«نباید»؛ ما چگونه خودمان را سانسور میکنیم
نمایش «نباید» نازنین زهرا رفیعی یک آزمایش اجتماعی قابل توجه است، آزمایشی که نشان میدهد صرفاً با یک یا دو قانون ساده چگونه جامعه به یک ستیز میرسد.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
نمایش «نباید» یک فرایند دو سویه با حذف شرایط متعادل است. یعنی یک تقابل میان دو نفر با اعمال یک قانون ساده شکل میگیرد و در پی آن یک ستیز اجتماعی به وجود میآورد. ما در نقش مخاطب بیشتر ناظر به معنای دقیق کلمه Observer هستیم. منفعل و بدون کنش، مگر آنکه نوبتمان برسد یا قبول کنیم در ستیز، آن هم در چارچوب قانون شرکت کنیم.
«نباید» متشکل از دو لپتاپ و یک پرده مخصوص ویدئو پروجکشن است. دو نفر پشت به لپتاپها نشسته و مینویسند. یکی میبیند که طرف قابلش چه نوشته و دیگری تنها نوشتار خود را میبیند. این شرایط نامتعادل محصول یک قانون است. یک نفر حق ندارد بچرخد و نمیتواند نوشته دیگری را بخواند. او یک من است که بایستی حدس بزند در فرایند نوشتن خواستههای سرکوب شدهاش از منظر طرف مقابل چه قضاوتی میشود.
در وضعیتی فردی قانون را میشکند. چند نفر قانون را به او تذکر میدهند. در حالی که قانونگذار از جایی قانونگریز را رها میکند و در عوض مشارکتکنندهها در نقش ناظر ظاهر میشوند. به عبارتی یک جامعه مدنی مبتنی بر قانون شکل میگیرد. بازی شروع میشود. بازی درگیر سکوت است چرا که زبان در واژه گویا خلاصه میشود. واقعیت چیز دیگری است. زبان اتمسفر و فضاست که بر همه حاکم است.
فردی با شکل قانونگذاری مخالف است و میخواهد اتمسفر بشکند؛ ولی کسی از جمله من موافقت نمیکند. در عوض فرد دیگری دعوت به سکوت میکند. پس جامعه مدنی درگیر تناقضی پیرامون خواستهها است. اساساً جامعه موجود در سالن چند پاره میشود و این چند پارگی در کلیت نوشتارهای تایپ شده قابل مشاهده است. همچنین فازی از نظامهای قشری، جنسیتی و اجتماعی نیز در خواستههای نمود پیدا میکند.
نوشتارهای دختران جذابتراست. حرف میزنند و دورن خودش را عریان میکنند. حتی کار به شکست عرف عمومی میکشد. فضا در بهت فرو میرود. دخترها با لحنی اعتراضی از آنچه خود میخواهند میگویند؛ اما در مقابل مردها عمومیتر حرف میزنند و به نظر خواسته فردی خود را پشت خواسته جمعی پنهان میکنند. مردها صلحطلبترند و این کمی باورناپذیر است. این یک حدس است که مردها میخواهند خود را در یک اخلاقیات عرفی بستهبندی کنند.
زبان در قالب واژهها، در گریز از سانسور رنگ عوض میکند. از فارسی به انگلیسی تغییر جهت میدهد تا شاید فردی یا افرادی در قالب ناظر متوجه ماجرا نشوند. پس جامعه مدنی برای فرار از قانون نانوشته - چون کسی نگفت فارسی بنویسید- زیرزمینی عمل میکند علیه قانون ناموجود. به عبارتی جامعه کوچک مشغول ساختن بدیلهایی برای تکقانون موجود است. این قانون از طرف برخی به مشروعیت میرسد و از طرف دیگری خیر. جامعه در حال ساختن تزها و آنتیتزهایش هست.
بخش مهمی از شرکتکنندگان از سکوت ابراز تنفر میکنند؛ اما نکته آن است که فرد معترض خود ساکت است و از قدرت زبان به معنای صوتیش بهره نمیبرد. به عبارتی مخالفان وضع موجود دم برنمیآورند. آنان محافظهکار هستند و میخواهند خود را پشت لپتاپها مخفی کنند. آنان از حضور در یک جامعه حقیقی فیزیکی میهراسند. شاید از منظر هگلی، اینان برآمده از طبقه متوسطی است که الکن و ابتر به اطراف خود مینگرند. توانایی کنشگری ندارند و براساس منافع شخصی عمل میکنند. سکوت بهترین عمل برای انفعال است؛ سادهترین شکل ممکن.
فضا به نظرم کمی کنترل شده است. به نظرم برخی در نقش بازیگر در نمایش حضور داشته تا قواعد و مشارکت شکل بگیرد؛ ولی نکته جالب توجه آن است که در دوری جستن قانونگذار، سانسورچی از دل لجاجت یا مخالفت پدید میآید. بدون آنکه قانونگذار دخیلش کند. این میتواند یک رویه عمومی در اجتماع باشد، شاید. افراد در برابر پرده پروجکشن مینشینند و با تایپ کردن، با فونتی درشتتر، نوشتار طرف مقابل را محو میکنند. کسی به سانسورچی اعتراض نمیکند. کنش در نهایت پاک کردن عمل است توسط فرد بعدی است.
«نباید» یک آزمایش است. آزمودن در جامعهای کوچک، یک نمونه از جامعه امروز ما. هر چند شرایط برای حضور همه اقشار در آن مهیا نیست و اساساً در انقیاد بخش حامی هنرهای مدرن است. با این حال از منظر روانی میتوان دریافت یک جامعه چگونه در خود قانون تولید میکند، آن را میشکند و افرادی برای سلب آزادی اقدام میکنند و مشروعیت مییابند. نمایش «نباید» نازنین زهرا رفیعی به ما نشان میدهد تنها با یک نباید؛ چگونه جامعه به قانونگذاری درونی میرسد. نمایش یک عریانساز واقعیتهای اجتماعی ماست. چیزی فراتر از چراییها. بیشتر درباره چگونگیها. یک نمایش که میشود دربارهاش فکر کرد و با مخالفان و موافقانش جدل کرد. یک نمایش که حتی میتواند یک نمایش نباشد؛ بلکه تکرار یک زیست است.
انتهای پیام/