اما نمیتواند! فقر و نداری، او و برادرش را از حضور در دبستان بازداشته است، کودکانی که مادر، شناسنامهشان را در بیمارستان گرو گذاشته چون نتوانسته هزینه درمان را بدهد.
دردهایشان بیشمار است! اعتیاد، بیسوادی و نداشتن شغل با زندگی این خانواده عجین شده و مادر به ناچار همراه بچه ها راهی خیابان شده و دست به طرف عابران دراز میکند تا روزگار بگذرانند.
مادری رنجکشیده که هنوزش سی سالش نشده، پیر شده بود و خود، قربانی فقر فرهنگی و سنتهای غلط شده بود، سنتهایی که در انتظار دخترک هم بود.
خانه محقری داشتند با درب رنگ و رورفته و فضای 4-5 متری کوچکی که به زحمت میشد نامش را "حیاط" گذاشت و 6-7 نفری در آن زندگی میکردند.
خانهای که بخاری نداشت و سرما در آن جولان میداد، گاز خانه دو سالی میشد که به دلیل بدهی قطع بود و تنها وسیله گرم کردن خانه، اجاق گاز کوچکی بود که مادر با آوردن شیلنگ گاز از منزل همسایه برپا کرده و با گذاشتن یک پیت حلبی روی آن تبدیل به بخاری شده بود. وسیله خطرناکی که چند بچه قد و نیم مدام روی شیلنگش ورجه ورجه کرده میکردند و هر آن ممکن بود حادثهساز شود.
حرفهایشان تلخ بود، اما شنیدنی ... حکایت تلخ فقر، بیتوجهی و سهلانگاری نهادهای حمایتی و کمکاری دستگاههای مسئول.
کودکان و زنان متکدی، واقعیت انکارناپذیر و تلخ جامعهاند که کسی به دادشان نمیرسد و اگر هم برسد، تنها مرهم موقتی بر زخمهای عمیقشان است.
زخمهای کهنهای که چهره شهر را میخراشد، اما کمتر به چشم مدیران دستگاههای مسئول و نهادهای حمایتی میآید، مدیرانی که پشت دیوارهای قطور و میزهای مرتفع جاخوش کرده و به برگزاری دورههای آموزشی و فرهنگی و اجرای طرحهای فانتزی دل خوش کردهاند.
کودکان متکدی، زنان بدسرپرست، اعتیاد و ... و ... و ....واقعیتهای تلخ و غمبار لایههای زیرین شهرند که سالهاست مغفول مانده و برای دیدنشان باید عینک سیاه از چشم برداشت و پیاده در کوچههای شهر قدم زد.
به گزارش تسنیم، فقر بذر تلخی است که اگر مانع رشدش نشویم به سرعت قد کشیده و ریشههایش سخت میشود، پدیده شومی که اعتیاد، فحشاء، بیسوادی و بزهکاری میوه آن است.
شاید بهتر است به یاد آوریم که توجه به محرومان از اصول خدشهناپذیر انقلاب اسلامی و آرمانهای بلند بنیانگذار کبیر انقلاب بود تا اندازهای که "پایین شهریها را ولینعمتان انقلاب" نامید و رهبر معظم انقلاب هم "مهمترین مسئله نظام جمهوری اسلامی را کوشش برای رفع فقر و محرومیت در جامعه" عنوان میکنند.
ایشان تصریح کردهاند: "واقعاً باید صحت برنامهها را به این سنجید و دنبال این قضیه رفت و کارهای دیگر را در اولویتهای بعد قرار داد. کارهای مربوط به طبقات محروم و مستضعفان جامعه - که تعدادشان هم زیاد است - حقا و انصافاً یک حرکت اساسی را میطلبد.
انتهای پیام/ ت