برخی مسئولان آن طور که شایسته است خدمت نمیکنند
نوروز بهانهای شد تا گپ و گفتی صمیمانه با مادر شهید عباس کریمی از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله داشته باشیم تا برای ما از رشادتها، اخلاص و ولایت پذیری فرزند شهیدش سخن بگوید.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، نوروز از راه رسیده است و نسیم بهار در کوچه پس کوچههای شهر به مشام میرسد، مردم با شور و شعفی وصف ناشدنی عید را به یکدیگر تبریک میگویند و گرمابخش این دورهمی ها، حضور ریش سفیدان و بزرگانی است که برای ما نعمت و رحمت هستند.
بزرگان ما همان پدربزرگ و مادربزرگهایی هستند که حلاوت و شیرینی سخنشان به دل هر شنوندهای مینشیند و مادران و پدران شهدا که امروز مادربزرگان و پدربزرگان ما هستند ناگفتههایی دارند که گویی وجودشان اندوختهای از رمز و رازهای دوران دفاع مقدس است.
فاطمه مکاری، مادر شهید عباس کریمی است؛ شهیدی که در اولین روز اردیبهشت ماه سال 1336 در روستای قهرود کاشان چشم به جهان گشود و دوران ابتدایی را در این روستا به پایان رساند و وارد هنرستان شد و بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی به سربازی رفت.
عباس پس از فرمان حضرت امام خمینی (ره)، خدمت سربازی خود را رها و با پیوستن به صف مبارزین در راه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، فعالیت کرد و در جریان تشریف فرمایی حضرت امام (ره) نیز جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود، در بهار سال 1358 به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان با احساس تکلیف به عضویت سپاه در آمد و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد.
شهید عباس کریمی در تابستان سال 1359 داوطلبانه برای مبارزه با ضد انقلاب عازم کردستان شد و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات – عملیات همکاری کرد و پس از مدت کوتاهی به واسطه بروز رشادت و دقت عمل به عنوان مسئول اطلاعات عملیات این سپاه معرفی شد.
شهید کریمی بعدها همراه سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان و شهید رضا چراغی به جبهههای جنوب عزیمت کرد و به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ محمد رسول الله به فعالیت خود ادامه داد، این سردار دلاور اسلام در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا به شدت مجروح شد و حدود دو ماه بستری بود و در عملیات خیبر، فرماندهی لشگر 27 محمد رسول الله را پس از شهادت شهید همت به عهده گرفت.
سرانجام این شهید در روز پنج شنبه 24 اسفند سال 1363 در حالی که آخرین دستور ابلاغی از جانب قرارگاه را در عملیات بدر اجرا میکرد و لبخندی متین به لب داشت، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سرش مجروح شد و در حالی که تنها 27 سال سن داشت، جان را به معشوق تسلیم کرد.
به مناسبت فرا رسیدن ایام نوروز با مادر این شهید بزرگوار، به گپ و گفتی صمیمی و شنیدنی نشستیم و او از فرزند شهیدش برای ما سخنها گفت.
حاج خانم! از شهید حاج عباس کریمی برای ما بیشتر بگویید.
زمانی که انقلاب شد عباس هنوز سرباز بود اما به جهت پیروی از راه امام خمینی (ره) قصد داشت تا از خدمت فرار کند که او را بازداشت کردند، شوهرم متوجه شده بود که عباس چند روزی است به خانه برنگشته و موضوع را از برادر یکی از دکترهای روستای قهرود کاشان پیگیر و متوجه شد که عباس را به دلیل پخش اعلامیه دستگیر کردهاند، عباس اعلامیههای امام را در مسجد پادگان نصب میکرد و اقدامات بسیاری علیه رژیم انجام میداد.
عباس دو روز زندان بود تا اینکه با واسطه آزاد شد و پس از آزادی برای انقلابیون سنگر میساخت، بعد از انقلاب نیز دوستان و همرزمانی چون شهید همت، متوسلیان و چراغی را داشت که در کنار یکدیگر در جبهه غرب مبارزه میکردند تا اینکه مدیریت سپاه در مریوان بر عهده شهید متوسلیان و در سنندج بر عهده شهید همت قرار گرفت و آنها دورادور با یکدیگر در ارتباط بودند و سپس در جبهه جنوب به یکدیگر پیوستند.
زمانی که خبر شهادت شهید کریمی را آوردند چه حسی داشتید؟
یک هفته به عید مانده بود که خبر شهادت عباس را آوردند، خانواده فرزندم آن زمان در دزفول زندگی میکردند، زمان شهادت عباس تنها فرزندش به اسم داوود 9 ماه داشت و همسرش بعد از شهادت عباس دیگر ازدواج نکرد.
یادم هست یکبار به فرزندم گفتم عباس جان چهار سال است در کردستان خدمت میکنی و من تحمل این دوری را ندارم اما او این جواب را به من داد که «خود شما گفتی باید امام حسین (ع) را یاری کنیم و الان امام خمینی (ره) جایگزین ایشان هستند»، بدین ترتیب من و پدرش نیز به اعزام او به جبهه راضی شدیم و ممانعتی از این امر نکردیم.
حاج عباس حضور در جبهه را بسیار دوست داشت، همواره برای رضای خدا کار میکرد و دوستان خوبی همچون حاج همت و حاج احمد متوسلیان داشت، وی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله در عملیات خیبر پس از شهید همت شد، در حالی که ما نمیدانستیم او چه کاره هست و مدام میگفت من تنها یک بسیجی هستم.
از ویژگیهای شهید کریمی چه موارد شاخصی را در خاطر دارید؟
همان طور که گفتم عباس بسیار متواضع بود و همیشه خود را یک بسیجی معرفی میکرد، ما بعد از شهادتش فهمیدیم که وی فرمانده لشکر محمدرسول الله بوده است، البته زمانی که زنده بود از طریق یکی از روحانیون شهر که به جبهه رفته بود صحبتهایی مبنی بر اینکه یک کاشانی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله است شنیده بودیم اما زمانی که از عباس از هویت این فرد میپرسیدیم در جواب ما تنها میگفت که فرمانده فردی همانند من و شما است.
وی به حفظ بیتالمال نیز بسیار حساس بود، یادم هست خانه حاج عباس در دزفول ابتدا تلفن نداشت که به وسیله بسیج تلفن مهیا شد، عباس زمانی که به منزل آمد از ما پرسید که این تلفن از کجا آمده است، همسرشان در جواب گفتند بسیجیها آوردند، عباس گفت تلفن را جمع کنید؛ این تلفن حق بسیجیان است و آن را پس فرستاد.
حاجی هیچ گاه سال تحویل در کاشان حضور نداشت و به تماس تلفنی اکتفا و تمام وقت خود را صرف خدمت به نظام میکرد چراکه او به واسطه اعتقادات خود پا در این عرصه گذاشته بود، تنها از خدای متعال هراس داشت و گوش به فرمان امام راحل بود.
شجاعت حاج عباس نیز زبانزد همگان بود، با وجود آنکه فردی نظامی بود اما به امور فرهنگی اعتقاد زیادی داشت و بسیاری از افراد را بدون اقدامات نظام جذب نظام اسلامی میکرد.
حاج احمد متوسلیان فقط به اطلاعاتی که او از منطقه کسب میکرد اعتماد داشت و به همین دلیل به عنوان مسئول اطلاعات لشگر محمد رسول الله انتخاب شد.
از حاج عباس چه خاطراتی در ذهن دارید؟
عباس آن قدر به بیتالمال حساس بود که درخواست پدرش زمانی که به او گفت گوسفندی را از خانه یکی از آشنایان در روستاهای اطراف کاشان با ماشین بیتالمال به شهر بیاورد تا ذبح کرده و بخشی از گوشت آن را نیز به عباس بدهد، را رد کرد و در جواب گفت که من حق دارم تا کاشان با این خودرو بیایم. آن گوسفند تا زمان شهادت عباس زنده ماند و در مراسم خودش هزینه شد.
حاج عباس در وصیت نامهاش ذکر کرده بود که پدر و مادرش بعد از شهادتش گریه نکنند و من این راه را انتخاب کردم، زمانی که عکس او را می بی نم تمام خاطرات وی برای من زنده میشود و از خداوند میخواهم هیچ مسلمانی داغ فرزند نبیند.
درباره شجاعت عباس همرزمانش نقل میکردند که حاجی برای مذاکره با یکی از سران ضد انقلاب در کردستان قرار ملاقات گذاشته بود و این در حالی بود که هیچ وسیله دفاعی نیز همراه خود نداشت اما عباس با شجاعت شروع به صحبت و مذاکره کرده بود و هیچ ترسی را به خود راه نداده بود و در نهایت آن فرد با صحبتهای عباس دست از مخالفت با نظام برداشت.
از دوران کودکی و نوجوانی حاج عباس برای ما بگویید.
به دلیل شرایط بهداشتی زمان قدیم بود احتمال زنده ماندن نوزادان کم بود، بر همین اساس ما نذر کردیم که اگر فرزندمان زنده بماند او را به کربلا ببریم، تولد حاج عباس با سفر کربلای پدرش مصادف شد که به همین دلیل نذر کردیم اگر فرزندمان زنده بماند اسم او را عباس بگذاریم.
حاج عباس در دوران نوجوانی در قهرود در دامداری و کشاورزی به پدرش کمک میکرد و در امور فرهنگی نیز فعال بود. سپس وی برای تحصیل به کاشان آمد اما زمان تحصیل او با انقلاب همزمان شد و همین موضوع باعث شد تا به جهت تبلیغ انقلاب پیش گام باشد و خوشبختانه ساواک نتوانست او را دستگیر کند.
وی از کودکی فردی شجاع و دلیر بود و بر همین اساس اعلامیههای انقلاب را پخش میکرد که حتی یک مرتبه به همین دلیل بازداشت و با وساطت آزاد شد، دلیری و شجاعت حاج عباس تا آنجا بود که او را یکی از اعضای تیم حفاظت امام راحل قرار دادند.
عباس مدتی داوطلبانه به عنوان بسیجی و نیروی جهادی به سیستان و بلوچستان اعزام شد و در آن منطقه فعالیت کرد، پس از آن با اصرار حاج احمد متوسلیان به مریوان اعزام شد، این اعزام سر منشأ تحولاتی شد و لشکر محمد رسول الله با آشنایی عباس با حاج احمد متوسلیان از آن منطقه پایه ریزی شد.
برجستهترین نکات وصیت نامه شهید کریمی چه بود؟
آنچه که فرزندم در وصیت نامه به آن تاکید داشت تبعیت از ولی فقیه است چراکه عباس تنها راه سعادت را پیروی از ولی فقیه میدانست و توصیه میکرد مردم برای بقای جمهوری اسلامی تلاش کنند، احترام به والدین و پدر و مادر نیز از دیگر تأکیدات خاص عباس بود.
حاج خانم! چه توصیهای برای ما جوانها دارید؟
جوانهای امروزی خیلی خوب هستند و تنها اندکی از آنها نیاز به نصیحت دارند، اغلب آنها اگر پیرزنی یا پیرمردی را ببینند که نیازمند کمک است از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند، امیدوارم پروردگار همسری خوب، کار و کسب و روزی حلال به همه جوانان عطا کند.
چه صحبتی با مسئولین دارید؟
برخی مسئولان که هر کار که دلشان میخواهد انجام میدهند! فردی که ایمان دارد و با خداوند رابطه بندگی برقرار کرده است به سمت انجام کار بد نمیرود اما متأسفانه برخی مسئولان آن طور که شایسته یک مقام مسئول است، خدمت رسانی نمیکنند.
امروز به برکت انقلاب اسلامی جوانان ما با الهام از اسلام و توسل به ائمه اطهار (ع) در مسیر درست گام بر میدارند و به فکر شهدا هستند که این موضوع جای شکر دارد، از مسئولان نیز انتظار داریم که خدا را در نظر بگیرند و بر اساس صلاح کشور، اسلام و مسلمانان تصمیم بگیرند، از خدای متعال نیز خواستارم تا مسئولانی که در عمل اندکی تخطی دارند، هدایت کند تا در راه خدمت به کشور و نظام قدم بردارند.
منبع:مهر
انتهای پیام/