بهار ۹۸| سفرنامه تسنیم از راهیان نور برای جا ماندگان; خاکهایی که پای مهمانان را نوازش میکرد + فیلم
خبرنگار اعزامی تسنیم شهرکرد به اردوی راهیان نور سفرنامهای را از این اردوی برای جا ماندگان به ارمغان آورده است که قسمتی که از آن را به نمایش گذاشتهایم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرکرد، خاطره این سرزمینها را زنده نگه دارید. این سرزمینها، این بیابانها، این رود کارون، این جاده اهواز - آبادان یا اهواز - خرّمشهر، این مناطق گوناگون که با اسمهای مختلفی امروز خودشان را به شما معرفی میکنند، اینها شاهد برترین فداکاریها و مجاهدتها و ازخودگذشتگیها بودهاند. (مقام معظم رهبری)
تعداد 380 دانشجوی دختر چهارمحال و بختیاری به راهیان نور مناطق جنوب و جنوب غربی کشور اعزام شدند. خبرنگار تسنیم شهرکرد نیز با آنها همراه شد و سفرنامهای را برای جاماندگان و دوستداران شهدا به سوغات آورد و حال و هوای آنجا را به تصویر کشید که در ذیل به شرح آن میپردازیم.
کاروان راهیان نور دانشگاههای چهارمحال و بختیاری به سرزمین فرشتگان زمینی که برای دفاع از اسلام و میهن خود آسمانی شدند به مناطق جنگی جنوب و جنوب غرب کشور سفر کردند.
دانشجویان با شور و هیجان وصف ناپذیری در اتوبوسها مستقر شدند، مسئولین فرهنگی دانشگاهها و پایگاههای بسیج با تمام وجود اتوبوسها را تزئین کرده و با تصاویر زیبای شهدا، سربندهای رنگارنگ و چفیههای یکدست، به فضای اتوبوسها، حال و هوای دفاع مقدس دادند.
اتوبوسها همچون قطاری پشت سر هم به سمت مقصد معنوی حرکت کردند، افرادی که در خیابان بودند با حسرت به اتوبوسها مینگریستند گویی دلشان هوای شهدا را کرده بود.
در چشمان دختران دانشجو نور خاصی موج میزد و همه جور دیگری بودند. معلوم بود که نظرکرده شهدا و مهمانان ویژه آنها هستند.
گمان میکردم با گذشت زمان، حال و هوای آن سرزمین پاک و یاد بزرگ مردان آنجا از یادمان برود. اما نه؛ جای خالی شهدا و خاطرهشان هیچگاه از یاد ما فراموش نخواهد شد و تا ابد باقی خواهد ماند.
پس از طی کردن چند ساعت در جاده، به دو کوهه رسیدیم. شهدای دو کوهه به استقبال مهمانانشان آمده و پذیرای آنها شدند. به راستی که دو کوهه قطعهای از خاک کربلاست.
به غروب شلمچه نرسیدیم اما طلوع آن را دیدیم. شلمچه همچون قطعهای از بهشت، از دانشجویان دلباخته خود استقبال کرد و چنان برای آنها دلبری کرد که اشک چشمان دختران نظرکرده خود را همچون مروارید بر خاک پاک خود به آغوش کشید.
نحر خیّن، هویزه، طلاییه، کانال کمیل، فکه و فتح المبین؛ هر کدام حال و هوای خاصی داشتند. خاک آنجا بوی شهدا را میداد. قدم گذاشتن بر زمین آنجا همچون راه رفتن بر روی ابرها دلنشین بود. ماسههای فکه، پاهای خسته مهمانانش را نوازش میکرد. گنبد طلاییه همچون خورشید میدرخشید و به چشمان سفرکردگان و مهمانانش نور و امید میبخشید.
کانال کمیل، خاطرات سردار کمیل شهید ابراهیم هادی را برای دوستداران او نقل کرد. چشمان دختران به سوی محل شهادت ابراهیم هادی خیره شده بودند و میباریدند.
راستی دختران نظرکرده شهدا از کانال کمیل کتاب شهید ابراهیم هادیرا یادگاری به همراه بردند و اما فتح المبین؛ لحظه وداع آن هم هنگام اذان مغرب و وزش نسیم شهدا فراموش نشدنی است، لحظه سختی بود. صدای هق هق گریه دختران، فضا را پر کرده بود گویی طاقت خداحافظی از رفقا و برادران شهید خود را نداشتند. با گریه و عجز و ناله به شهدا میگفتند خودمان میرویم اما دلمان را اینجا میگذاریم.
بعد از نماز مغرب و عشاء با بدرقه شهدای فتح المبین و سرود زیبای خادمان، آن منطقه را ترک کرده و راهی خانههایمان شدیم اما به راستی که دلهایمان را جا گذاشتیم.
در بین راه شهدای دو کوهه دوباره به سراغمان آمدند. شب را در پادگان دو کوهه گذراندیم و صبح بعد از نماز و صبحانه، وداع را گفته و از دو کوهه خارج شدیم.
شهدا مهمان نوازان خوبی بودند. روحشان شاد، یادشان گرامی و راهشان ادامهدار باد.
انتهای پیام/ ت