جشن تولدی متفاوت برای فرزند شهید مدافع حرم در استان خراسان جنوبی+ تصاویر
امروز طاها چهار ساله شده بود و دوستان و همرزمان پدر شهیدش دور هم گرد آمده بودند و تلاش کردند تا امسال جشن تولدی متفاوت برای طاها بگیرند تا او کمتر درد بی پدری را حس کند و آیا به راستی میتوان پدر را فراموش کرد و دلتنگ او نشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، با ذوق و شوق زیادی بادکنک باد میکند و تلاش دارد تا وقتی طاها در خواب است بتواند اتاقش را تزیین کند. هرازگاهی بادکنکها میترکد و منو و مرتضی با ترکیدن هر بادکنک میخندیم و سعی میکنیم جلوی خندهمان را بگیریم تا طاها بیدار نشود.
شمع سه سالگی را هم گرفته بودیم، مرتضی هرازگاهی با نگاهی عمیق به من میگفت فهمیه برای آینده طاها باید برنامهریزی کنیم و اگر روزی من نباشم تو باید به تنهایی فرزندمان را پرورش دهی.
مثل همیشه سعی میکرد در کنار شوخیهایش سر این صحبتها را باز کند، من که شنیدن این صحبتها برایم عادی شده بود باد بادکنک را کنار گوشش خالی میکردم و میگفتم باشه تو نگران نباش طاها را مثل پدرش بزرگ میکنم.
این صحبتها را کرد اشک امانش را برید، آری این خاطرات فهمیه فریزمرغی همسر شهید مدافع حرم مرتضی بصیریپور است که در گفتگو با خبرنگار تسنیم از آخرین جشن تولدی که برای فرزندش در کنار مرتضی گرفته بود گفت.
همسر شهید بصیریپور افزود: حتی تصورش را هم نمیکردم که باید جشن چهار سالگی طاها را بدون حضور مرتضی بگیرم، خیلی سخت است از دست دادن عزیزان و سختتر اینکه سرپرست و همسرت را از دست بدهی و مجبور باشی باز زندگی را تنهایی به دوش بکشی و برای فرزندت هم پدر باشی و هم مادر.
خانم فریزمرغی ادامه داد: برایم سخت است که بتوانم در جشن چهار سالگی طاها از مرتضی تنها یک قاب عکس ببینم. هر چند امسال مردم استان تلاش کردند به هر نحوی شده در تاریخهای مختلف برای طاها جشن تولد بگیرند اما در هر کدام از این جشنهای تولد نبود مرتضی احساس میشد اما مطمئنم مرتضی از بالا ما را نظاره میکند و او نیز در این جشن شاد و خوشحال است.
طاها چهار سال دارد اما گاهی بهانههایش زیاد است آنقدر که همش در آغوش مادر است. همرزمان پدر شهیدش تلاش کردند تا امسال جشن تولدی متفاوت برای طاها بگیرند تا او کمتر درد بی پدری را حس کند.
در این جشن یکی یکی بچههای هم سن و سال طاها با در دست داشتن بادکنک وارد سالن شدند. هنوز طاها نیامده بود.
عکسهای جشن تولد سه سالگی طاها بر در و دیوار سالن نصب شده بود. مادر مرتضای شهید را دیدم که در گوشهای از سالن نشسته است اما چشمانش پر از اشک است.
خواهر مرتضی را هم بین جمعیت میبینم او نیز حالش از مادر خوشتر نیست، شاید مادر شهید تصورش نمیکرد که به این زودی قرار است جوان رعنایش را از دست بدهد جوانی که قرار بود عصای پیری مادر باشد و در زمان کهولت سن تکیهگاه پدر و مادر شود.
سراغش رفتم سخت است در این شرایط از او سوالی پرسید اما به هر نحوی که شده از او میخواهم با من همکلام شود و از آقا مرتضای شهیدش بگوید.
گریه امانش نمیدهد چند دقیقه سکوت میهمان است و با این حال مادر دلم نمیخواهد ادامه دهم. صبر کردم تا خودش رشته کلام را آغاز کند و با صدایی لرزان اینگونه آغاز کرد: خیلی سخت است برایمان امسال جشن تولد چهارسالگی طاها بدون حضور مرتضی را سپری کنیم، چند مدت پیش که خیلی دلتنگ فرزندم شهیدم بودم به حضرت زینب (س) متوسل شدم.
خواستم برایم از خاطرات مرتضی بگوید، کلامش را اینگونه شروع کرد: یک شب فرزندم را در خواب دیدم با اینکه میدانستم او شهید شده است اما نگران او بودم و از او پرسیدم عزیز دل مادر کجا هستی؟ جایت چگونه است؟ مرتضی مثل همیشه لبخندی بر لب داشت و در جواب من گفت "مادر جان چرا گریه میکنید من همیشه با شما هستم".
مادر شهید بصیریپور از شوخ طبعی مرتضی شهیدش برایم گفت که مرتضی قبل از شهادتش هر وقت به خانه زنگ میزد از پشت تلفن میگفت: "الو منزل مادر شهید بصیریپور"... و چه زود مرتضی به آرزویش رسید.
در آن سوی سالن طاها با مادرش وارد سالن جشن تولد شد و عموی طاها که شباهت زیادی به مرتضی دارد همراه طاها عکس یادگیری میگیرد.
مادر را در با این حال و هوا تنها میگذارم به سمت طاها و مادرش میروم. طاها کلاه تولد بر سر کرده و روی صندلی ایستاده است.
بیشتر بهانه گیری میکند و با کسی عکس نمیگیرد. آهنگ تولدت مبارک که بلند شد طاها برای خودش دست میزند و سری تکان میدهد.
فرمانده سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی وارد سالن میشود و هدیهاش را به طاها میدهد.
طاها همچنان آرام و قرار ندارد و عمو و مادر سعی میکنند او را روی صندلی بنشانند اما از چشمان کودکانه طاها میتوان فهمید همه این هدیهها بدون حضور پدر برایش ارزشی ندارد.
سردار قاسمی در این مراسم با بیان اینکه راهی که شهدا انتخاب کردند همان راه ائمه اطهار (ع) است افزود: خوشا به حال شهدا که چنین راهی را انتخاب کردند و ما هر چه داریم از شهدا است.
طاها در 28 بهمن 4 ساله شد و اگرچه همه آمده بودند تا او جای خالی پدر را احساس نکند اما هیچ چیز جای خالی پدر را پر نمیکند و آنگونه که مادرش برایم گفت: این روزها طاها بیشتر بهانه گیری میکند و صدای ماشین که میشود به درب خانه میرود و میگوید "بابا آمد".
و هر جایی که قبلاً با پدرش با هم رفته بودیم و این روزها دوباره با رفتن به آن مکانها خاطرات کودکانه برایش زنده میشود و ما سعی میکنیم حواسش را از این حال و هوا پرت کنیم.
طاها و مادرش باید نوروز 98 را بدون حضور مرتضی جشن بگیرند و تنها با خطرات سالهای قبل با مرتضی زندگی کنند.
شهید مرتضی بصیریپور نخستین شهید مدافع حرم استان خراسان جنوبی است که در فروردین 96 بر اثر اصابت موشک در سوریه به شهادت رسید.
انتهای پیام/ ت