جشنواره سی و هفتم تئاتر فجر؛ خوبیها
جشنواره سی و هفتم تئاتر فجر در حالی به پایان رسیده است که میتوان با کمی فاصله گرفتن از آن مزایا و معایبش را برشمرد.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
جشنواره تئاتر فجر در مرحله 37 خود با حضور یک هنرمند در مقام دبیری به ظاهر به پایان رسیده است و این پایان ظاهری میتواند فرصتی را برشمرد تا معایب و مزایای این دوره را برشمریم. هر چند حواشی این دوره به مراتب کمتر از دوره 36 جشنواره فجر به دبیری فرهاد مهندسپور؛ اما شکل برگزاری آن در دلش آبستن حوادثی بود و شد که کمتر رسانهای گشته است. حوادثی که میتوان آن را به فال نیک گرفت و از آنها با عنوان امتیازات نادر برهانی مرند یاد کرد و برخی حوادث که شرایط را برای تئاتر فجر سختتر خواهد کرد.
برشمردن این وقایع و حوادث میتواند شرایط را برای نادر برهانی مرند در صورت ماندن در این جایگاه و شاید دبیر بعدی بهبود ببخشد و دریچهای باشد برای آنچه در آینده پیشرویش نهاده میشود. پس در اولین گام بهتر است از نیکیهای جشنواره تئاتر فجر سخن گوییم و این نیکی را از زمان انتخاب برهانی مرند بیاغازیم.
نخست با نگاهی به تاریخ جشنواره تئاتر فجر میتوان دریافت که دبیری این جشنواره اساساً میان دو طیف دست به دست شده است. دبیر یا مدیران وقت اداره کل هنرهای نمایشی بودهاند که به هر نحوی دستی هم بر آتش هنر داشتند یا در انقیاد اساتید دانشگاهی و هیئتهای علمی بوده است. تا دوره حسین فرخی، دبیران جشنواره همگی از طیف دولتی بودند. با دبیری حسین فرخی اما این شانس برای اساتید دانشگاهی هم مهیا شد تا در چند دوره حضوری در سمت دبیری تجربه کنند. نادر برهانی مرند اولین شخصیتی بود که نه مدیر بود و نه هیئت علمی دانشگاهی. او یک نویسنده و کارگردان بود و نقشی هم در گذشته در رادیو نمایش داشت. این مسئله موجب میشود این روزنه امید گشوده شود که نگاه وزارت ارشاد به تئاتر فجر به شخصیت دبیر، نگاهی هنری باشد، نه مدیریتی. به عبارتی دبیر را دبیر هنری بداند و او را در قامت یک کیوریتور ارتقا دهد. هر چند رویکرد وزارتی نشان میدهد این نهاد نادر برهانی مرند را در نقش مدیریتی عرضه میکند.
دوم از دوره 33 جشنواره تئاتر فجر فضا به سمتی سوق یافت که شخصیتهای مطرح تئاتر کشور چندان رقبتی به حضور در فجر نشان ندهند. آنان در طول سال گیشه آثار خود را برتر از حضور در یک جشنواره دولتی دانستند. هر چند آثارشان هم در قد و قامت گیشه بود تا جشنواره. این عقبنشینی موجب میشود نسل جدید تئاتر جسارت بیشتری برای حضور در فجر بیابند. محمد مساوات، ایمان اسکندری، جابر رمضانی، پیام لاریان و اشکان خیلنژاد شخصیتهایی بودند که در سالهای اخیر موفق به درخشش در فجر شده و شرایط را برای حضور دیگر همنسلان خود مهیا کردند.
در فجر سال گذشته مهندسپور اقدام به تفکیک باتجربههای تئاتر از جویندگان شهرت کرد. اقدامی که شاید به مذاق بسیاری خوش نیامد و برخی آن را سرد کردن تنور رقابت تعبیر کردند؛ اما واقعیت آن است این تفکیک بیش از هر چیزی به نفع نسل جوانی شد که جسارت جنگیدن در فجر را داشتند. با گیشهای شدن تئاتر حرفهای و تمایل به کسب اندوخته مالی، در کنار عقبنشینی دولت در حمایت مالی از تولید، نسل جوان تنها بارقه امید رهیافتی غیراقتصادی در تئاتر میشود. تئاتر مولوی به عنوان مرکز عرضه نمایشهای دانشجویی و جشنواره تئاتر دانشگاهی به عنوان لانچر شهرت این آثار، در جشنواره 37 فرصت را مغتنم شمرده و شرایط را برای پوستاندازی تئاتر ایران مهیا کردند.
نسل جدید حاضر در فجر 37، دوران جدیدی در تئاتر آفریده که نشان از تغییر مسیر هنری و شاید تغییر ذائقه مخاطب میدهد. نمایشهایی که با تلنگری به تئاتر داستانگو، تکیه بر متن، خوانشی تازه از رئالیسم و حتی تمایل به نگارش متون پستمدرن، خبر از دنیای جدید میدهند. نسلی که نگاه تازهای از وضعیت ایران میدهند و در آثارشان نقد اجتماعی وضع موجود به خوبی مشهود است. این در حالی است که تئاتر حرفهای چشم بر آنچه در جامعه میگذرد بسته و نقشی منفعل دارد و هدفی جز سرگرمی در چنته ندارد. نسل جدید بر این شرایط شورش کرده است و شاید با قدرت گرفتنشان پایههای تئاتر بورژوازی به لرزه درآید؛ چرا که نمایشی چون لانچر 5 یا مقدس جذابیتهای بصری و روایی خاصی برای مخاطبش به همراه خواهد داشت.
سوم سال گذشته فرهاد مهندسپور از بخشی با عنوان Off-Stage رونمایی کرد. هر چند برخی با عنوان این بخش مخالفت ورزیدند و آن واژه را مرتبط با چیز دیگری دانستند؛ اما رویداد به خودی خود اتفاقی جذاب بود. چند گروه ایرانی در کنار گروههای خارجی گونهای از تئاتر را عرضه کردند که بیشتر در قامت هنرهای تجمسی از آن یاد میشد. مهندسپور این فرصت را پدید آورد تا وجوه دراماتیک این گونههای نمایشی نیز دیده شود. آنچه بعدتر دیگر گونههای اجرایی شناخته شد، تئاتر را از مرزهای یک سالن محدود بیرون آورد و حال محدودیتهای بورکراتیک تئاتر را در هم نوردیده و نمایش را به بطن جامعه برده است.
کارگردانان ایرانی دیگر گونههای اجرایی در جشنواره 37، در نبود گروههای خارجی تصویری جذاب از جهان نمایش را رقم زدند. جوانانی که در این بخش شرکت جسته بودند تصویری از چشمانداز نسل خود، نگاهشان به جامعه، خواستههای گروهی و البته گرایشهای تازه خود به جهان نمایش را عرضه کردند. نمایشها نیز بر خلاف آثار صحنهای بیش از همه محبوب نسل جوان میشود. نمایشها جریانساز میشوند و با وجود پایان یافتن فجر برخی از آنها به حیات خود ادامه میدهند.
این نمایشها موقعیت خوبی برای مطالعات اجتماعی پدید میآورند. برخی از آنها همانند «نباید» فرصتی برای سنجش وضعیت اجتماعی هستند یا «کالاندولا» تصویری از وضعیت جوانان در دل خانوادههایشان را ترسیم میکند. نمایشهایی که به واسطه تعاملی بودنشان میتواند موقعیتی برای محققان و پژوهشگران اجتماعی باشد. نمایشهایی از این دست ابزاری مناسب برای کاوش جامعه سیال کنونی ایران است.
چهارم تئاتر ایران تاریخی دارد و فجر 37 فرصتی بود تا در نشستهای تاریخ شفاهی تلنگر بر تاریخ نانوشته تئاتر معاصر ایران زده شود. جایی که چند برگ از این تاریخ گشوده شد و نامهایی از میانشان آشکار شدند. عدهای از سیاهی دهه شصت گفتند و عدهای از شرایط نامساعد دهه نود. سخنرانان اگرچه تمامیت چهل سال تاریخ تئاتر ایران را شامل نمیشدند؛ اما در گفتگوهایشان دریچههای نویی از وضعیت تئاتر ایران، به خصوص در دو دهه شصت و هفتاد گشودند.
صحبتهای هوشنگ توکلی در تقابل با علی منتظری یا تفاهم عجیب حسین پارسایی و پاکدل در باب دهه هفتاد نشان از تغییرات سیاسی در بستر تئاتر داشت. جایی بود که میشد فهمید آرمانخواهی کجاست و آرمانزدگی در کجا هزینه شده است. صحبتهای بیپرده قطبالدین صادقی نیز شور عجیبی از دل تاریخ استخراج کرد تا شاید در آینده او در کنار برخی همفکرانش بتوانند لایههای پنهان تاریخ تئاتر ایران را نمایان کنند و آن را با اسلوب خویش به نقد بکشند.
اگرچه امین عظیمی، مسئول این بخش از تمایل به مدون کردن تاریخ چهل ساله تئاتر ایران گفته است؛ اما باید دید این مسیر به کدامین سو سوق پیدا میکند.
انتهای پیام/