داستاننویسی در ۴ دهه گذشته چه تغییراتی داشت؟
عزتیپاک درباره تأثیر پیروزی انقلاب بر جریان داستاننویسی گفت: وقتی انقلاب اتفاق افتاد در سطح روشنفکر جامعه ریشه نداشت. این نویسندگان مبانی معرفتی این انقلاب را درک نمیکردند، چون با اصول دیگری دنیا را میدیدند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، بیست و سومین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی بوطیقا به بحث و گفتوگو درباره داستان انقلاب اختصاص داشت. این میزگرد با حضور محمدقائم خانی، علیرضا سمیعی، علیاصغر عزتیپاک و محمد حنیف در مؤسسه شهرستان ادب برگزار شد.
علیرضا سمیعی در ابتدای نشست با اشاره به جو حاکم بر سالهای آغازین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: نویسندگانی که تا یکی دو سال قبل دچار سرخوردگی بودند و مردم را متهم میکردند که برای آزادی مبارزه نمیکنند، با انقلاب اسلامی راضی نشده بودند. این سکوت مردم را مقابل شاعران و نویسندگان قرار داد.
محمد حنیف با مقایسه آماری جمعیت شهرنشین از دوران شاه عباس صفوی تا امروز گفت: ادبیات داستانی یک پدیده شهری است. تا زمانی که جمعیت شهری و باسواد ایران درصد پایینی داشتند، جامعه از نظر فرهنگی هنوز زمینه ایجاد یک نگاه تاریخ ادبیات داستانی را نداشت. گسترش شهرنشینی بعد از انقلاب اسلامی باعث ایجاد نیازهایی شده که خود به خود به رشد ادبیات داستانی کمک میکنند.
وی با ذکر آماری به رشد صعودی داستاننویسان زن از سال 1310 تا اکنون اشاره کرد. علیاصغر عزتیپاک نیز در ادامه مقایسه رشد کمّی کتاب و داستاننویسان قبل و بعد از انقلاب را نادرست خواند و گفت: زیرا در کشور رو به توسعهای مانند ایران در تمام عرصهها شاهد رشد کمّی هستیم؛ از این جهت رشد کیفی اهمیت بیشتری دارد. وقتی انقلاب اتفاق افتاد در سطح روشنفکر جامعه ریشه نداشت. این نویسندگان مبانی معرفتی این انقلاب را درک نمیکردند، چون با اصول دیگری دنیا را میدیدند. حالا باید درباره یک انسان مسلمان شیعه مبارز مینوشتند که برای به کرسی نشاندن ایدئولوژی اسلامی دست به مبارزه زده است.
نویسنده رمان «آواز بلند» یادآور شد: ادبیات داستانی ایران بزرگترین وقایع صد سال اخیر ایران را در بر نمیگیرد، گویی انسان ایرانی به خودش فکر نمیکند.
محمدقائم خانی نیز در ادامه نشست با اشاره به نظریات «نیکی کِدی»، مورخ و پژوهشگر آمریکایی درباره ایران که بنیان شهری انقلاب اسلامی را یکی از پایههای اصلی ورود به بحث درباره ادبیات داستانی میداند، افزود: یکی از مشکلات اصلی ما این است که زبان ادبیات داستانیمان فارسی مدرن برآمده از زبان فارسی کلاسیک است، اما از نظر محتوایی سعی دارد با فارسی کلاسیک مبارزه کند؛ چون میخواهد زبان، زبان مردم باشد نه زبان شاهان در جایگاه مقام قدرت. این رویکرد دارد خودش را از درون تخریب میکند.
این پژوهشگر با مقایسه روند استفاده از زبان در دهههای 60 و 70 بیان کرد: ما تا دهه 60 امکان تفکر و اتصال ذهنیت داستانیمان نسبت با سنت را نداریم. در دهه 70 نویسندگانی بودند که اصرار کمتری به مبارزه با سنت داشتند. البته این حرکت ادامه پیدا نکرد و فضای روشنفکری دوباره به سمت نادیده گرفتن انقلاب پیش رفت.
سمیعی نیز با بیان اینکه داستاننویسی قبل انقلاب بعد از 28 مرداد نوعی داستاننویسی ایدئولوژیک و حتی سازمانی است، خاطرنشان کرد: انقلاب اسلامی در تمام سطوح، از جمله سطح فرهنگیاش، منکر نهاد مدرن نیست. بحران درگیری امر سنتی و امر مدرن در خود زبان فارسی وجود دارد و اتفاقاً همین بحران زبان فارسی را زنده نگه داشته است. داستاننویس ما به زبان فارسی مینویسد ولی میخواهد به زور این زبان را -که حامل دوگانه سنت و تجدد است- تحریف کند.
حنیف نیز در ادامه انتخاب نوع زبان را وابسته به ضرورتهای داستانی مانند موضوع و محتوا دانست و با ذکر مثالهایی تأکید کرد: داستاننویسان ما به شرایط زمانه خود بیاعتنا نبودهاند. رگههایی از اندیشههای اصلاحطلبی و ضد استبدادی، سنتگریزی و تجددخواهی، ترویج مبارزهی مسلحانه و عدالتخواهی در جامعه روستایی و شهری از مسائلی است که در داستانهای نویسندگان این دوره به چشم میخورد.
نویسنده کتاب «بومیسازی رئالیسم جادویی در ایران» همچنین ضمن اشاره به داستانهای سیاسی با نگاه غالب سوسیالیستی در دهه 50 اندیشه دینی را در ادبیات داستانی قبل از انقلاب ضعیف دانست و ادامه داد: علاوه بر ادبیات سیاسی با موضوع انقلاب، رشد قابل توجه ادبیات دینی هم از نتایج انقلاب اسلامی است. پس از انقلاب ما درگیر جنگ شدیم، پس نمیشود داستان جنگ و دفاع مقدس را از داستان انقلاب جدا کرد.
عزتیپاک نیز در ادامه خاطرنشان کرد: در این میان بعضی از نویسندگان معتقدند نویسنده وظیفه ندارد سیاسی بنویسد. این تفکر از ریشه غلط است. نویسنده باید برای مردمی بنویسد که تحت تأثیر انقلاب، جنگ، سازندگی و الان تحریم هستند. این دسته از نویسندگان با این طرز فکرشان مهمترین فعالیت سیاسی را کردهاند؛ یعنی نادیده گرفتن رفتار سیاسی مردم.
این داستاننویس افزود: به اعتقاد من تا زمانی که داستاننویسی ایرانی به عقب برنگردد و تکلیفش را با این ماجراها روشن نکند پیشرفت نمیکند. نویسندهای که دربارهی آیتالله خمینی(ره) نمیخواند که ببیند در انقلاب چه اتفاقی افتاده، نمیتواند حتی خودش را بشناسد چون این شخصیت بخش بزرگی از این نویسنده است.
حنیف نیز در رد این نظر گفت: به نظر من این انتظار نابجایی است. هرچیزی را باید در ظرف زمانی خودش سنجید. همانطور که با آمدن انقلاب اسلامی جریانهایی مانند حزبالله لبنان و حماس به وجود آمدند، انقلاب اکتبر 1917 هم تأثیرات جهانی داشت. در این شرایط دور از انتظار نیست که صادق هدایت «حاجی آقا» را بنویسد. مسلماً انقلاب اسلامی هم باعث ورود مفاهیم دینی به ادبیات داستانی میشود.
وی در ادامه با ذکر نتایج پژوهشهای آمار بیان کرد: طبق پژوهشهای آماری ادبیات داستانی ایران بعد از انقلاب پیشرفت چشمگیری داشته است. این پیشرفت در تمامی دورهها دارای آهنگ یکسانی نبوده است. ادبیات داستانی بعد از انقلاب تا سال 1376 به نگاهی میرسند که به ذائقه مردم نزدیک است؛ اشرافیگرایی و مستضعفزدایی از مفاهیمی است که در آثار این دوره به ویژه «بامداد خمار» دیده میشود.
مؤلف کتاب «قابلیتهای نمایشی شاهنامه» ادامه داد: بعد از سال 1376 که وارد دوره تساهل و تسامح میشویم، ادبیات داستانی حتی نسبت به ادبیات قبل از انقلاب فردگراتر میشود. انتخاب موضوعات عامهپسندتر است و موضوعات تعهدگریز و غیراجتماعی میشود.
این پژوهشگر افزود: اما در یک پژوهش آماری دیگر دورهی سالهای 1358تا 1367دوره آرمانگرایی و حرفهای نگفته بوده، از 1368 تا 1376 دوره صداهای تازه است. سال 1377 تا 1384 دوره مطالبهگری و نقد گذشته است. در این دوره که دوره ناامیدی نیز نامیده شده به موضوعات روز پرداخته میشود و تنوع در موضوع و ساختار داستانها را داریم. از سال 1385 تا امروز نویسنده دورهای را انتخاب میکند که حرفش را بزند یا به نماد و سمبل میپردازد.
نویسنده «کلاه جادویی و مجسمه مسی» در یک دستهبندی دیگر بیان کرد: از سال 1357 تا 1359 دوره آزادی مطلق را داریم. از سال 1359 تا 1368 شاهد دوره جنگ هستیم. از سال 1368 تا 1376 دوره سازندگی را داریم. در این دوره با توجه به نگاه حاکمیت، سلیقه و نظر وزیر ارشاد و وضعیت جهانی در خلق اثر ویژگیهایی داشتیم. از 1376 تا 1384 دوره جدیدی شروع میشود که به نظر من به سمت آرمانگریزی، نقد گذشته و فردگرایی در ادبیات داستانی پیش میرود.
در بخش بعدی نشست عزتیپاک درباره تأثیر ممیزی بر ادبیات داستانی امروز گفت: ادبیات محل بحث و گفتوگو است و رمان قالبی برای اندیشیدن. عدهای از فرهیختگان جامعه این قالب را برای بیان اندیشههایشان انتخاب کردهاند. این در حالی است که ممیزی وزارت ارشاد گاه راه اندیشیدن را بر آنها میبندد. من فکر میکنم شیوه ممیزی غیر کارشناسانه کتابها کار داستان انقلاب را دشوار کرده است.
این داستاننویس با بیان اینکه ممیزی حتی روی سینما که مخاطبان بیشتری نسبت به ادبیات دارد به اندازهی ادبیات حساس نیست، بیان کرد: در دنیای امروز و با وجود اینترنت کتابهای بدون ممیزی و مجوز به راحتی قابل دسترسی هستند. ما از این شکل رسمی ادبیات که از زیر تیغ ممیزی گذشته خیلی جلوتر رفتهایم. باید اجازه گفتوگو در شکل رسمی فرهنگ در کشور داده شود.
در ادامه حنیف ضمن اشاره به مشکلات نویسندگان مانند حقالتألیف کم و عدم ارتباطات، دربارهی ترجمه ادبیات داستانی گفت: در بخش مبانی نظری و ترجمه شاهکارها ما اصلاً بهروز نیستیم. مطالعاتمان بهروز نیست که بهروز بنویسیم. مشکل دیگر ما ضعف و کمکاری در بخش ترجمه معکوس است. آثاری که میتوانند حرفهای ما را در سطح جهانی بزنند ترجمه نمیشوند و برنامهای برای ترجمهی آنها نیست.
در ادامه خانی با اشاره به حق مالکیت آثار به عنوان روی دیگر سکه ممیزی بیان کرد: در نظام سرمایهداری هرچه در سیستم بازار نباشد پشیزی ارزش ندارد. اگر ترجمه در ایران واقعاً یک اتفاق مهم بود، در همان مکانیزم حرفهای بازار انجام میشد. درست است که در فضای کنونی حق مالکیت اثر پذیرفتنی نیست، ولی مسئله این است که خود غربیها هم زیاد تمایلی به همکاری با بازار کتاب ایران ندارند.
انتهای پیام/