سرودههایی در مدح علی اکبر(ع): «شاه امروز آفریده شاهکار دیگری»
مجموعه اشعار آیینی ویژه میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز چهارشنبه 28 فروردین و یازدهم شعبان مصادف با سالروز ولادت حضرت علیاکبر (ع) است. حضرت علی اکبر(ع) فرزند ارشد امام حسین(ع) و از شهدای والامقام حادثه کربلاست. وی از شیعیانی بود که به بزرگی مقام و کرامت اخلاق و شبیهترین شخص به رسول گرامی اسلام(ص) شناخته میشد.
سیدمحمدجواد شرافت
ای که بر روشنای چهرهی خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد
چقدر بر بهشت چهرهی خود رنگ و بوی پیامبر داری
هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد سلوک تو بود
کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری
باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو
چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری
با لب تشنه بودی و میسوخت در تف کربلا پر جبریل
وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری
از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد
عشق میداند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری
شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح ششگوشه
گوشهچشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری
در مدیح تو از مدایح تو یا علی هر چه بیشتر گفتیم
با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری
ولی الله کلامی زنجانی
از کوی صفا بوی وصال آمده امشب
زیبا صنمی ماه جمال آمده امشب
پیچیده به شهر نبوی عطر محمد(ص)
بر چشمه ی جان آب زلال آمده امشب
میلاد همایون علی بن حسین است
جانانه ببین با چه جلال آمده امشب
بر اهل ادب میرسد از غیب بشارت
خوش باش شب دفع ملال آمده امشب
از پرده برون گشته به شعبان مه لیلا
به به چه درخشنده هلال آمده امشب
ای سایه نشینان لوای علی اکبر
بر مجلستان حسن و کمال آمده امشب
مرغ دل یاران همه در جشن ولادت
چون طبع «کلامی» به مقال آمده امشب
حبیب الله چایچیان
فروغ چهره خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست
به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر از همه کس، در جهان شباهت توست
از این شباهت بیحد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست
ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود
ز حُجب فاطمه، یک سایه هم به طلعت توست
ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانهای به سراپای سرو قامت توست
به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بود که درین خاکدان، قامت توست
نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست...
عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بیشمار خصلت توست
مجید تال
شاه امروز آفریده شاهکار دیگری
احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری
لشکر ارباب میگیرد وقار دیگری
مرتضی باید بسازد ذوالفقار دیگری
بیشتر امشب شب خوشحالی سقا شده
چونکه حالا یک نفر مثل خودش پیدا شده
او برای زینب کبری رکاب آورده است
عمه زینب هم برای او نقاب آورده است
هدیه ای را هم برایش بوتراب آورده است
مرکبی در شان پیغمبر....عقاب آورده است
نیست جایی خوش قدو بالاتر از این آینه
ام لیلا تکیه زد بر جایگاه آمنه
از فراز خانه اش نور کرامت می گذشت
قدر او که هیچ قدش از قیامت می گذشت
غرق در ذات خدا بود از علامت می گذشت
بود در شانش ولیکن از امامت می گذشت
شیر دارد بی امان با شیر بازی می کند
تا که اکبر با عمو شمشیر بازی می کند
پهن کرد از دست خود بر خواهرش سجاده ای
بعد پیغمبر به او دل داده هر دل داده ای
ای فقیران سفره دارد ، سفرۀ آماده ای
اوست آقا زاده ام آن هم چه آقا زاده ای
در مقام او جهانی بانگِ یا هو می زند
وقت مدحش ناصرالدین شاه زانو می زند
وقت معراجش رسول و وقت خیبر مرتضی
بین خانه چون پیمبر ؛ بین لشکر مرتضی
سر ، رسول الله هست و هست پیکر مرتضی
نیمی از پیکر نبی و نیم دیگر مرتضی
دست هایش چون که بر هم سخت محکم می شود
باز هم عید غدیر خم مجسم می شود
مثل مادر آسمان ها را تماشا میکند
آسمان در گیسویش خورشید پیدا می کند
کیست این آقا که ما را نیز آقا می کند
خواهر کوچکترش هم کار زهرا می کند
صاحب بالاترین عنوان و منصب می شود
شانه ی او تکیه گاه عمه زینب می شود
کعبه از شش گوشۀ ارباب کم می آورد
نام او افلاک را زیر قدم می آورد
صحبت از شش گوشه شد ؛حرفی که غم می آورد
باز هم دارد مرا سمت حرم می آورد
هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام
هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام
مرهمی بعد از تو بر داغ پدر پیدا نشد
خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد
خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد
آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد
داد زد بابای پیرت ، آه زینب ، اکبرم..
ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم
سیدرضا موید
منت خدای را که شب غم سرآمده
صبح وصال با همه خوبی بر آمده
درمشرق جلالت خورشید کربلا
ماهی ز آفتاب فروزانتر آمده
خورشید هم به گرد شکوهش نمیرسد
این ماه کز حریم حسینی بر آمده
زیبا رخی که آمده درخانه ی حسین
پیغمبر است یا که علی اکبر آمده
درخلق و خلق و صورت و سیرت چنان نبی
باور کن ای مدینه که پیغمبر آمده
تبریک بر حسین که امشب پدر شده
لیلا عروس فاطمه هم مادر آمده
سرچشمه ی جدا شده از کوثر بهشت
آئینه ی تمام پیام آور آمده
دارد حسین شوق مضاعف که بهر او
تنها نه یک پسر که بر او یاور آمده
نام علی برای حسین است افتخار
این افتخار با پسرش اکبر آمده
آن خال هاشمی که ز زینب ربوده دل
سیراب بوسه ی پدر و مادر آمده
عشق مجسم است که در دیده جلوه کرد
روح مجرد است که در پیکر آمده
گیسوی او روایت حبل المتین کند
ابروی ذوالفقاری او صفدر آمده
کمتر گلی به خوبی او دیده شهر وحی
گلخانه ای که آن همه گل پرور آمده
زیبایی جمال علی را نداشته است
هرجا ملک به صورت انسان در آمده
یوسف که دلبرانه دل از مصریان ربود
دیوانه ی کرشمه ی این دلبر آمده
قرآن کند وجاهت یوسف بیان ولی
یوسف بیا ببین ز تو زیباتر آمده
اکبر که حُسن از رخ او وام برده است
اکبر که چرخ در بر او اصغر آمده
از منطقش مپرس که چون مصطفی بود
از صولتش مگوی که چون حیدر آمده
انگشتر رسالت خیرالانام را
از مخزن مشیت حق گوهر آمده
بهر دفاع از حرم قدس کربلا
این تکسوار عشق به جان و سر آمده
شش گوشه قبر حضرت او عقل دید و گفت
جانم که پیش پای پدر با سر آمده
از ما سلام باد به ششگوشه مرقدش
آنجا که قبله ی حرم داور آمده
فردا بهشت عاشق و مشتاق زائری است
که امروز عاشقانه سوی این در آمده
منت خدای را که موید دوباره هم
مدحتگر حسین و علی اکبر آمده
غلامرضا سازگار
امشب شب تلاوت یاسین است
شهر مدینه غرق در آذین است
در حیرتم که یازده شعبان
یا هفده ربیعِ نخستین است
میلاد دل فروز علی اکبر
فرزند نور و کوثر و یاسین است
آیینه ی جمال رسول الله
نامش علی است یا که علی این است
لیلا فروغ سرمدی آوردی
باغ گل محمّدی آوردی
این نخل نور یا ثمر لیلاست
این آفتاب یا قمر لیلاست
این بحر فضل و معرفت و ایمان
دُرِّ حسین یا گُهر لیلاست
این شمع جمع محفل ثارالله
فرزند، یا پیامبر لیلاست
این نور دیده ی ابی عبدالله
این نازنین پسر، پسر لیلاست
سیمای او تبارک او باشد
نام علی مبارک او باشد
شرم و حیا، حیای رسول الله
رو، کلِّ رونمای رسول الله
پیداست در صحیفه ی رخسارش
والشّمسِ و الضّحای رسول الله
در لعل لب تکلّم پیغمبر
در صوت او صدای رسول الله
ترسم که اشتباه کند جبریل
وحی آردش به جای رسول الله
تشبیه کرده اند به قرآنش
صدها امین وحی به قربانش
والّیل، سایه ای زسر مویش
والشّمس، جلوه ای زمه رویش
سرو حسین قامت رعنایش
چشم حسن به عارض دلجویش
با آب زندگیت چه کار ای خضر
لب تشنه جان فشان به لب جویش
نبود عجب هزار مسیحا را
درمان کند به خاک سر کویش
آیینه ی جمال محمّد اوست
اوّل علی زآل محمّد اوست
کو مرغ شب که قرص قمر بیند
خورشید را به وقت سحر بیند
موسی کجاست تا به حجاز آید
در طور اهل بیت شجر بیند
عیسی به حسن او نگرد انجیل
داود هم زبور دگر بیند
زهرا کجاست تا که در این عالم
بار دگر جمال پدر بیند
حیدر ستوده حُسن نکویش را
بوسد هماره مصحف رویش را
ایثار از شهادت او زنده
تیغ از شجاعتش شده شرمنده
هر شام گشته دور سرش تا صبح
تا بنده اش شده مَهِ تابنده
دل می برد زماه بنی هاشم
چون بر رخ حسین زند خنده
بعد از ائمّه نام ولی الله
تنها به شخص اوست برازنده
بگشوده تا جمال دل آرا را
مبهوت کرده عمّه و لیلا را
در مشی و در مرام، حسین است این
در منطق و کلام حسین است این
پا تا به سر جمال رسول الله
سر تا به پا تمام حسین است این
در عرصه ی نبرد بود حیدر
در صحنه ی قیام حسین است این
گر چه امام نیست ولی گویم
سرمایه ی امام حسین است این
قبرش بهشت اهل نظر باشد
پایین پا نه، قلب پدر باشد
این کیست ماهِ ماهِ بنی هاشم
چشم و چراغ شاهِ بنی هاشم
جان داده خنده اش به بنی الزّهرا
دل برده از سپاه بنی هاشم
خُویش بهشت خُلق رسول الله
رویش چراغ راه بنی هاشم
جمع است در تمام وجود او
قدر و جلال و جاه بنی هاشم
آیینه ی خدای جلیل است این
اوّل شهید نسلِ خلیل است این
ای یاس سرخ باغ شهادت ها
ای مهر تو تمام عبادت ها
سرو قدت تجلّی قد قامت
باغ رخت بهشت سعادت ها
مردان راست قامتِ عاشورا
دارند بر تو عرض ارادت ها
در بین اهل بیت، وجود تو
مجموعه ی تمام سیادت ها
منشور سرخ خون و پیامی تو
چشم و چراغ پنج امامی تو
خلاّق دادگر به تو می نازد
قرآن، پیامبر، به تو می نازد
حیدر که در حرم همه بت ها را
بشکست بی تبر، به تو می نازد
زهرا که افتخار محمّد بود
ای نازنین پسر به تو می نازد
تو جان سیّد الشّهدا بودی
بالله قسم پدر به تو می نازد
آزاده ای و خَلق گرفتارت
نازم به اسقامت و ایثارت
صحرا به بر گرفته چنان جانت
دریاست تشنه ی لب عطشانت
تو مصحف ورق ورق زهرا
پامال کرده اند چو قرآنت
پیغمببر از ریاض جنان آمد
در بر گرفت با لب خندانت
قربانی حسین و شهید حق
ای جان هر شهید به قربانت
مرآت سیّد الشّهدایی تو
مثل حسین خون خدایی تو
ما خار ره، تو لاله ی صحرایی
ما انجمن، تو انجمن آرایی
من کیستم مریضِ مریضِ تو
تو کیستی مسیحِ مسیحایی
ماه به خون نشسته ی پیغمبر
قرآن آیه آیه ی زهرایی
زیبایی جمال که مدحی نیست
تو در کمال از همه اولایی
«میثم» بود مدیحه سرای تو
عمری قصیده گفته برای تو
انتهای پیام/