حماسه قیام مسلحانه دوم بهمن ۵۷ ارومیه به روایت مرحوم حجت الاسلام حسنی
ارومیه نخستین شهری بود که به رهبری مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ غلامرضا حسنی علیه رژیم منحوس پهلوی به قیام مسلحانه برخواست و مردم این شهر در دوم بهمن ۵۷ در مسجد اعظم ارومیه عملاً رودرروی ارتش شاهنشاهی قرار گرفتند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ارومیه، مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ غلامرضا حسنی در گوشههایی از خاطراتش درباره قیام مسلحانه مردم ارومیه در مسجد اعظم این شهر در سال 57 میگوید: مدتها بود با عوامل شاه به انحاء مختلف درگیر بودیم روز واقعه از روستا به شهر ارومیه آمدیم و برخی دوستان گفتند شما باید در جایی مخفی شوید، گفتم نخیر، دیگر وقت این حرف و حدیثها گذشته است، عقبنشینی و فرار دیشب کافی است، ما باید از امروز جنگ مسلحانه را آغاز کرده و از نیروهای خود دعوت به عمل آوریم در مسجد اعظم اجتماع کنند و هرکس از مردم که اسلحه دارد به اینجا بیاورید و به ما ملحق شود.
وی میافزاید: در عرض چند ساعت این پیشنهاد تحقق یافت. اقشار مختلف مردم بسیج شدند، با وانت بار و خودروهای شخصی، شن و ماسه و گونی و آجر آوردند، پشت بام و اطراف مسجد را با گونیهای پر از شن سنگربندی کردیم. در خیابانهای اطراف که منتهی به مسجد میشدند درختان و چوبهای بزرگ و سنگینی ریختیم تا به خیال خودمان مانع از حرکت و پیشروی تانکها به سوی مسجد شویم و راهها را به روی نیروهای مسلح شاه ببندیم.
مسجد اعظم ارومیه سنگر نیروهای مردمی مسلح شد
در بخش دیگری از خاطرات امام جمعه ارومیه آمده است: هرچه امکانات و تجهیزات بود در جهت استحکام پایگاه نظامی مسجد اعظم به کار گرفتیم و با تعداد 40-50 نفر افراد مسلح و با حضور انبوه مردم آماده نبرد شدیم، ناگهان صدای غرش تانکها از دور به گوش رسید، به دستور من افراد مسلح در پشت سنگرهای خود قرار گرفتند، تانکها درختان و سایر موانع را شکستند و نزدیک محوطه شدند. شش تانک بود با تعداد زیادی نیروهای پیاده نظام ارتش که آنها را اسکورت میکردند.
وی میافزاید: من در پشت بام کنار گنبد قرار گرفته بودم در حالی که یک کلاشینکف دستم بود میخواستم ببینم عکسالعمل تانکها چه خواهد شد، در همین فکر بودم که ناگهان تانک اولی که در جلو حرکت میکرد، یک توپ به سمت گنبد شلیک کرد، گلوله توپ درست از یک متری بالای سرم عبور کرد و به گنبد اصابت نمود بعد از آن طرف گنبد خارج شد.
نشانه گرفتن مسجد اعظم ارومیه از سوی ارتش شاهنشاهی
مرحوم حسنی میگوید: در این میان عدهای با لباس شخصی به عنوان «شاه دوست» در میان آنها ظاهر شدند و شعار «زنده باد شاه و....» سر دادند، دوستانم از شدت خشم بدنشان میلرزید، اول خیال کردم از ترس اینطور شدهاند اما خطاب به من گفتند حاج آقا چرا دستور تیراندازی نمیدهید، گفتم نیازی به دستور نیست بزنید، سربازها که حرف مرا شنیدند فوری روی تانک و اطراف آن را خالی کردند، ما تانک را به رگبار بستیم، از پایین چند نفر از دوستان بر روی تانک اولی کوکتل مولوتوف انداختند و تانک بلافاصله آتش گرفت.
وی میافزاید: لوله تانک که قبلاً به طرف ما و مسجد بود بی اختیار چرخید و به سمت هتل قرار گرفت. تانک دومی از پشت رسید و ما را به رگبار مسلسل بست، من زمین گیر شدم. طرف راست من پسرم رشید بود و در میان ما فقط او یک تفنگ ژ-3 داشت، بقیه دوستان کلاش داشتند. طرف چپم نیز مرحوم حاج موسی بود، به اینها گفتم هردو به طور همزمان به روی تانکها آتش بریزند و تیراندازی کنند.
عقب نشینی نظامیان وابسته به شاه
وی میگوید: تانک سومی، چهارمی، پنجمی و ششمی آمدند و بین تقاطع خیابان پهلوی و عسگرآبادی (خیابان امام و بعثت امروزی) قرار گرفتند. ما پنج نفر در پشت بام بودیم. من، رشید، حاج موسی، حاج محمد و یک نفر دیگر که اسمش را فراموش کردهام، چند نفر دیگر هم در بام بانک بودند، بقیه مسلحان به همراه مردم از زمین و اطراف تانکها را محاصره کردند و مرتب به طرفشان تیراندازی نمودند، بهطوری که زمینگیر شدند و مجبور به عقبنشینی شدند، البته اگر میخواستند بمانند و با ما بجنگند میتوانستند چون آنها امکانات و نیروی زیادی داشتند، ولی در اثر مقاومت شجاعانه ما و مردم، خداوند متعال رعب و وحشتی به دلشان انداخت و آنها پا به فرار گذاشتند و به لشگر و پادگان ارومیه بازگشتند.
وی میافزاید: در این حماسه تاریخی دو نفر از مردم شهید و چند نفر زخمی شدند. تعداد زیادی هم از سربازان و درجه داران رژیم کشته و زخمی شدند و یک تفنگ ژ-3 هم به غنیمت ما درآمد، با این تفنگ ما دارای دو اسلحه ژ-3 شدیم.
امام جمعه فقید ارومیه در این باره گفته بود: مردم برای اولین بار با چشم خود شکست و فرار تانک ها را دیدند، شور و غوغای عجیبی در شهر پیچید و واقعاً مردم باورشان شد که میتوانند با امکانات کم در برابر یک رژیم جهنمی و تا دندان مسلح بایستند، هرلحظه حضور و ازدحام حماسی مردم بیشتر میشد.
انتهای پیام/