ترامپ با داعش و همجنسبازها در مراسم اسکار فردا
تنها ساعاتی با نود و یکمین مراسم اسکار فاصله داریم و به همین بهانه بد نیست مروری به آثار این دوره بزرگ ترین جایزه سینمایی جهان داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بامداد دوشنبه نود و یکمین دوره مراسم اسکار در سالن دالبی تیاتر مرکز هالیوود و هایلند برگزار می شود. مراسمی که امسال توسط گلن ویس کارگردانی شده است. او از سال 2016 جانشین کارگردان قبلی مراسم، همیش همیلتونی شد که تعدادی از بهترین مراسمات سال های اخیر را کارگردانی کرده بود. دوره هشتاد و هشتم ویس با کریس راک به عنوان مجری مراسم همکاری داشت. سال بعد از آن شبکه abc، پخش کننده رسمی اسکار، مجری مشهور خود، جیمی کیمل را به نوعی تحمیل کرد و فاجعه «لا لا لند» و «مهتاب» اتفاق افتاد و در نهایت سال گذشته باز این جیمی کیمل بود که فرصت جبران پیدا کرد. امسال قرار بر این بود که دوباره اسکار یک مجری سیاه پوست داشته باشد؛ کوین هارت. هر چند اظهارات او در فضای مجازی در مورد همجنسبازان باعث شد تا با فشار رسانه ای او را از میزبانی اسکار انصرف دهند. بعد از اعلام مجری گری او در اسکار، عده ای توییت های سال های 2010 و 2011 او را از آرشیو بیرون کشیدند. زمانی که او به انتقادات صریح الحن و طنزآمیز از عمل شنیع همجنسبازی پرداخته بود.
بعد از این اتفاق نه تنها توضیحات و توجیهات کوین هارت دردی از مشکلش دوا نکرد، بلکه حتی حمایت یک مجری همجنسباز شناخته شده مثل الن دی جنرس هم فایده نداشت و در نهایت آقای کمدین از برنامه آکادمی حذف شد. ساعاتی پیش یک مجسمه طلایی از کوین هارت در حالی که پرچم رنگین کمان همجنسبازان را به دست گرفته در ملا عام دیده شده که نشان می دهد انتقادات و ترور شخصیت او تمامی ندارد.
امسال حالا قرار است طی یک تجربه جدید گلن ویس مراسم را بدون مجری کارگردانی کند و احتمالا مضمون حمایت از همجنسبازان در مراسم بسیار پررنگ باشد. خصوصا که امسال فیلم های نامزد شده حاوی این محتوا بسیار زیاد هستند.
از میان هشت فیلم نامزد اسکار بهترین اثر سال چهار فیلم به صورت مستقیم شخصیت های همجنسباز دارند. «بوهمین راپسودی» اثر جدید برایان سینگر یکی از این آثار است. فیلمی با بازی رامی مالک که به بخش هایی از زندگی فردی مرکوری خواننده سرشناس گروه کویین می پردازد. اعضای آکادمی نشان داده اند فیلم های بیوگرافی را بسیار دوست دارند و حالا اگر یک اثر در مورد خواننده مشهوری مثل فردی مرکوری ساخته شود که بهتر هم هست. «بوهمین راپسودی» در 5 بخش بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، صداگذاری و تدوین صدا و بهترین تدوین نامزد جایزه شده است. جالب این که ساخته برایان سینگر در میان فیلم های نامزد بهترین اثر سال، همراه با «کتاب سبز» با 5 عنوان کمترین نامزدی را دارند. با این تفاوت که «کتاب سبز» در دو بخش بازیگری و یک بخش مربوط به فیلمنامه نامزد شده اما «بوهمین راپسودی» در هیچ کدام از بخش های اصلی به استثنای نقش اول مرد شانس بردن مجسمه طلایی را ندارد؛ رامی مالک بازیگری که به جای فردی مرکوری ظاهر شده یکی از شانس های اصلی بردن جایزه اسکار است. «بوهمین راپسودی» به ظهور گروه کویین در صنعت موسیقی، اوجش در اواخر دهه هفتاد و مرگ فردی مرکوری خواننده اصلی آن می پردازد. بخش قابل توجهی از فیلم به زندگی خصوصی فردی اخصاص پیدا کرده و به همین خاطر بروز همجنسبازی او و مرگ ناشی از ایدز در این اثر بسیار پر رنگ است. جالب است بدانید والدین خواننده گروه کویین از پارسیان هند بودند و به دین زرتشتی گرایش داشتند. در بخشی از این فیلم پدر مرکوری ادعا می کند خانواده اش هزاران سال قبل از ایران به هند مهاجرت کرده اند تا از آزار مسلمانان در امان بمانند. ظاهرا حتی در بی ربط ترین آثار هالیوود به اسلام و ایران هم باز باید کنایه ای به دین بیش از یک میلیارد نفر از مردم کره زمین وجود داشته باشد. همین طور در بخش دیگری از این فیلم تهیه کننده آثار کویین به وجود واژه «بسم الله» در ترانه «بوهمین راپسودی» ایراد می گیرد و الفاظ شدیدی را علیه آن به زبان می آورد. این طور که از روند هالیوود می توان متوجه شد، اهانت صریح به مقدسات بخش کثیری از مردم جهان، اگر سوژه اسلام باشد نه تنها مشکلی ندارد بلکه مستحق نامزدی در بهترین بخش های اسکار است اما اگر یک کمدین سیاه پوست در توییتر خودش بنویسد که «اگر پسرش با خانه عروسکی دخترش بازی کند آن را روی سرش خراب خواهد کرد»، توهین به جامعه همجنسبازان و منحرفان جنسی عالم صورت گرفته و کمدین مربوطه باید از فعالیت های هنری پیش روی خودش حذف شود. فاجعه این که طبق آمار گالوپ در سال 2017 تنها 4.5 درصد جمعیت جهان عضو جامعه LGBT بوده اند در حالی که تا سال 2015 بالغ بر 24.1 درصد جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل می دادند. اما ظاهرا دفاع از همجنسبازان در برابر یک توییت، اهمیت بیشتری دارد تا دفاع از حقوق مسلمانانی که تصویرشان به خاطر یک گروهک تروریستی ساخته دست ایالات متحده هر روز بیشتر در آثار هنری مختلف مورد حمله قرار می گیرد.
سهم همجنسبازان از اسکار 2019 با فیلم «سوگولی» یورگوس لانتیموس افزایش می یابد. جایی که کارگردان 45 ساله و یونانی این اثر، در سومین تجربه کارگردانی خودش به زبان انگلیسی، ملکه آن انگلستان را یک همجنسباز معرفی می کند. «سوگولی» امسال در کنار «روما» بیشترین تعداد نامزدی را به نام خودش ثبت کرده است. این فیلم به جز حضور در بخش بهترین فیلم، در بخش های بهترین کارگردانی، بهترین بازیگران نقش اول و مکمل زن و فیلمنامه ارجینال هم نامزد جایزه شده تا شانس بردن جوایز موسوم به «پنج بزرگ» یا BIG 5 را داشته باشد. عجیب این که در شرایطی سازندگان «سوگولی» در یک جعل تاریخی ملکه آن را همجنسباز معرفی کرده اند که بسیاری از مورخان و کارشناسان این حوزه مخالف آن هستند و همه شایعات پیرامون او را رد می کنند. امسال البته فقط ملکه آن نیست که قبل از ثابت شدن همجنسبازیش به عضویت جامعه LGBT درآمده. دان شرلی، موزیسین سیاه پوستی که سفرش به ایالت های جنوبی سوژه فیلم «کتاب سبز» است هم به همین مشکل دچار شده.
«کتاب سبز» ساخته جدید پیتر فرلی است. اثری جذاب با محتوای عدالت خواهانه ضد تبعیض نژادی که برای هر مخاطبی دلنشین است. فیلمی با ته مایه کمدی موقعیت و فیلمنامه جاده ای که خیلی ساده داستانش را تعریف کرده و مخاطب را به بهترین شکل ممکن سرگرم می کند. «کتاب سبز» داستان موزیسین سیاه پوستی به نام دکتر دان شرلی است که در سال 1962 برای اجرای چند برنامه باید به ایالت های جنوبی برود. در شرایطی که هنوز سیاه پوستان در آمریکا مورد هجمه گروه های مختلف هستند، اوضاع در ایالات جنوبی حتی بدتر هم هست. در این چالش، راننده ای به نام تونی واللونگا او را همراهی می کند که خود کم و بیش عقاید تبعیض آمیز دارد. هر چند در این سفر تغییرات مثبتی در رفتارش می کند. «کتاب سبز» که توانست در مراسم گلدن گلوب سه جایزه بهترین فیلم موزیکال- کمدی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامه را ببرد در مراسم اسکار هم شانس خوبی برای کسب جایزه دارد. این فیلم به جز نامزدی بهترین فیلم، نقش مکمل مرد و فیلمنامه در بخش های بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین تدوین هم در اسکار امسال صاحب شانس است. اگرچه مضمون این اثر بسیار مثبت است اما باز در یک سکانس بسیار کوتاه نسبت همجنسبازی به کاراکتر دان شرلی داده می شود. در حالی که هیچ کس به طور قطع نمی تواند دان شرلی واقعی را عضو گروه های منحرف جنسی بداند. چرا که خودش به هیچ عنوان در زمان حیات این موضوع را تصریح نکرده و فقط بر اساس قراینی مثل طلاق یا زندگی در تنهایی و شایعات این صفت به او چسبانده شده. جالب این که طبق گزارش هالیوود ریپورتر حتی نزدیکان شرلی هم از دیدن سکانس مربوط به همجنسبازی او شوکه شده اند.
آخرین اثری که به صورت مستقیم کاراکترهای همجنسباز دارد، «معاون» ساخته جدید آدام مک کی است. درام بیوگرافی سیاسی که به زندگی دیک چنی معاون رئیس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا می پردازد. در این فیلم بخش هایی از زندگی دختر دیک چنی به عنوان یک همجنسباز دیده می شود. هر چند لایه های عمیق تر سیاسی فیلم بر حضور شخصیتی همجنسباز کاملا غلبه دارد. مک کی که پیشتر توانسته اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را برای «کسری بزرگ» به خودش اختصاص دهد، حالا با یک فیلمنامه جسورانه دیکر پا به اسکار گذاشته. اثری درخشان از حیث متن، که مثالی بارز در تاثیر فیلمنامه خوب بر موفقیت یک اثر سینمایی است. فیلمنامه «معاون» به شیوه ای پست مدرن طراحی شده و روایت آن با بازی های فرمی و محتوایی همراه است که به اضافه طنز گزنده آن محصولی جذاب و متفاوت ارائه کرده است. به جز فیلمنامه، بازی های ساخته جدید آدام مک کی هم در حد بالایی هستند. حضور کریستین بیل با ظاهری کاملا متفاوت به نسبت بتمن و بازی درخشان او برایش یک جایزه گلدن گلوب را به همراه داشت. به جز او، سم راکول که سال گذشته اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای «سه بیلبورد خارج از ایبینگ میسوری» برده بود هم امسال به خاطر حضور در نقش جورج دبلیو. بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا این شانس را دارد که برای دومین سال پیاپی اسکار نقش مکمل را به خودش اختصاص دهد. امی آدامز بازیگر نقش لین چنی هم ضلع آخر مثلث بازیگری «معاون» است که امسال در میان نامزدان اسکار حضور دارد. جالب این که مک کی، برای استخدام بازیگر، بیشتر سراغ چهره هایی رفته که به متود اکتینگ بیش از مدل استانیسلاوسکی اقبال نشان می دهند و می توان ادعا کرد نتیجه اش را هم گرفته.
نکته جالب دیگری که می شود در مورد «معاون» به آن اشاره کرد لحن سیاسی فیلم و نشان دادن تصویری شکست خورده از حزب جمهوری خواه است. روایت فیلم عملا جنگ های عراق و افغانستان را شکستی بزرگ برای سیاست خارجی آمریکا می داند و تاسیس داعش را هم به گردن سیاستمداران جمهوری خواه می اندازد. کسانی که به خاطر منافع شخصی در حال به قهقرا کشیدن ایالات متحده بودند تا این که منجی دموکراتی به اسم باراک اوباما آمد و اجازه پیش روی بیشتر را به آنها نداد. جالب تر این که «معاون» بدون حتی یک دیالوگ مستقیم دیک چنی را با دونالد ترامپ مقایسه می کند و در نهایت برای آن دسته از مخاطبانی که هنوز متوجه این ماجرا نشدن در سکانسی بعد از تیتراژ پایانی با آوردن اسم دونالد ترامپ به عنوان دلیل همه مشکلات آمریکا به کسانی که او را با آرای خود رئیس جمهور کرده اند طعنه می زند. یک پکیج کامل و مناسب برای مراسم اسکار شامل محتوای سیاسی علیه ترامپ، دفاع از اقلیت های جنسی، فیلمنامه جسورانه و بازی های درخشان که می تواند نام هر فیلمی را از میان آرای اعضای آکادمی دموکرات خارج کند.
به جز این 4 فیلم، اما آثار دیگری هم میان نامزدان مهم ترین جایزه اسکار هستند. دو فیلم «BlacKkKlansman» و «پلنگ سیاه» ساخته های اسپایک لی و ریان کوگلر با تمرکز بر موضوعات سیاه پوستان ساخته شده اند. فیلم اول داستان یک مامور پلیس سیاه پوست است که موفق می شود به راس یک گروه نژاد پرستانه کوکلاکس کلن برسد. این فیلم که روایت آن در ابتدای دهه 70 است بخشی از مشکلات جامعه سیاه پوستان آمریکا را در گذر زمان بررسی می کند. این اثر در شش بخش نامزد جایزه اسکار شده و به جز بهترین فیلم شانس بردن جوایز بهترین کارگردانی، نقش مکمل مرد، فیلمنامه اقتباسی، موسیقی و ندوین را هم دارد.
«پلنگ سیاه» نخستین فیلم ابرقهرمانانه مارول با حضور یک کاراکتر سیاه پوست است که در زمان اکران خودش تمجید زیادی را برانگیخت. این فیلم همین طور اولین اثر از مجموعه دنیای ابرقهرمانی مارول است که به چنین موفقیتی دست پیدا کرده. کریستوفر نولان کارگردان سرشناس مجموعه «شوالیه تاریکی» بعد از دیدن «پلنگ سیاه» آن را مستحق نامزدی در اسکار دانست. اتفاقی که سال 2009 برای «شوالیه تاریکی» نیفتاد. در آن زمان تعداد نامزدهای اسکار بهترین فیلم فقط 5 اثر بود و بسیاری از کارشناسان معتقدند به خاطر عدم نامزدی اثری مثل «شوالیه تاریکی» در بخش بهترین فیلم بود که از سال بعد، آکادمی اجازه نامزدی 10 فیلم را صادر کرد. حمایت نولان فقط بخشی از مجموع حمایت هایی بود که «پلنگ سیاه» را به اسکار رساند. اثری که نه تنها در آن شخصیت اصلی سیاه پوست است، بلکه تمام شخصیت های اصلی و مکمل آن را هم سیاه پوستان تشکیل می دهند. روزگاری تهیه کنندگان هالیوودی می ترسیدند که اگر یک بازیگر مو بور چشم آبی نقش اول اثرشان نباشد، در گیشه با شکست مواجه شوند اما فروش 1.3 میلیارد دلاری «پلنگ سیاه» همه معادلات را به هم ریخت. طوری که می توان از آن به اتفاقی انقلاب گونه در صنعت سینمای آمریکا یاد کرد. تقریبا همه کارشناسانی که پیش بینی اسکار پیش رو را انجام داده اند متفق القول معتقدند این اثر شانسی برای بردن جایزه اصلی ندارد اما همین که نامش به عنوان فیلمی کاملا متعلق به سیاه پوستان با عوامل پشت و جلوی دوربین سیاه پوست، در میان نامزدها قرار گرفته بزرگ اتفاق ممکن است.
فیلم بعدی که میان نامزدهای اسکار بهترین اثر سال از آن نام می بریم، «روما» ساخته آلفونسو کوارون است. شاید دیگر قدیمی شده باشد که از موفقیت کارگردان های مکزیکی در سال های اخیر صحبت کنیم و نام هایی چون الخاندرو گونسالس اینیاریتو، گیرمو دل تورو و خود کوارون را بیاوریم. این که کارگردان های مکزیکی در سال های اخیر چقدر دسته پر بوده اند را کنار بگذارید. بامداد فردا کوارون این شانس را دارد که به تنهایی 5 جایزه اسکار بگیرد. او تهیه کننده، کارگردان و نویسنده «روما»ست و در هر سه بخش نامزد دریافت جایزه هم هست. همین طور از آنجایی که فیلمبرداری اثرش را هم خود بر عهده داشته در این بخش هم نامزد جایزه شده. اگر اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را هم به حساب آوریم، کوارون در یک شرایط کاملا «لا لا لندی» می تواند 5 جایزه را به خودش اختصاص دهد و یک رکورد تاریخی را به نام بزند. «روما» روایتی از داستان یک خانواده نسبتا ثروتمند مکزیکی در آغاز دهه 70 است. خانواده ای که در آن پدر همراه با معشوقه اش می رود و مادر وظیفه بزرگ کردن بچه ها را بر عهده دارد. در چنین شرایطی اوضاع مکزیک به هم می ریزد و جنبش های دانشجویی کشور را وارد یک بحران بزرگ می کند. وقتی در سال 1968 مکزیک میزبان المپیک می شود و دو سال بعد از آن هم میزبانی جام جهانی فوتبال را بر عهده می گیرد، عده ای از دانشجویان دولت را متهم به بی عدالتی اجتماعی می کنند. آنها می خواهند به جای خرج های غیر ضروری برگزاری رویدادهای ورزشی، کشورشان به مردم بیشتر رسیدگی کند. این موضوع باعث ایجاد مجموعه ای از آشوب های گروه های دانشجویی علیه دولت وقت می شود. ایالات متحده که از کمونیستی شدن مکزیک هراس دارد، با به راه انداختن یک گروه میلیشیا به دولت وقت کمک می کند. این بستر زمانی روایت فیلم «روما» است. هر چند در سراسر فیلم اما به صراحت حرفی از دخالت آمریکا در اوضاع سیاسی مکزیک نمی شود و ایالات متحده برای بچه های کوچک فیلم، نمادی از دیزنی لند است که به خاطر وضع مالی بد خانواده کاملا دست نیافتنی است. کوارون معتقد است «روما» را بر اساس کودکی خودش ساخته و در نتیجه این رویای آمریکایی خودش است که وارد فیلم شده.
رویای آمریکایی موضوعی است که هر سال حداقل یک نماینده را در میان نامزدهای اسکار داشته و دارد. امسال هم به جز «روما»ی آلفونسو کوارون که به صورت ضمنی این رویا را شامل می شود با «یک ستاره متولد می شود» هم رو به رو هستیم. اثری به کارگردانی بردلی کوپر که نامزد 9 جایزه اسکار شده است. در این فیلم لیدی گاگا نقش پیشخدمتی را بازی می کند که ناگهان تبدیل به یک راک استار موفق می شود. نکته جالبی که در برخورد اول با این فیلم نظرات را جلب می کند، منحنی شخصیت کاراکترهای آن در فیلمنامه ای است که خود کوپر همراه با اریک راث و ویل فترز آن را اقتباس کرده است. دو کاراکتر که دقیقا از نقطه ای متضاد با یک دیگر شروع می کنند. یکی به واسطه استفاده از موقعیت های خوبی که در رسانه نصیبش می شود تبدیل به یک ستاره می گردد و دیگری با لگد زدن به بخت خود هر چه داشته و نداشته را از دست می دهد. «یک ستاره متولد می شود» آمریکایی را نشان می دهد که در آن راه برای موفقیت باز است و همه امکانات در برابرت صف بسته اند تا به خواسته هایت برسی. ولی اگر موفق نشدی، بدان که خودت آینده ات را نابود کرده ای. نخستین ساخته بردلی کوپر در مقام کارگردان به جز نامزدی در بخش بهترین فیلم در بخش های بهترین بازیگر نقش اول و مکمل مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی، صداگذاری، ترانه، فیلمبرداری و جلوه های ویژه بصری هم شانس بردن جایزه را دارد.
با یک نگاه اجمالی به آثار نامزد شده در بخش بهترین فیلم سال می بینیم در شرایطی که سینمای محتوا محور در کشور ما به مثابه ناسزایی نابخشودنی است، در بالاترین سطح سینمای جهان چقدر راحت فیلم ها بر اساس ارزش های حاکم بر جامعه یا حتی ارزش های حاکمیت ایالات متحده دسته بندی می شوند. به صورت خاص در اسکار امسال 4 فیلم در حمایت از همجنسبازان، 3 فیلم در حمایت از حقوق سیاه پوستان، 1 فیلم بیوگرافی سیاسی ضد دونالد ترامپ و در نهایت اثری مثل «روما» که بروزی از رویایی آمریکایی را در بستر حوادث تلخ دهه 70 مکزیک روایت می کند کنار «یک ستاره متولد می شود» قرار دارد. باید دید در نهایت بامداد فردا کدام اثر دست پر شب پر ستاره هالیوود را به پایان می رساند.
انتهای پیام/