آسیای مرکزی: مبارزه برای یک آینده جدید

طی ۲۵ سال گذشته، کشورهای آسیای مرکزی در تلاش برای یافتن جایگاه خود در جهان از طریق شناخت خود به عنوان یک محیط خارجی قومی، مذهبی یا فرهنگی در قالب بخشی از جهان روسیه، ترک، ایرانی و اسلامی و غیره بوده‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، به نقل از russiancouncil.ru، در سال 2018، چندین رویداد مهم رخ داد که تعیین کننده آینده منطقه آسیای مرکزی در بلند مدت می‌باشند. نخست، جنگ تجاری بین ایالات متحده و چین در حال شتاب یافتن است. بدیهی است، هرچه تناقضات بین این بازیگران جهانی قوی‌تر باشد، دولت چین به پروژه کمربند اقتصادی جاده ابریشم توجه بیشتری پرداخت خواهد کرد، که آسیای مرکزی نقش مهمی را در چارچوب آن ایفا خواهد کرد. برای این منطقه، این به معنای افزایش سرمایه‌گذاری و معرفی پروژه‌های زیربنایی جدید است. دوم اینکه، در تاریخ 1 ژانویه 2018، قانون گمرکی اتحادیه اقتصادی اوراسیا به مرحله اجرایی درآمد، که هدف آن تنظیم عملکرد قلمرو گمرکی جامع می‌باشد. علیرغم شک و تردید برخی از تحلیلگران، یکپارچگی اوراسیایی عمیق‌تر شده است و طی چند سال گذشته، کارهای زیادی در این زمینه انجام شده است که همراه با ایجاد و گسترش چارچوب قانونی اتحادیه اقتصادی اوراسیا، توسعه قوانین برای یک فضای اقتصادی مشترک، حذف موانع از حرکت سرمایه، کالاها، خدمات، فن آوری و نیروری کار بوده است. و سوم اینکه، در 18-19 اکتبر سال 2018، ولادیمیر پوتین از ازبکستان بازدید کرد که طی آن ده‌ها توافق‌نامه در زمینه همکاری‎‎های اقتصادی، نظامی-تکنولوژیکی و آموزشی علمی امضا شد. این گام جدید نه تنها در روابط بین دو کشور، بلکه شاید یک صفحه جدید برای کل منطقه باشد. بازار اتحادیه اقتصادی اوراسیا (به ویژه بازار روسیه) برای شرکت‌های ازبک جذاب است و ازبکستان از لحاظ گسترش صادرات تکنولوژی و آموزش روسیه بسیار علاقمند است. تقویت همکاری روسیه و ازبکستان یک معماری اقتصادی و سیاسی در آسیای مرکزی ایجاد خواهد کرد.

برای توصیف فرایندهایی که دستور کار آسیای مرکزی را در پنج سال آینده شکل می‌دهند، می‌توان از چهار عبارت: ترکیب نامتجانس، طبقه متوسط، دولت میانه و هویت شخصی استفاده کرد.

ترکیب نامتجانس

در آسیای مرکزی، شکل گیری جدید و عمیق‌تر کردن تناقضات قدیمی همراه با ظهور اشکالی که قبلا ناشناخته بوده، "دوختن" فضای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌باشد.

در واقع، از یک طرف، در آسیای مرکزی، در برخی جهات شکاف وجود داشته و ادامه دارد. اول، منطقه به شدت به واسطه سطح و کیفیت زندگی متمایز می‌باشد. فعالیت‌های اقتصادی و ثروت در شهرهای بزرگ و مناطق خاص متمرکز شده که بر اساس استخراج مواد خام می‌باشند. در عین حال، اکثر جمعیت در مناطق کم درآمد و کم کیفیت زندگی می‌کنند. ثانیا، در منطقه، ترکیب جمعیتی گوناگونی وجود دارد. مکان‌های بزرگ به سرعت در حال رشد هستند (برای مثال، جمعیت آستانه در طول 30 سال گذشته تقریبا 4 برابر رشد کرده است) مناطق روستایی سنتی که در دره‌های رودخانه و دشت‌های حاصلخیز واقع شده‌اند، که در آنجا هنوز گذار جمعیتی پایان نیافته است؛ مراکز صنعتی جدیدی که ساکنین مناطق دیگر برای کار به آنجا می‌روند (به عنوان مثال، بزرگترین مراکز استخراج نفت مانند منطقه آتیراو و مانگیستائو). در عین حال، در مراکز صنعتی قدیمی و مناطق زراعتی، که عمدتا "اروپایی‌ها" در آن ساکن شده‌اند، جمعیت رو به کاهش است. سوما، سرعت و ماهیت شهرنشینی، که در آسیای مرکزی ادامه می یابد، به شدت بسته به موقعیت مکانی متفاوت از هم است. در اینجا  مناطق صنعتی شهری بزرگی که در دوره شوروی شکل گرفته بودند، متمایز می‌باشند؛ کلان شهرهایی که پس از صنعتی سازی طی 20 سال گذشته رشد انفجاری داشته‌اند؛ و همچنین مناطق گسترده‌ای که عمدتا مناطق کشاورزی هستند و هنوز قادر به غلبه بر پیامدهای موج قدرتمند شهرنشینی در دوران پس از شوروی نبوده‌اند. علاوه بر این، روند همگن‌سازی قومی کشورهای آسیای مرکزی همچنان ادامه دارد - سهم اقلیت‌های قومی در حال کاهش است و نمایندگان آنها به تدریج از زندگی سیاسی و اقتصادی کنار می‌روند. لازم به ذکر است که تمایل آشکاری از سوی مقامات برای تشدید کنترل جریان‎های اطلاعاتی وجود دارد، تلاش‌هایی برای حفاظت از فضای اطلاعات ملی صورت می‌گیرد.

در عین حال، فرآیندهای تغییر بافت فضای اجتماعی در آسیای مرکزی به سرعت در حال افزایش است. اول از همه به دلیل مهاجرت خارجی و داخلی، و آن هم در درجه اول  به دلیل کار می‌باشد. حتی با کاهش فعالیت اقتصادی در فضای بعد از شوروی، مهاجرت نیروی کار همچنان بالا است: 10 میلیون نفر در خارج از مناطق اقامت دائم خود کار می‌کنند، نیمی از آنها خارج از آسیای مرکزی کار می‌کنند و بقیه به شهرهای بزرگ و مراکز صنعتی جدید در منطقه مهاجرت کرده‌اند. به مراکز سنتی جذب مهاجران کارگران از آسیای مرکزی (روسیه، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس)، کره جنوبی، کشورهای اروپایی، آسیای جنوب شرقی و حتی آمریکای شمالی نیزپیوسته‌اند. در درجه دوم، فناوری اطلاعاتی جدید (شبکه های اجتماعی، پیامرسان‎ها) مهاجران را قادر ساخته که ارتباطات خود را با میهن خود حفظ کرده و نگه دارند. بنابراین، کانال انتشار اطلاعات دیگری به این ترتیب شکل می‌گیرد. در درجه سوم، آسیای مرکزی مکانی برای تلاقی فرهنگ‌ها است، بنابراین چندزبانه بودن برای اکثریت مردم معمول است. بیش از 70٪ ساکنان منطقه به دو یا چند زبان صحبت می‌کنند. در عین حال، با وجود تضعیف قابل توجهی برای موقعیت زبان روسی، این زبان همچنان گسترده‌ترین زبان باقی مانده است. علاوه بر این، شهرنشینی در منطقه همچنان ادامه دارد، در وهله نخست به دلیل شهرهای بزرگی که فعالیت‌های اقتصادی و جریان‌های اطلاعاتی را در خود متمرکز کرده‌اند، استانداردهای مصرفی تنظیم شده دارند و جایی برای تلاقی فرهنگ‌ها، گروه‌های قومی و ادیان هستند. در نهایت، توسعه حمل و نقل و تدارکات، چارچوب لازم برای حرکت مردم و مبادله کالاها را ایجاد می‌کند. در 20 سال گذشته، رشد پایداری در حمل و نقل مسافر و کالا توسط راه آهن، جاده و حمل و نقل هوایی در آسیای مرکزی دیده شده است.

طبقه متوسط

موفقیت مدرنیزه شدن اقتصاد و جامعه به این بستگی دارد که امکان ایجاد یک طبقه متوسط تمام عیار در کشور وجود داشته باشد یا نه. در سال‌های آینده باید به این سوال پاسخ داد و نشان داد که آیا طبقه متوسط قادر به حمایت از تحولات اقتصادی و اجتماعی است یا نه.

از یک طرف، سطح زندگی در کشورهای آسیای مرکزی، با توجه به استانداردهای بین المللی، بسیار پایین است. از سوی دیگر، افزایش سطح زندگی و موفقیت در مبارزه با فقر در 20 سال گذشته را نمی‌توان نادیده گرفت. برای مثال، در فقیرترین کشور منطقه، تاجیکستان، میزان فقر از 73 درصد در سال 2003 به 31 درصد در سال 2015 کاهش یافته است. رشد اقتصادی در آسیای مرکزی در سال‌های 2000 منجر به تشکیل یک طبقه از جمعیت شد، که با توجه به درآمد و استانداردهای زندگی آنها، می‌توان به آنها طبقه متوسط را نسبت داد. تعیین شمار طبقه متوسط دشوار است، اما تا حدودی می‌توان آن را  شامل حدود 30٪ از جمعیت (از 35٪ در قزاقستان تا 5٪ در تاجیکستان) منطقه دانست.

ویژگی اصلی که ارزش توجه دارد، وجود چهار منبع اصلی برای تشکیل طبقه متوسط: دولت، فساد، بخش اقتصادی سایه و مهاجرت نیروی کار است.

دولت

در برخی از کشورهای آسیای مرکزی، کارمندان دولتی، مأموران اجرای قانون و شرکت‌های بزرگ دولتی بخش قابل توجهی از طبقه متوسط را تشکیل می‌دهند. این گروه‌های اجتماعی دارای حقوق و دستمزد نسبتا بالا، مزایای اجتماعی مناسب و یک سری از مزایای اضافی دیگر هستند.

فساد

حتی در مواردی که حقوق و دستمزد رسمی مقامات و مقامات امنیتی بسیار زیاد نیست، اکثریت درآمد خود را از طریق راه‌های مختلف فساد دریافت می‌کنند. در این مورد، بیشتر دریافتی آنها، دریافت هزینه برای "حفاظت" از قاچاق کالا و مواد مخدر، حمایت از تجارت‌های خاص، "رشوه" برای برنده شدن در مناقصه‌ها و شرکت در قراردادهای دولتی، دریافت رشوه و اخاذی در دانشگاه‌ها و مدارس، پست‌های پلیس راهنمایی رانندگی و پاسگاه‌های مرزی است.

اقتصاد سایه

بخش عمده‌ای از طبقه متوسط در آسیای مرکزی به بخش هایی از اقتصاد مبتنی است که دولت در تنظیم آنها ضعیف عمل کرده است و از کسب و کارهای کوچک و متوسط در ناحیه "سایه" گرفته تا انواع فعالیت‌های جنایی مانند قاچاق مواد مخدر یا قاچاق انسان در آمار رسمی اثری دیده نمی‌شود.

مهاجرت کاری

با توجه به مقیاس آن و نقش مهم پول وارداتی که در تاجیکستان و قرقیزستان به یک سوم تولید ناخالص داخلی می‌رسد، مهاجرت نیروی کار به رفاه صدها هزار نفر از مردم کمک کرده است.

در عین حال بی ثباتی در وضعیت اجتماعی-اقتصادی طبقه متوسط در آسیای مرکزی همچنان باقی مانده است. این امر به طور عمده به این دلیل است که منابع رفاه آن هم‌زمان مانع پیشرفت کامل طبقه متوسط می‌شوند. نقش اغراق آمیز دولت و فساد نیز مانع تشکیل یک طبقه دارا و جلوگیری از فرایندهای بازار می‌شود.

پادشاهی میانه (چین)

طی ده سال گذشته چین به طور قابل توجهی تأثیرات اقتصادی خود را افزایش داده و یکی از مهمترین شرکای تجاری و سرمایه‌گذاران در کشورهای آسیای مرکزی شده است. با کمک چین، پروژه‌های زیربنایی عمده به اجرا گذاشته شد - برای مثال راه آهن آهنگران-پپ(ازبکستان)، دوشنبه-خجند-چاناک (تاجیکستان) و بزرگراه‌های بیشکک-نارین-توروگارت (قرقیزستان)، خط لوله گاز ترکمنستان-ازبکستان-قزاقستان-چین و سایر موارد. در عین حال، روابط بین چین و کشورهای آسیای مرکزی ترکیبی شگفت انگیز از ترس‌های متقابل، پروژه‌های سیاسی، فساد و جستجو برای منافع اقتصادی می‌باشد. در سال‌های آینده مشخص خواهد شد که ابتکار عمل "کمربند و راه" چگونه بوده و چین در نهایت در سیاست منطقه‌ای چه نقشی را بازی خواهد کرد.

هویت شخصی

در طی 25 سال گذشته، کشورهای آسیای مرکزی عمدتا تلاش کرده‌اند جایگاه خود را در جهان از طریق شناخت خود به عنوان بخشی از یک محیط خارجی قومی، مذهبی یا فرهنگی پیدا کنند. از اینجا مباحث و پروژه‌های متعددی بوجود آمد که کل منطقه یا اجزای آن را بخشی از جهان روسیه، ترک، ایرانی و اسلامی، «اوراسیای بزرگ» یا «جامعه‌ای با سرنوشت مشترک» در چارچوب طرح ابتکار کمربند اقتصادی جاده ابریشم و غیره تعریف می‌کرد. با این حال، کاهش قابل ملاحظه‌ به منطقه از سوی بازیگران خارجی در سال‌های اخیر، کشورهای آسیای مرکزی را به توسعه همکاری متقابل، تقویت روابط اقتصادی داخلی و جستجوی هویت منطقه‌ای خود وادار کرد. در دستور کار، تسهیل سیاست‌های ویزایی، حل مسائل مرزی، گسترش تجارت متقابل، توسعه گردشگری منطقه‌ای، پروژه‌های اقتصادی بین‌المللی (زیرساختی، انرژی و استفاده از آب، شرکت‌های صنعتی مشترک، کشاورزی) قرار گرفت. در واقع ممکن است که این تلاش‌ها با موفقیت به پایان نرسد - تناقضات داخلی زیادی وجود دارد. علاوه بر این، جستجوی هویت شخصی نه تنها برای کل منطقه، بلکه برای  هر کشور به صورت انفرادی، گروه‌های قومی، منطقه‌ای و مذهبی نیز مهم خواهد بود. سوال اصلی امروز این است که چه چیزی می تواند منطقه را متحد کند؟ وحدت زبانی یا قومی، مذهب، پروژه‌های بزرگ اقتصادی، نیروی خارجی، یا تهدید نظامی؟ طرفی که می‌تواند پاسخ روشنی به این سوال ارائه دهد، تصویر آینده بیش از 70 میلیون نفر را شکل می‌دهد. این دقیقا روند ایجاد یک آینده جدید آسیای مرکزی است که روسیه می‌تواند و باید به آن ملحق شود.

 

انتهای پیام/