۴۰ سال، ۴۰ آلبوم|نگاهی به آلبوم "صدای سخن عشق"؛ این اثر نتیجه عشق و آنچه امروز می‌شنوید حاصل پول است

علی‌اکبر مرادی معتقد است که آلبوم «صدای سخن عشق» حاصل کار هنرمندانی است که همه با عشق کار می‌کردند و موسیقی که امروز می‌شنویم حاصل تلاش برای رسیدن به پول است.

خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه

حق با شهرام ناظری است که می‌گفت: «کیخسرو بعد از من با خوانندگان بسیاری کار کرده و من هم بعد از کیخسرو در زمینه موسیقی تنبور کارهایی کرده‌ام اما نتیجه هیچکدام‌شان دیگر آن آثار ماندگار نشد.»

وقتی کیخسرو پورناظری و شهرام ناظری و دیگر بزرگان گروه «شمس» کنار هم قرار گرفتند حاصلش اثری مانند «صدای سخن عشق» و «مطرب مهتاب رو» شد. بی‌شک این آثار در حافظه‌ی تاریخی موسیقی ایران برای همیشه ثبت شده‌اند. هنوز هم پس از گذشته سال‌های بسیار از انتشار این آلبوم‌ها؛ مخاطبان موسیقی ایران گه‌گاه سراغ این آثار می‌روند و آنها را برای  چنددهمین بار می‌شنوند.

«صدای سخن عشق» در موسیقی ایران اهمیت بسیاری دارد. علتش هم این است که «صدای سخن عشق» نخستین اثرِ گروه تنبورنوازان «شمس» است. گروهی که هر کاری در کنار هم کردند، در موسیقی ایران ماندگار شد. گروه «شمس» درست مانند «تنبور» پر از نکته و اسرار است. اکنون حدود چهل سال از تاسیس گروه «شمس» می‌گذرد و ما می‌خواهیم یکی از مهمترین آثار این گروه و در واقع نخستین اثر این گروه را که به طور رسمی منتشر شده، بازمعرفی کنیم.

برای شناخت بیشتر نسبت به آلبوم «صدای سخن عشق» سراغ یکی از مهمترین اعضای این گروه رفتیم. علی‌اکبر مرادی نوازنده و‌ آهنگسازی است که از همان روزهای نخست تاسیس گروه «شمس» در این گروه بوده است. مرادی در میان اعضای اصلی گروه «شمس» آخرین کسی بود که گروه را ترک کرد.

 

در ادامه متن صحبت‌های علی‌اکبر مرادی درباره آلبوم «صدای سخن عشق» را می‌خوانید:

حمل ساز ممنوع بود

علی اکبر مرادی:
یادم هست که گروه «شمس» سال 1358 شکل گرفت. آقای کیخسرو پورناظری خودش کارمند وزارت فرهنگ و هنر پیش از انقلاب بود. به هر حال دور هم جمع شدیم و گروه «شمس» شکل گرفت. کیخسرو پورناظری پیشتر تار می‌نواخت و تنبورنوازی را همان زمان و با شکل‌گیری گروه «شمس» شروع کرد. با دوستان قدیمی مانند سیدخلیل عالی‌نژاد و سیاوش نورپور، کیهان کلهر و برادرش کامران، گل‌نظر عزیزی و دیگر دوستان گروه «شمس» شکل گرفت.

کیهان کلهر آن زمان نوجوان بود. ما جوان بودیم و کیهان نوجوان بود. کیهان آن زمان تنبور می‌نواخت.

موسیقی از همان اوایل انقلاب تق و لق بود. به هر حال باید تمرین می‌کردیم و برای همنوازی‌ها گِرد هم جمع شدیم. آن زمان حمل ساز ممنوع بود. یادم هست که نامه‌ای به من دادند مبنی بر اینکه آقای علی‌اکبر مرادی حق دارد سازش را با خود حمل کند؛ هنوز هم این نامه را دارم. تمرین‌های گروه را در کرمانشاه و در ساختمانی استیجاری که متعلق به اداره ارشاد بود، شروع کردیم. این ساختمان را به واسطه کیخسرو پورناظری که کارمند ارشاد بود به ما دادند.

اجرای گروه شمس در جبهه‌های دفاع مقدس

علی‌اکبر مرادی:
بیشتر کارمان گروهی بود. آرام آرام تصنیف‌های آلبوم «صدای سخن عشق» شکل گرفت که این تصنیف‌ها را با خوانندگان مختلف اجرا کردیم. حتی به جبهه‌های جنگ هم رفتیم و آنجا هم برای رزمندگان موسیقی اجرا کردیم. فیلمی از اجراهایمان هست که متعلق به اجرای گروه «شمس» در جبهه‌ها است. در این فیلم سیدمرتضی شریفیان خواننده گروه است.

به هر روی شهرام ناظری تصنیف‌های گروه «شمس» را شنیده بود و دوست داشت این آثار را بخواند. خودِ آقای ناظری وقت استودیو در تهران گرفت و مهمان ما هم به تهران رفتیم تا در استودیو بِل آثار گروه «شمس» را با صدای شهرام ناظری ضبط کنیم. یادم هست که ایرج حقیقی صدابردارد بود. نتیجه کار هم شد «صدای سخن عشق».

قطعه‌هایی مانند «گل و خار» آهنگ قدیمی از تنبور بود. «باده نوشان» به شکل «همسران» خوانده شده است. برخی از آهنگ‌ها خط‌های شروعشان قدیمی است. دیگر آثار مانند «حیلت رها کن» و «خلوت خاص» را پورناظری آهنگسازی کرد.

آن زمان بنا بر عشق بود / پول و معروفیت جایگاهی برایمان نداشت

علی‌اکبر مرادی:
حرفِ 40 سال پیش است. هر کس هر چیزی بلد بود را در جمع روایت می‌کرد. آقای پورناظری بیشتر از همه موسیقی کار کرده بود. البته تنبور را در همین جمع و در گروه شمس یاد گرفت، اما پیش‌‌تر تار می‌نواخت. گروه «شمس» هنوز هم فعالیت می‌کند. برخی‌ها رفتند و برخی هم فوت کردند. الان با اعضای جوان وارد گروه شده‌آند و شیوه هم عوض شده است.

در ضبط و اجرای آلبوم «صدای سخن عشق» بنا بر عشق بود. بنا بر این نبود که چه کسی معروف و پولدار شود. هر کسی هر چه داشت در طلب عشق می‌گذاشت. غیر از عشق هیچ کس به چیز دیگری فکر نمی‌کرد.

الان نوازنده‌ای که پنج سال ساز می‌زند با پارتی و آشنابازی خودش را به چهره‌های معروف می‌چسباند تا خیلی زود معروف و پولدار شود.

آن زمان هر کسی به فکر عشق و صفایی بود که در همان جمع و در همان دورهم بودن بود. نتیجه‌ی کارهای گروه «شمس» در آن زمان حاصل یک همدلی بی‌غل و غشانه است.

بعدها بازار موسیقی در همه بخش‌ها عوض شد. در موسیقی سنتی هم کارهایی که بزرگان موسیقی می‌خواندند و می‌نواختند آیا تکرار شد؟ الان همه چیز تکراری و منفعت طلبانه شده است. امروزه همه به سمت موسیق پاپ می‌روند چون درآمد بیشتر در موسیقی پاپ است. الان عشقی نیست داستان بیزینس است. کسی به اصل موسیقی کاری ندارد و به موسیقی فکر نمی‌کند.

پول درمی‌آید اما موسیقی نه.

نتیجه عشق آن است که چند دهه پیش شنیدید و نتیجه پول هم همین آثاری است که الان می‌شنوید.

اعضای گروه «شمس» چگونه از گروه جدا شدند

علی‌اکبر مرادی:
گل نظر عزیزی به آلمان رفت و هیچ وقت برنگشت. کامران کلهر و کیهان کلهر از گروه رفتند. حضور کیهان و کامران کلهر در گروه «شمس» کوتاه بود. نخستین فعالیت‌های گروه «شمس» با برنامه‌های شهری و مناسبتی شروع شد. قبل از اینکه آلبوم «صدای سخن عشق» را ضبط کنیم کامران و کیهان کلهر از گروه رفتند.

کیهان به دنبال ساز اصلیش کمانچه رفت و کامران هم شهید شد. ما با سیدخلیل و بچه‌های «صحنه» ادامه دادیم. آنها هم به دلایلی از گروه «شمس» رفتند.

من آخرین کسی بودم که سال 1992 میلادی بعد از یک دوره کنسرتی که در امریکا داشتیم گروه را ترک کردم و به دنبال جمع آوری مقامات و روایات مختلف رفتم. از سال 1992 میلادی تا امروز دیگر ازگروه «شمس» واقعی غیر از کیخسرو پورناظری کسی باقی نماند.

آوازِ حیلت رها کن

علی‌اکبر مرادی:
اگر اشتباه نکنم سیدخلیل آن زمان دانشجوی موسیقی بود. یادم نیست چطور تصمیم بر این گرفته شده که او همنواز آواز باشد.

آوازی که در آلبوم «صدای سخن عشق» هست در آواز «اصفهان» است. ما در تنبور آواز «اصفهان» به این شکل که در «صدای سخن عشق» اجرا شده نداریم. سیدخلیل سه‌تار هم می‌نواخت و با موسیقی ایرانی آشنا بود، به همین دلیل آن آواز زیبا بر روی شعر مولانا شکل گرفت. سیدخلیل بیشتر از بقیه ما برای این کار دلسوزی می‌کرد و از سال‌ها قبل نوازنده تنبور بود. او محق‌تر از همه ما برای تکنوازی‌ها بود و در آواز «روسربنه به بالین» خیلی خوب نواخته است.

آثاری که شنیده نشدند

علی‌اکبر مرادی:
کارهای اساسی دیگری هم بعد از «صدای سخن عشق» انجام شده است. بعدها در عالم تنبور کارهایی شاید بهتر از این اثر ساخته شده است. اما چون در این اثر همه اهل عشق بودند، این آلبوم ماندگار شد.

آلبوم «صدای سخن عشق» اثر متوسط ندارد و همه قطعه‌ها کیفیت بالایی دارند.

شهرام ناظری هم آرام آرام معروف میشد و در کنار آقای شجریان دو خواننده مطرح آن زمان بودند.

تکرار آن روزها آرزوی خوبی است اما شدنی نیست

علی‌اکبر مرادی:
من فکر نمی‌کنم کسانی که آن زمان بودند، امروز بتوانند باز هم گرد هم جمع شوند. البته اینکه اعضای گروه «شمس» باز هم گرد هم جمع شوند فکر خوبی است اما هر کسی مشکلی دارد. خیلی‌ها خودشان تصمیم‌گیرنده نیستند. خیلی سخت است. این از آرزوهای خوب است.

جمع شدن رفیقان قدیم گرد هم خوب است اما برای کار کردن سخت است. سلیقه‌ها عوض شده است. من خودم موافقم که این اتفاق بیافتد اما فکر نمی‌کنم کاری از پیش برود.
به نظرم همین که ارتباط دوستانه‌ای بین ما باشد خوب است.

نگاهی به قطعه‌های مختلف آلبوم «صدای سخن عشق»

خلوت خاص

این اثر با قطعه‌ی «خلوت خاص» ساخته کیخسرو پورناظری آغاز می‌شود. این قطعه با کلامی از نورعلیشاه اصفهانی همراه می‌شود. در میانه‌های این قطعه و بر روی ملودی اصلی، آوازی خوانده می‌شود که کلامش از سروده‌های حافظ است.

جز دلم کو ز ازل تا به ابد عاشق رفت / جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند

عنوان آلبوم از میان همین دو بیت برداشت شده است.

مردان خدا

«مردان خدا» قطعه‌ای است براساس شعری از فروغی بسطامی به روایت کیخسرو پورناظری که ملودی بیت نخست از سیاوش نورپور است.

همسران

قطعه‌ای قدیمی با تدوینی از سیدخلیل عالی‌نژاد و شعری از حیرانعلیشاه.

رو سربنه به بالین

روسربنه به بالین سا و آواز تکنواز سیدخلیل عالی نژاد شعر از مولانا

دیوانه شو

دیوانه شو آهنگساز کیخسرو پورناظری شعر از مولانا

یارب

یارب دروایش قادری روایت سیاوش نورپور با شعری از حیرانعلیشاه

اعضای گروه شمس

آواز : شهرام ناظری - سرپرست گروه و نوازنده تنبور: کیخسرو پورناظری - تکنواز تنبور: سید خلیل عالی نژاد - گل نظر عزیزی: تنبور - علی اکبر مرادی: تنبور - سیاوش نورپور: تنبور - سید فرامرز رعنایی: تنبور - عبدالرضا رهنما: تنبور - فرشید عندلیبی: دف

متن اشعار

یا رب

یا رب وَ رندان مست مِیخانت (یارب به مستان می خانه ات (قسمت میدهم))

وَ حق پرستان دِیْری دیوانت (به حق پرستان شیدای دیوانه ات (قسمت میدهم))

وَ یا رب یارب شُو زنده داران (به ندای یارب یارب شب زنده داران (قسمت میدهم))

کزه ی سُز دل "آزیزم" دوعای بیماران (به سوز دل دعای بیماران (قسمت میدهم))

وَ آو دیده ی دل سُختََگانت (به اشک چشم دل سوختگانت (قسمت میدهم))

عشاق صادق دایم گریانت (عشاق صادق همیشه گریانت(قسمت میدهم))

آی وای امان های داد خُوا (ای وای، امان، هی داد خدایا)

همسران دردم له سر تا و پا آلوده ی دردم (همنشین با دردم،ازسر تا به پا درد وجودم را گرفته)

آی وای امان های داد خُوا (ای وای، امان، هی داد خدایا)

مجنون سُخته ی بیاوان گردم (مجنون سوخته ی بیابان گردم)

له عشق لیلی و بی کس مِردم (از عشق لیلی و در بی کسی مُردم)

هجر دوس بردم وشرای مردن (دوری یارم را در لحظه مرگ احساس کردم)

کس نمزانو دردم چه دردن (کسی نمیداند دردم چه دردیست)

یا رب وَ رندان مست میخانت (یارب به مستان می خانه ات (قسمت میدهم))

وَ حق پرستان دِیْری دیوانت (به حق پرستان شیدای دیوانه ات (قسمت میدهم) )

وَ یا رب یارب شُو زنده داران (به ندای یارب یارب شب زنده داران (قسمت میدهم) )

کزه ی سُز دل " آزیزم" دوعای بیماران (به سوز دل دعای بیماران (قسمت میدهم))

باد مرادت "گیان" بدَر کمانه (باد مرادت را بر ما بفرست)

تا نار عشقم بده ی زبانه (تا آتش عشقم زبانه کشد)

همسران

هه‌مسه‌ران شووره‌ن هه‌مسه‌ران شووره‌ن

که‌له‌م هات و‌ه جووش هه‌م یه چ شوور‌ه‌ن

له سینای سینه‌م ته‌جه‌لی طووره‌ن

باب قه‌لب مه‌فتووح پر له سروور‌ه‌ن

یاره‌ب وه رندان کوی خه‌راباتت

وه و ذات بی عه‌یب پر له صفاتت

باد مرادت بده‌ی که‌مانه

تا نار عشقم بده‌ی زه‌بانه

یاره‌ب وه رندان مه‌ست مه‌یخانه‌ت

وه حه‌ق په‌ره‌ستان ده‌یری دیوانه‌ت

وه یارب یارب شه‌و زنده داران

کزه‌ی سووز دل دوعای بیماران

باد مرادت بده‌ی که‌مانه

تا نار عشقم بده‌ی زه‌بانه

دیوانه شو

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو               و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن          وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شوی از کینه‌ها             وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی           گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

ای لولی بربط زن تو مست تری یا من           ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه

از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد           در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد             وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

گفتم ز کجایی تو لبخند زد و گفت ای جان            نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه

نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل            نیمی لب دریا نیمی همه دردانه

گفتم که رفیقی کن با من که منم از خویشم           گفتا که بشناسم من خویش ز بیگانه

کوی عشق

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن               ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها             خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد             پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد         ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم               با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد                از برق آن زمرد این دفع اژدها کن

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط