ستارههای مدفون در تخت فولاد| آثار حاج مصور زینت بخش مجموعههای خصوصی و عمومی جهان است
محمد حسین مصورالملکی شاعر و ادیب ایرانی است؛ او را همه با نام حاج مصور میشناسند. آثار حاج مصور امروزه مرزهاى ایران را درنوردیده و زینت بخش مجموعههاى خصوصى و عمومى جهان شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، تخت فولاد مدفن ستارگان بزرگ علم، ادب، فرهنگ و هنر و عرفان است. بزرگانی که نزد ما ایرانیان شناخته شده هستند اما علاقمند به دانستن بیشتر در مورد زندگی آنها هستیم. خبرگزاری تسنیم این امکان را برای مخاطب فراهم کرده و در گزارشهایی به معرفی ستارگان مدفون در تخت فولاد میپردازد. در این گزارش محمد حسین مصورالملکی شاعر و ادیب ایرانی را معرفی خواهیم کرد.
محمدحسین مصورالملکی مشهور به مصورالملک و حاج مصور، طراح، نقاش، نگارگر، تذهیب کار، هنرمند جامع، ادیب و شاعر ایرانى متخلص به «مصور» در تاریخ 1269ش در محله درکوشک اصفهان زاده شد.
او خواندن و نوشتن را در مکتب خانه فراگرفت و تحصیلات مقدماتى هنر را نزد محمد ابراهیم نقاش باشى و آقا میرزا احمد نقاش به انجام رساند. در یازده سالگى موسیقى رنگها را در کارگاه پدر آموخت. هنر قلمدان را نیز از پدر فراگرفت ولى در سیزده سالگى او را از دست داد. او با یارى شاگردان پدر به انجام سفارشهاى کارگاه پدرى پرداخت تا بتواند معاش خود و خانواده را تأمین کند.
کاغذ را از کاغذگرخانه اصفهان میخرید و آن را به صورت مقوا درمیآورد، روى آن نقاشى و روغن کارى میکرد و می فروخت. پس از انقلاب مشروطه، موج مدرنیته، هنر قلمدان را برانداخت و او به پارچه قلمکار روى آورد.
نقاشیهای کمال الدین بهزاد او را جلب کرد و سپس اسیر جادوى خطوط رضا عباسى شد. احساس کرد اگر بخواهد راهى مستقل را در پیش گیرد، باید با تجربههاى فرنگ و سنتهاى هنرى غرب نیز آشنا شود؛ بنابراین در سال 1928میلادی از راه روسیه، لهستان، آلمان و بلژیک، راهى فرانسه شد و شش ماه در پاریس براى عتیقه فروشان و ایرانشناسان کار کرد. در این هنگام مطالعاتى روى مکاتب نقاشى غرب انجام داد
وى به همکارى با پروفسور آرتور پوپ پرداخت و به تصویرسازى بخش فرش از کتاب «هنر ایران» سرگرم شد.
دریافت دکترای افتخاری در سال 1349
وى در سن 38 سالگى در مینیاتور، شبیه سازى، رنگ و روغن، آبرنگ، تذهیب، پرتره، تشعیر، نقاشى بر روى آب و نقشه کاشى، طبع آزموده بود. راز توفیق او در این رشتهها را باید توجه به طراحى به عنوان پایه هنرها دانست. او در روز 20 اردیبهشت 1349 دکتراى افتخارى خود را دریافت کرد.
بیست و پنج ساله بود که به هنگام تهیه روغن کمان براى قلمدان دستش سوخت و دچار لرزش دست شد. در کوچه و خیابان، دستش را به پایین کتش میگرفت یا دست چپ را روى آن میگذاشت که نلرزد ولى به هنگام کار تمرکز میکرد و دستش هیچ لرزشى نداشت.
شگفتا که آثار خود را با همین دست لرزان، قلمى کرد. قلم را در میان دو انگشت میگرفت و دو انگشت را نیز بر صفحه کاغذ تکیه میداد. گزارش هم روزگاران، حکایت از قلمگیرى بسیار سریع او دارد؛ آشنایان با هنر نگارگرى نیز با نگاه به آثار او به روشنى درمییابند که وى براى جلوگیرى از لرزش دست خود به هنگام کار، از حرکات سریع و قلمگیرى در یک مرحله بهره برده و اثر خود را با خطوط تند و تیز آفریده است و از همین رو آثارش حس و حال بسیار بالایى دارد. در آثار او اصلاحى در کار نیست.
پس از این در سال 1346شمسی سکته ناقص مغزى، دست راستش را به کلى از کار انداخت. پنجههاى خشکیدهاش تنها میتوانست گرد و خاک را از روى تابلوها پاک کند: "بَرد چون رشک بر آن کلک سحّار؛ مصور را بیفتد پنجه از کار" .
از مهمترین شاگردان او میتوان به یرواند نهاپطیان، یسایى شاجانیان، علی اصغر صانعی پور، على سجادى، اسدالله زندیان، هوشنگ جزىزاده، محمد امامى، زینت السادات امامى، شکرالله صنیع زاده، مرتضى نعمت اللهى، مهدى شریفیان، على خوشنویس زاده، عباس کرباسیون، محمدتقى ذوفن، روحانى و على محمودیان اشاره داشت. او شاگرد ژاپنى و آمریکایى هم پرورش داد.
تدریس در هنرستان هنرهای زیبا اصفهان
تدریس او در هنرستان هنرهاى زیباى اصفهان هفتهاى سه روز بود. او بیش از معلم بودن، هنرمند خلاق و با شخصیت بود. در کارش استاد بود ولى تعلیم دهنده خوبى به شمار نمیرفت. درنتیجه آثارش به خُوبى انتشار نیافت.
حاج مصور به دلیل بر دوش داشتن هزینه زندگى خانواده پس از درگذشت زودهنگام پدر، در چهل سالگى ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر بود. پسر او نیز راه وى را ادامه داد و یکى از مدرسان هنرستان هنرهاى زیباى اصفهان شد.
پایه گذاری امجمن مکتب صائب
حاج مصور گاه اشعارى میسرود و در انجمن ادبى شیدا، دانشکده، اصفهان و سعدى حاضر می شد. او در سال 1345 به همراه جمعى دیگر انجمن مکتب صائب را پایه گذارى کرد.
شعرهایى نیز براى تابلوهاى خود میسرود و آنها را در اطراف آثارش مینگاشت. هرچند نمیتوان وى را شاعرى حرفهاى درشمار آورد؛ ولى از هنر شاعرى او به سادگى نمیتوان گذشت. طبعى روان داشت و اشعارى صیقل خورده داشت. بعدها فرزندش «دیوان اشعار» او را گردآورى کرد.
از او است: «مست است تا به شام ابد آن که در ازل؛ از جام عشق لعل تو صهباش دادهاند».
خانه حاج مصور به ثبت آثار ملی رسید
حاج مصور به سال 1320شمسی خانهاى بازمانده از اواخر دوره زند و اوایل قاجار را در منطقه یک اصفهان، کوى محله نو، بن بست زاهدى خریدارى کرد. این خانه از آن پس به نام حاج مصور شناخته شد و به ثبت آثار ملى رسید.
پس از دو دالان عمود بر هم به گوشه حیاط میرسیم که باغچهها و حوض در آن قرار دارند. دو بخش اصلى خانه در دو طبقه، از حیاط قابل دسترسى است. یک پنج درى و یک سه درى. حوض خانه، حوضى هشت گوش دارد و نورگیرهایى که از بیرون خانه هم دیده می شود و در واقع نماد خانه به شمار میرود.
خانه به شیوه معماران دوره صفوى است؛ ولى مصورالملک پس از چند شکست و نشست در خانه، تغییراتى در آن ایجاد کرد که به شیوه معماران دوره قاجار میماند. مهمترین این تغییرات، نیم دایره تاج مانند بر پیشانى بالاى ارسى بزرگ است.
او فى البداهه کار میکرد و کمتر چیزى را براى خود نگاه میداشت. جهانگردانى براى خرید آثارش به منزل آمدند. چون جست وجو کردند چیزى نیافتند. استاد به آنها گفت که همه تابلوهایم به فروش رفته است. گردشگران خارجى ناراحت شدند. حاج مصور قلم برگرفت و اثرى زیبا آفرید که آنها دست خالى بیرون نروند.
در دوران پهلوى اول، نقّاشى قاجار برافتاد و نقّاشان به سبک صفویه بازگشتند. جهانگردان به شیوه صفوى علاقه نشان دادند و اینگونه، نگارگرى احیا شد و با هنر غربى هم درآمیخت. چون نقاشان به ذوق جهانگردان اروپایى توجّه داشتند، سایه روشن، نورپردازى، انعکاس، بُعد و مناظر و مرایا را وارد این هنر کردند.
حاج مصور به هویت نگارگری ایرانی زندگی دوباره بخشید
حاج مصور در این نهضت، سهمى بزرگ داشت. وى هنگامى که میدان نقش جهان را تصویر میکرد، مجبور شد دورى و نزدیکى آدمها و محلها را نشان بدهد. به این ترتیب، براى نخستین بار پرسپکتیو را به صورت علمى وارد مینیاتور کرد و با احیاى شخصیت و هویت نگارگرى ایرانى به آن زندگى دوباره بخشید.
در مرحله بعدى، سایه روشن را بدون رنگ آمیزى وارد مینیاتور کرد.
به آناتومى پایبند بود و در مینیاتور، استخوان بندى و اندازه هاى طبیعى انسان یا حیوان را در نظر می گرفت و رعایت میکرد.
او آثار نقاشان قدیم شرق و غرب را مشاهده کرد؛ ولى استاد اصلى اش طبیعت بود. بر این عقیده بود که باید از روى طبیعت ساخت، هنرمند خلّاق، باید بنابر قانون طبیعت و خلقت، آفرینش تازه اى عرضه کند.
نگاه حاج مصور در تابلوها از بالا است، او نقاشى است که خود درگیر جنگ و بازى و عشق نمی شود. در وى تخت جمشید را از میان آتش اسکندر بیرون میکشد و خود از روى کوه رحمت بر آن مینگرد. درباره جنگ نادر سروده اى دارد که براى نوع نگاه او به آفریدههایش پرفایده است:
«سپاهى ز اندیشه کردم روان؛ سوى نادر و جنگ هندوستان؛ به پیرى سر من سر جنگ داشت؛ جوان بود و بر جنگ آهنگ داشت؛ من از کلک چون خنجر آبدار؛ بر این صفحه کردم بسى کارزار؛ ز تیغ قلم بس سرانداختم؛ لان را به یکدیگر انداختم؛ ز شمشیر اندیشه از پشت زین؛ دلیران فکندم به روى زمین؛ ز پیکان کلک اندر این رزمگاه؛ دریدم بسى سینه این سپاه».
او این سه واژه را پایه مینیاتور میدانست: "مخلوقات، مصنوعات و تخیلات"
حاج مصور از عرفان و فلسفه شرق بهره بسیار داشت و آگاهى های او در این زمینه از مقالهاى که به سال 1336شمسی درباره مینیاتور در شماره سوم مجله «نقش و نگار» نوشته به خوبى روشن میشود.
تنوع شیوه و موضوع در میان آثارش به خوبى نشان دهنده پرکارى و تازه جویى اوست. شمارى از آثار او را میتوان ارائه موضوع نو با قالبهاى قدیم دانست.
وى بیش از دیگر نقاشان به تصویرکردن زندگى مردم عادى از صنعتگر و پیشه ور تا کاسب و دهقان اهمیت میداد.
مهمترین آثار حاج مصور
از مهمترین آثار استاد میتوان به این نمونهها اشاره کرد:
تابلوى تخت جمشید در روز سلام عید
نوروز که در نمایشگاه لندن به نمایش درآمد و نخستین تجربه او در عرصه جهانى بود. داریوش بزرگ از ارتش سان میبیند و ملتهاى گوناگون با هدیههایشان به تخت جمشید آمدهاند. حاج مصور به همراه شاگردان خود و ریچاردز به دیدار ویرانههاى تخت جمشید رفت و بر پایه پژوهشهاى هرتسفلد توانست این بناى باستانى را در طول چهار سال بازسازى کند. نقش چهار هزار نفر در این تابلو دیده میشود. او این اثر خود را باارزشمندترین کار خود میدانست.
عمارت عالى قاپو در دوره صفوى که شاه عباس و درباریان بر ایوان بزرگ برنشستهاند و چوگان بازى را تماشا میکنند؛ این تابلو به خواهش همسر لرد لویى مونت باتن دریادار انگلیسى آفریده شد و در بمباران آلمانها در کنار رود سن نابود شد البته حاج مصور چند تابلوى دیگر با موضوع چوگان دارد؛ دو رنگ و روغن، یک رنگ و روغن روى عاج و یکى به شیوه مینیاتور.
مسابقه اسب دوانى در میدان نقش جهان اصفهان. خود حاج مصورالملک نیز با لباس صفوى در میان جمعیت دیده میشود که تابلوى مینیاتورى را به فرد انگلیسى که سفارش دهنده این تابلو است می فروشد.
پرش از روى مانع.
تابلوى نبرد نادرشاه و فتح هندوستان در سال1330 که با استفاده از مفاهیم عرفانى درباره پوچى جنگ به شیوه آبرنگ اواخر عهد قاجار به همراه اشعارى از خود حاج مصور.
تابلوى مینیاتور جنگ جهانى دوم که در سمت چپ، روزولت، استالین و چرچیل سوار بر اسبهاى آذربایجانى بر هیتلر، موسولینى و هیروهیتو نخست وزیر ژاپن در سمت راست سوارند.
تابلوى لیلى به شیوه آب مرکب. همراه با شعرى از خود حاج مصور. تجلى لیلى در درخت، رودخانه، تپه، سنگ و ابر که یکى از عوامل ساواک آن را به انگلستان برد.
تابلوی مینیاتور شیخ صنعان و دختر ترسا، موزه هنرهاى ملى تهران. بر پایه این بیت: «شیخ صنعان عشق چون در دلش مأوى گرفت؛ داد دین و مى ز دست دختر ترسا گرفت»، دیر ترسایان که از دور نمایانده میشود بر زیبایى تابلو میافزاید.
تابلوى رنگ و روغن از چهره آخوند گزى.
تابلوى چگونگى نگارش «گلستان سعدى.
تابلوى قلم گیرى از صائب از روى طرح اصلى چهره صائب در هندوستان که با خط استاد حبیب الله فضائلى به پاس تلاشهاى فضل الله اعتمادى (برنا) براى آزادسازى مقبره صائب به برنا هدیه شد.
تابلوى مسجد خیالى به سفارش پروفسور پوپ براى کویین مارى ملکه انگلستان با آبرنگ به شیوه کمال الدین بهزاد.
تابلوى صلح حیوانات به شیوه آبرنگ که آخرین کار استاد است. حیوانات در کنار یکدیگر به آرامى زندگى می کنند و از غذاى خود به یکدیگر میدهند.
از روى طرحهاى حاج مصور، شمار قابل توجهى نقشه براى فرشهاى ظریف فراهم آمد و بافته شد. او ابتدا بر کاغذ سفید میکشید، سپس به دست نقشه کشان، شطرنجى میشد. شمارى از اینها براى کارگاه محمدصادق صیرفیان و حسن حکمت نژاد انجام شد.
قالى راز به اهتمام رضا حکمت نژاد بر پایه طرح حاجى بافته شد.
شهرت آثار حاج مصور در جهان
آثار حاج مصور امروزه مرزهاى ایران را درنوردیده و زینت بخش مجموعههاى خصوصى و عمومى جهان شده است. همچنین طرحهاى اجرا نشدهاى از او برجاى مانده است.
شمارى از آثار استاد، زینت افزاى دیوارهاى خانه پسرش است. آثار شاخص استاد براى نخستین بار به همت خانواده او از چهارم خرداد 1383 به مدت یک ماه در موزه هنرهاى تزیینى اصفهان گرد هم آمد.
پیدا است همه آثار هنرمندى به این پرکارى نمیتواند در یک سطح باشد به ویژه که به سفارش کار میپذیرفت و گاه سفارش دهنده شتاب میکرد، هرچند کارهاى بازارى نیز تشخّص حاجى را داشت.
وفات
حاج مصور در تاریخ24 دى 1356 شمسی؛ 5 صفر 1398 قمری در 87 سالگى در اصفهان درگذشت و در تکیه لسان الارض در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرد.
بر سنگ مزارش امضاى زیباى او که پسرکى است با کلاه نقابى و نیز اشعار سیدرضا بهشتى متخلص به «دریا» به چشم میخورد: «چو دى رفت از جمع ما رفت گفت دریا؛ به تاریخ استاد صنعت مصور».
این سنگ را حسن حجار بر پایه طرح فرزند استاد، حسن مصورالملکى فراهم آورد. ابتدا قرار بود سنگ حالت نیم مجسمه بیاید ولى به درازا کشیدن زمان، فرزند استاد را بر آن داشت که به همین سنگ بسنده کند.
انتهای پیام/ش