از روزهایی که حق فعالیت علمی نداشتیم تا امروز که موشک میسازیم
نخستین رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر پس از انقلاب اسلامی گفت: همانطور که امروز عربستان اجازه ندارد بمب اتم یا موشک بسازد، اجازه ما هم قبل از انقلاب دست خودمان نبود اما حالا فناوری موشکی داریم.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در گزارشهای ارسالی از نهادهای آموزشی خواندم که فضای دانشگاههای امروز نسبت به قبل از انقلاب بسیار تفاوت کرده است، اعلام کردند که «در ابتدای انقلاب در کل مجموعههای آموزش عالی از جمله علوم پزشکی و سایر زیر نظامها، حدود 170 هزار دانشجو مشغول به تحصیل بودند و حدود 7 هزار عضو هیئت علمی در دانشگاههای کشور فعالیت میکردند ولی هم اکنون 80 هزار عضو هیئت علمی داریم که نسبت به سال اول پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، بیش از 11برابر رشد را شاهد هستیم. حتی تعداد دانشجویان هم به بیش از 4میلیون نفر رسیده است».
این آمار برایم جالب بود و کنجکاو شدم تا با یکی از رؤسای اوایل انقلاب دانشگاه در این باره گفتوگو کنم.
بعد از جستجویی در اینترنت به «سید کمالالدین یادآور نیکروش» رسیدم، رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر در سال 59، معاون این دانشگاه در سال 57 و رئیس دانشکده مهندسی برق دانشگاه امیرکبیر در سال 56.
میدانستم که متولد سال 1323 است، به همین دلیل در تماس تلفنی که برای هماهنگی قرار ملاقات با او برقرار کردم انتظار نداشتم که صدای آنچنان سن و سال داری به گوشم برسد اما صدایش بسیار سالمندتر از سنش به نظر میرسید و میگفت به دلیل بیماری توان گفتوگوی طولانی را ندارد.
با توجه به سابقه درخشانی که از او شنیده بودم، خواستم تا هر اندازه که توانش را دارد از صحبتهایش بهرهمند شوم.
بالاخره قرار ملاقات را هماهنگ کردیم، روز ملاقات به دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی امیرکبیر رفتم.
تصورم این بود فردی با تحصیلات کارشناسی پلیتکنیک تهران سال 1346، کارشناسی ارشد دانشگاه ایالتی میسوری در رولا آمریکا سال 1970 و دکتری دانشگاه ایالتی میسوری در کلمبیا آمریکا سال 1972 که سابقه مدیریت دانشگاه بزرگ صنعتی کشور و شهرداری تهران در بین سالهای 59 تا 60 و وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران در دولت اول را دارد و حالا دانشمند بزرگ کشور است، لابد لباسهای گران قیمت و اتاق بسیار شیکی برای خود انتخاب کرده است، اما با ورود به دفترش با یک میز و دو صندلی رو به رو شدم و استادی با ظاهری بسیار ساده.
کمی دیرتر از زمان قرار رسیده بودم و طبق گفته دکتر دیگر زمان زیادی برای گفتوگو نداشتیم؛ ساعتش را روی میز گذاشت و گفت باید ساعت جلوی چشمم باشد تا گفتوگویمان باعث نشود که از جلسه بعدیام جا بمانم.
با توجه به زمان کمی که برای بهرهگیری از صحبتهایش داشتم، بلافاصله رفتم سر سوالهایم.
از او درباره شرایط دانشگاهها در زمان انقلاب سوال کردم.
صحبتهایش را با نام خدا شروع کرد و گفت: سوالت آنقدر وسیع است که ساعتها زمان برای پاسخ میخواهد؛ سال 57 که انقلاب پیروز شد، دانشگاهها از همان زمان تکانی خوردند.
دانشگاهها قبل از سال 57 در جریان انقلاب بودند و اعتصابها و تظاهرات و حرکات بسیار پیچیده و قوی در دانشگاهها انجام میشد و یادم میآید که قبل از انقلاب، دانشگاه ما مرکز تجمع تمام دانشگاهیان کشور بود.
پرسیدم: چطور؟
گفت:از دانشگاههای مختلف به دانشگاه امیرکبیر میآمدند و در جلسات مختلف کار میکردند.
بعد از انقلاب هم به همین ترتیب بود تا اینکه دانشگاهها باز شد و به صورت متداول روزانه به کار خود ادامه داد.
* قبل از انقلاب کشورهای دیگر مدرک دانشگاهی ما را قبول نداشتند
از او سوال کردم که آیا وضعیت دروس و تدریس در آن زمان با حالا تفاوتی داشته است؟
گفت: به نظر من هر کسی اگر در کار خود نگاه کند و بگوید ما قبل از انقلاب چه بودیم و حالا چه کارهایم، مقایسه سادهای است که حداقل هر فردی در رشته و کار خودش میداند که تغییر زیادی کرده و بحثهای بیخودی صورت نمیگیرد.
ما قبل از انقلاب در دانشگاههای کشور تا مقطع لیسانس کار میکردیم، یعنی از دیپلم دانشجو میگرفتیم، چهار سال با این دانشجویان کار میکردیم و نام این مقطع چهارساله را فوقلیسانس گذاشته بودیم، یعنی پس ازچهارسال درس خواندن مدرک فوق لیسانس میدادیم اما کشورهای دیگر فوقلیسانس ما را قبول نداشتند.
گفتم چرا قبول نداشتند؟
گفت:یادم است که چهار سال اینجا درس خوانده بودم فوقلیسانس قدرت گرفته بودم، وقتی به آمریکا رفتم، آنجا به من گفتند چهارسال که در ایران درس خواندهای به عنوان لیسانس محسوب میشود نه فوق لیسانس؛ گفتند برخی دروس را نخواندهای و باید آن را دوباره بخوانی. بنابراین لیسانس ما را به حساب نمیآوردند، اما امروزه ما دکتری فارغالتحصیل میکنیم و افراد دارای مدرک دکترای ما به طور مستقیم در آمریکا و کانادا و کشورهای اروپایی تدریس میکنند، بنابراین ما از تربیت لیسانس به تربیت دکتری رسیدیم، لیسانسی که قبول نداشتند و دکترایی که قبول دارند.
تغییر در صنعت نیز مستلزم وجود چنین دانشگاههایی است. بنابراین میخواهم بگویم انقلاب اگر هیچ کار هم که نکرده باشد، در زمینه دانشگاهها که من در آن کار میکنم و تخصص کمی دارم، میتوانم به طور کامل بگویم که در دانشگاهها بسیار کار شده است و عامل کار هم اساتید بودند.
* اساتید دانشگاههای ما کارهایی کردند که قبل از انقلاب اجازه انجام آن را نداشتند
البته علاوه بر اینکه دولت مایه گذاشت و برنامه ریزی کرد، خود اساتید هم زحمت کشیدند و کارهایی انجام دادند که قبلا اجازه انجام آن را نداشتند.
پرسیدم چرا اجازه نداشتند؟
گفت:همانطور که امروز عربستان اجازه ندارد بمب اتم یا موشک بسازد، اجازه ما هم دست خودمان نبود اما حالا آقای خود و نوکر خودمان هستیم.
دیگر نیازی نیست که برای انجام کارهایمان از آنها اجازه بگیریم یا با ترس و لرز کاری را انجام دهیم.
به هر حال آنچه عیان است، این است که ما سال 57 نهایت میتوانستیم لیسانس تربیت کنیم و حالا به اینجا رسیدیم که دکتری تربیت میکنیم.
* دانشگاهها در جریان انقلاب پوست انداختند
گفتم پس از انقلاب چه شد که پیشرفت کردیم؟
پاسخ داد:همه میدانستیم که باید چه کاری انجام دهیم، من در پاریس به امام گفتم که ما نمیدانیم با کمونیستها چه کار کنیم و چگونه مقابله کنیم و امام گفتند هر کار آنها میکنند شما خلاف آن عمل کنید.
در جریان انقلاب دانشگاه پوست انداخت و کارهایی را انجام داد که ارگانهای دیگر هم اگر انجام دهند مملکت ما سرآمد همه ممالک دنیاست، اما آیا اداره مالیات هم همانجور که ما کار میکنیم کار میکند؟ ما در اداراتمان چه تغییری کردهایم؟ چرا به روز نیستیم؟ ما باید به روز شویم، چرا باید کارهای اداری ما مدت زمان طولانی طول بکشد؟
حالا دنیا جور دیگری شده و همه جا به روز شدهاند، اما بعضی ادارات مثل سابق هستند، اینها باید خود را به روز کنند.
ما علم به روز شدن را داریم، محققان ما تولیدات بسیاری دارند که به درد ادارات میخورد.
گفتم: اما برخی علم ایران را ضعیف میدانند.
با تعجب گفت:پس چیزهایی که میسازیم مثل موشک و هواپیما، اینها چیست؟ اینها را من میسازم؟ من که دیگر راه رفتنم را هم فراموش کردم، از ما کاری برنمیآید.
من تا دو سال پیش شاغل بودم، اما حالا سر کلاس مطالب را یادم میرود. این همه جوان از دو سال پیش تاکنون حدود سی نفر استخدام عضو هیأت علمی در دانشگاه امیرکبیر داشتیم و همینها مملکت را میچرخانند.
* جوانان ایرانی برای پیشرفت نباید منتظر کسی بمانند
گفتم: جوانان برای رسیدن به موفقیت چه باید بکنند؟
گفت:جوانان باید بدانند که نباید منتظر کسی بمانند. ما باید صددرصد کاری که لازم است انجام دهیم.
پرسیدم شما در حال حاضر چه میکنید؟
گفت: من پارکینسون دارم و بیماریهای دیگر هم همراهش است، اما در حال حاضر کارهای تحقیقی خودم را هم انجام میدهم البته بسیار کمتر.
* قرآن میخوانم تا از آن درس بگیرم
گفتم در طول روز چه کارهایی جز تحقیق انجام میدهید؟
پاسخ داد:بیشتر به مطالعه کتب مختلف و از همه بیشتر به خواندن قرآن میپردازم تا بدانم در دنیا چه خبر است. قرآن اگر درست مطالعه شود خیلی مطالب زیادی دارد.
بدبختی ما از این جهت است که قرآن را نخواندیم و زمانی که خوانده میشود به محتوای آن توجه نمیکنیم.
اگر بدانیم که خدا چه چیزهایی را خواسته در قرآن به ما نشان دهد درسهای زیادی میگیریم، باید به تک تک کلمات قرآن دقت کنیم، چرا تمام سورههای قرآن به جز سوره توبه با «بسمالله» شروع شده است، قرآن مطالب زیادی دارد که در هر زمینه میتوان از آن درس گرفت. ما به دیگران کاری نداریم، خودمان باید قرآن را بخوانیم و از آن درس بگیریم. خداوند در قرآن نکات بسیاری را آورده است که اگر از آن درس بگیریم در تمام عرصهها موفق میشویم.
* امروز دانشجویان ما بسیار توانمند هستند
از او خواستم توصیهای به جوانان کند.
با متانت و سادگیاش گفت:برنامهای که من بریزم برای همسنهای خودم خوب است، امروز دنیای جوانان عوض شده است.
بچههای دانشجویی که من میبینم بسیار توانمند هستند بنابراین من فکر میکنم خودشان بسیار خوب متوجه میشوند که چه باید بکنند تا به پیشرفت برسند و کشور را به پیشرفت برسانند تا مردم از این پیشرفت بهره ببرند.
* کارهای موشکی دانشمندان ایرانی را هر کسی نمیتواند انجام دهد
نظر استاد را درباره فضای کلی دانشگاههای امروز سوال کردم.
گفت: فضای دانشگاهها خوب است، ما کارهایی در دانشگاه انجام میدهیم که پیشرفتهای بزرگی حسوبمیشود، کارهای موشکی که دانشمندان ما انجام میدهند چیزی نیست که هر کسی بتواند انجام دهد.
* برخی فکر میکنند حتما باید جذب نهادهای دولتی شوند
پرسیدم پس چطور یک سری افراد به کشورهای دیگر میروند و آنجا را فضای مناسبتری برای پیشرفت میدانند؟
گفت:زیرا ما نمیتوانیم تمام اینها را جذب کنیم و اینها فکر میکنند حتما باید جذب مراکز دولتی شوند در حالیکه در هیچ کشور پیشرفتهای دولت بزرگ نیست، قوی هست اما بزرگ نیست.
دولت بر کارها تسلط دارد اما اینگونه نیست که فربه باشد؛ دولت آمریکا چند وقت کار را تعطیل کرد و حقوق این مدت را به کارمندان پرداخت نکرد زیرا حقوق باید از کار برداشت شود اما اینجا میخواهند از پول نفت حقوق بگیرند؛ بنابراین به خارج میروند زیرا فکر میکنند آنجا خبرهای بهتری هست.
دولت باید کوچک و به روز و با برنامهتر باشد البته قدرت باید زیاد باشد امام حجم دولت باید کم باشد.
منبع:فارس
انتهای پیام/