تهران| گلایه اسلامشهریها از بیداد گرانیها در بازار شب عید + فیلم
امسال در شرایطی به استقبال سال نو میرویم که رکود و کسادی حاکم بر بازار حال و هوای عید را از رمق انداخته و مردم را در تهیه مایحتاج ضروری با شرایط دشواری روبه رو ساخته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اسلامشهر، هرساله در آستانه تحویل سال نو به رغم مشکلات و سختیهای روزمره شور و شوقی در میان مردم وجود داشت که حس نو شدن و زنده بودن را در جامعه تداعی میکرد، تمام شهر در تدارک و تکاپوی آماده شدن برای سال جدید بود و کیسههای خریدهایی که در بازار در دست مردم از این دست به آن دست میشد و فریادهای دستفروشان با نواهای طنزآمیز آن نوید شکوفههای بهاری را میداد اما رنگ و بوی عید امسال تکرار روزمرگیهای پاییز و زمستان است و گویا کسی دل خوشی از آمدن بهار ندارد.
کافی است سری به بازار بزنید شلوغ است، ولی دیگر کیسه خریدی در دست مردم از این دست به آن دست نمیشود، گرانی بازار دیگر بساطی برای دستفروشان باقی نگذاشته و حتی حاجی فیروزها نیز دیگر پولی برای سیاه کردن و نایی برای ساز زدن ندارند، شب عید است اما نگاههای کاسب و مشتری مجالی برای فکر کردن به دید و بازدیدهای عید نمیگذارد.
وضعیت نمایشگاههای بهاره با تخفیفهای زیر قیمت بازاری هم دست کمی از بازارها و مالهای سطح شهر ندارد، حتی اگر بخواهی از یک سنت دیرینه بگذری و به این کمپین و آن کمپین برای نخریدن آجیل و شیرینی بپیوندی اما نمیتوانی از خرید لباس برای بچهها بگذری، با یک حساب سرانگشتی وقتی هزینه خرید برای یک بچه آن هم با قیمت نمایشگاهی را حساب میکنی چیزی معادل نصف حقوق یک کارمند است.
بازاریان و کاسبان تیغ دو لبه شدهاند از یکسو ناگزیر به تهیه محصولات و کالاهای موردنیاز بازار با قیمتهای گزاف هستند و از سوی دیگر گرانی کالاها آنها را در معرض هجمههای مردم قرار میدهد. رضا یکی از غرفهداران نمایشگاه بهاره است و از اینکه تنها نظارهگر حسرت و درد مردم است حسابی بهم ریخته است، آرزو داشت کاش کاسب نبود اما با خودش میگوید فرقی هم نمیکرد کارمند و کارگر امروز شرایط همه مثل هم است.
رضا میگوید در طول سال هیچ درآمد و کاسبی نداشتیم و تمام امیدم این بود که با اجاره غرفه در نمایشگاه بتوانم بخشی از ضرر و زیانهایم را جبران کنم اما چند روزی از برگزاری نمایشگاه میگذرد و با وجود ازدحام بازار اما متأسفانه مردم توان خرید ندارند و فقط قیمت میگیرند و میروند.
همکار رضا در غرفه کناری هم به محض اینکه متوجه میشود خبرنگارم و برای تهیه گزارش آمدهام حسابی شاکی میشود که گزارشای شما اگر دردی را دوا میکرد که الان وضع ما این نبود، اگر میخواهید کمک کنید درد مردم را بدون سانسور نشان دهید و همانطورکه عصبانی است میگوید یک سال گفتید حمایت از کالای ایرانی اما الان مجبورم در کارگاهم را ببندم، سودی نمیکنم که هیچ، حتی قدرت بازپرداخت وامهایم را هم ندارم.
وارد غرفه خشکبار و آجیل شب عید میشوم، چند نفری دم در غرفه قیمتها را برانداز میکنند و هر کدام زیرلب چیزی میگوید، خانمی میانسال در کنارم است و میگوید از ما گذشته است اما دلم برای جوانها میسوزد که با این شرایط چگونه میخواهند زندگی کنند، به قیمت آجیلها اشاره میکند و میگوید من به اندازه خودم دارم و میتوانم حداقل یک کیلو آجیل بخرم اما رویم نمیشود جلوی این همه آدم که دم غرفه ایستادهاند آجیل بخرم.
شهروندان اسلامشهری اغلب قشر کارگر و کم درآمد جامعه هستند که به شوق خرید با قیمتی مناسب مسافتی طولانی را طی میکنند تا به نمایشگاه بیایند اما متأسفانه قیمتهای نمایشگاهی هم تفاوت چندانی با بازار ندارد و بسیاری از مردم تنها به تماشای غرفهها اکتفا میکنند و با دست خالی و ناراضی از خرید به خانه باز میگردند.
به سمت غرفههای لباس میروم اینجا هم دست کمی از غرفههای خشکبار ندارد، تقریباً اغلب غرفهها خالی و تنها مهمان نگاه مردم هستند، مرد جوانی که صاحب غرفه است از کسادی بازار گله میکند که شبی عید نه برای کاسبان بازار و نه برای مردم عادی عید میشود و آرزو میکند که با این وضعیت بازار و جیب خالی مردم کاش این سنت عیدبازیها جمع شود.
از نمایشگاه بیرون میآیم به این فکر میکنم که 40 سال دشمن همهگونه تحریم را به کشور تحمیل کرده اما 40 سال ماندیم و دشمن را به حیرت واداشتیم، اما اکنون چه شده که مردم راه بازار گم کردهاند؟ به این فکر میکنم که مردم ما تاوان چیزی را میدهند؟ مردمی که یک ماه پیش با حضور حماسی خود در راهپیمایی 22 بهمن بار دیگر با غیرت و همیّت خود قسم به وحدت خوردهاند چرا باید بریده باشند؟ راستی مردم تا چه زمانی باید دَم از همراهی با مسئولان بزنند و مسئولان ساز بیوفایی بزنند؟
گزارش از بهاره عشقی صابر
انتهای پیام/ ع