تجربه مرگ‌آگاهی در مستند «خانه‌ای برای تو»

تجربه مرگ‌آگاهی در مستند «خانه‌ای برای تو»

مستند «خانه‌ای برای تو» عشق و امید به زندگی را در سخت‌ترین مراحل زندگی و حتی در زمان دست و پنجه نرم کردن با سرطان یادمان داد.

خبرگزاری تسنیم- علیرضا رحیم بصیری:

مستند «خانه‌ای برای تو» توانست بهترین و بیشترین جوایز را در جشنواره سینما حقیقت کسب کند.

صحنه آغازین فیلم با تعلیقی درخور آغاز می‌شود؛ جایی که پسر جوان با تراشیدن موهایش عزم سفر به تهران را می‌کند. معلوم نیست که چرا او با سر تراشیده به تهران می‌رود؛ شاید سرباز است، شاید بیکار است و شاید هم بیمار. او حالا همدم جدیدی را در کنار خود دارد و آن هم «سرطان» است. لفظی که حتی اسمش، رسیدن به ته خط زندگی را برای خیلی‌ها یادآوری می‌کند اما در مقابل، همیشه کسانی هستند که از مرگ هم فرصت می‌سازند. فرصتی که اجازه زندگی کردن به دیگران را می‌دهد.

داود جوان 30 ساله گیلانی شخصیت اصلی این فیلم است. دو عشق در قلبش جاری است؛ فوتبال و همسر. چند ماهی می‌شود که فوتبال را به دلیل بیماری‌اش کنار گذاشته و تنها دلخوشی‌اش تماشای بازی بچه محل‌ها از پشت فنس‌ها است اما در مقابل، عشقی در قلب دارد که سرطان بزرگ را هم شکست می‌دهد. از وقتی که می‌فهمد سلول‌های سرطانی ذره ذره بدنش را فرا می‌گیرند تا زمانی که تصمیم بزرگش را مزه مزه می‌کند، تنها یکی دو ماه می‌گذرد. او به سرطان مبتلا شده است و حالا باید راهی را آغاز کند که معلوم نیست انتهای آن به کجا می‌رسد. در اولین اقدام و بنا به توصیه پزشک، به تهران می‌رود تا روند شیمی درمانی را آغاز کند اما در تمام لحظات ذهنش مشغول یک نفر است؛ کسی که تنها یکی دو سال است وارد زندگی او شده و شاید یکی دو ماه دیگر تنها شود.

داود تصمیم خود را گرفته است، تنها راه مبارزه با سرطان، ساخت خانه آرزوها است. خانه‌ای که در نبودش سر پناه شریک زندگی او است و مراحل ساختش فکر و خیال سرطان و مرگ را از دهنش دور می‌کند. پس با جیب خالی به دنبال خرید زمین می‌رود تا خانه‌ای ویلایی را در آن بسازد. معلوم نمی‌شود که چگونه پول زمین و ساخت خانه جور می‌شود اما چیزی که مهم است، امید به زندگی و جنگ با بزرگ‌ترین قاتل انسان یعنی ناامیدی است. همزمان که ساخت خانه پیش می‌رود، سرطان پس می‌رود. وقتی مراحل شیمی درمانی او به پایان می‌رسد و متوجه می‌شود که سرطان کم کم رنگ خود را از دست داده است، چشمش پر از شادی است. او حالا پس از مدت‌ها می‌تواند موهای نیمه بلندش را شانه کرده و فوتبال بازی کند. خنده رضایت بر لب‌های تمام مخاطبان هم نشسته است و در دل خدا را شکر می‌کنند که این جوان دوباره به آغوش زندگی برمی‌گردد اما انگار قرار نیست که داود رنگ خوشی را ببیند. یک اتفاق ناگوار، دوباره سایه سرطان را بر زندگی‌اش می‌افکند.

صحنه پایانی، ماجرای تلخی را در دل دارد. داود، فیلم عروسی‌اش را می‌بینید. انگار قرار است که آخرین خاطرات خوبش با همسرش را در خانه‌ای که به دست خودش ساخته شده است، رقم بزند. سرطان بالاخره او را از پای درمی‌آورد و تنها یادگاری‌اش یعنی «خانه‌ای برای تو» را در کنار یک عکس ربان مشکی، اشک و آه مخاطب و چند شاخه گل بر روی قبرش به جای می‌گذارد. شاید سرطان او را شکست داده باشد اما یادگاری‌اش تا سال‌ها امید را برای همه به ارمغان می‌آورد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران