اسرائیل برای تاریخسازی درصدد تصاحب الواح ایرانی بود
بر اساس شکایت آنها دادگاه اول رأی میدهد که این الواح را به عنوان غرامت به کسانی که شکایت کردهاند بدهند، اما با شکایت ایران بالاخره در دادگاه تجدیدنظر رأی به نفع ایران صادر شد و دادگاه اعلام کرد که این آثار جنبه مالی ندارند و فقط جنبه فرهنگی دارند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، چندی پیش و با حکم دادگاهی در امریکا مقرر شد برخی الواح گلی مربوط به دوران ایران باستان به کشورمان بازگردانده شود. در بررسی تاریخچه و چگونگی این رویداد، با جناب خسرو معتضد تاریخپژوه کشورمان به گفتوگو نشستیم که نتیجه آن را پیش رو دارید.
دو هفته پیش دادگاهی در امریکا در آخرین جلسهاش بالاخره در حکمی دستور بازگرداندن الواح گلی ایران را که نزد دانشگاه شیکاگو بود به ایران صادر کرد. ابتدا بفرمایید این الواح متعلق به چه دورهای بودهاند؟
این الواح متعلق به دوره هخامنشیان بودند، چون در زمان هخامنشیان استفاده از کاغذ در ایران متداول نبود و گذشتگان مطالب را با خط میخی روی تخته و بیشتر روی گل مینوشتند. سپس این الواح را در آفتاب میگذاشتند تا خشک شوند. در آن دوره خیلی کم از پارچه یا کاغذ استفاده میکردند، چون کاغذ از چین یا مصر میآمد و بسیار گرانبها بود لذا بیشتر دستورات دولتی به صورت الواح گلی بودند. این الواح مالیاتی یا دولتی به اندازه کف دست یا اگر خیلی بزرگ بودند به اندازه یک آجر یا حداکثر به اندازه یک کاغذ A4 بودند که در کتابخانه نگهداری میشدند. بعضی از این الواح هم در اثر آتشسوزی تختجمشید، پخته و تبدیل به آجر و ماندگار شدند. البته در آن دوران از پوست گاو، گوزن یا گوسفند برای نامههایی که پیکها باید به یونان میبردند نیز استفاده میشده است.
از چه دورهای و چطور جهانیان به کشف و تحقیق در خصوص آثار تاریخی علاقهمند شدند؟
از دوران ناپلئون بناپارت به بعد در دنیا علمی به نام باستانشناسی اشاعه پیدا کرد؛ بانی این علم هم احتمالاً ناپلئون بوده، چون او وقتی در سال 1796 مصر را تصرف کرد، 150 نفر دانشمند را با خود به آنجا برد. در آن میان دانشمندی بود به نام شامپولیون که درباره زبانهای باستانی تحقیق میکرد و توانست الواح مصری و حروف هیروگلیف را کشف کند. او حتی با کشف کلید زبان قبطی مصر باستان باعث شد عده زیادی به باستانشناسی علاقهمند شوند و اکتشافات باستانشناسی بسیاری در سراسر دنیا انجام شود. در ادامه این جریان یک عده از فرانسویها و انگلیسیها هم به ایران آمدند و در این زمینه مطالعاتی انجام دادند. ازجمله بهترین کتابهایی که درخصوص تحقیقات باستانشناسی ایران نوشته شده کتاب «تحقیقات جغرافیایی درباره ایران» نوشته آلفونس گابریل است. این کتاب که حدود 50 سال پیش ترجمه شده نشان میدهد با توجه به ارزشی که ایران داشت، مکتشفین اولاً میخواستند جغرافیای زمین و جادهها را بشناسند و ثانیاً برای مسائل باستانی به ایران میآمدند. ازجمله محققانی که به ایران آمدند ویلینسون افسر ارتش انگلیس بود که کتیبه نقش رستم و کتیبه بیستون را به دست آورد. در آن دوران باستانشناسان با گذاشتن نردبام از این کتیبهها بالا میرفتند و با کاغذهای مخصوصی از این نقشها نمونه برمیداشتند و بعد این کتیبهها را ترجمه میکردند لذا کمکم کتیبههای ایرانی ترجمه شدند و علاقهمندان زیادی پیدا کردند.
البته در میان این تحقیقات بسیاری از آثار ایران هم دزدیده شدند...
بله. مثلاً در دوره ناصرالدین شاه خانمی به نام ژان جیولا فوآ به ایران آمد و از ناصرالدین شاه امتیاز کاوش در منطقه شوش و نواحی جنوب ایران را گرفت و آنجا را زیر و رو کرد و هرچه سنگفرشهای قشنگ و باارزش بود را با خود برد.
این خانم با چه عنوانی به ایران آمد و توانست این آثار را با خود خارج کند؟
این خانم به عنوان مسافر به ایران آمد، اما در همین قالب توانست بدون اینکه دولت ایران بفهمد نقشها و آجرهای رنگی باستانی بسیاری را در صندوقهایی با یک کشتی توپدار فرانسوی که در ساحل رود کارون پهلو گرفته بود، شبانه از کشور خارج کند. وی بعد از این سفر سفرنامهای هم نوشت و به حضور شاه تقدیم کرد. همه این آثار تاریخی الان در موزه لوور است. درواقع دو تا گالری بزرگ در موزه لوور از آثار ایران هست ولی ملت ایران صاحب هیچ کدام از آنها نیست. حتی وقتی شاه در سال 1948به موزه چرنوفسکی در پاریس رفت، در آنجا گنجینه اخس (اخس یکی از شاهزادگان خونخوار هخامنشی است که به نام داریوش دوم بر تخت سلطنت نشست) را دید که در قرن نوزدهم از ایران خارج شده بود. درواقع موزهها آثار باستانی را از عتیقهفروشها میخریدند، به همین خاطر هم در زمان رضاشاه قانونی به نام عتیقات تصویب و قرار شد نصف اکتشافات آثار تاریخی که خارجیها انجام میدهند، مال ایران باشد و نصف مال آنها. چون ما در زمینه کاوش آثار باستانی نسبت به غرب آدمهای بسیار کمی داشتیم.
این الواح گلی که این روزها سروصدا بهپا کردهاند چطور و توسط چه کسی کشف شدند؟
در 1312 پروفسور هرتسفلد آلمانیتبار که در دانشگاه شیکاگو تدریس میکرد، به همراه معاونش پروفسور اسمیت به ایران آمد و از زیر خاکهای تخت جمشید آثار جالبی را کشف کرد. ازجمله این آثار 70 هزار الواح گلی بود که همه را با هواپیما یا کشتی به دانشگاه شیکاگوی امریکا برد و مورد مطالعه قرار داد. البته در زمان پهلوی دوم دانشگاه شیگاگو پس از ترجمه این الواح تعدادی را به ایران پس داد. درواقع این حسن نظر دانشگاه شیکاگو به خاطر حضور بسیاری از اساتید و دانشجویان ایرانی در آنجا بود.
این الواح گلی بازگوکننده چه نکاتی هستند؟
این الواح نشان میدهند ملت ایران اولاً تخت جمشید را در برابر پرداخت حقوق به کارگرها ساختهاند و نه به زور شلاق زدن کارگرها. درواقع در ایران برخلاف مصر و چین بردهداری وجود نداشته و این از افتخارات ماست. در حالی که اهرام ثلاثه مصر و دیوار چین را بردگان ساختند و حتی گفته میشود جنازه بردگان را وسط دیوار چین میگذاشتند. این الواح همچنین بازگوکننده آن هستند که در بابل صرافیهایی بودهاند که بهره میگرفتند و به مردم وام میدادند. در مورد ازدواج، طلاق، دعواهای خانگی، دعواهای مردم و... نیز اطلاعاتی در این الواح وجود دارد.
یکی دیگر از مسائل مطرح شده در این الواح مربوط به فلسطین است که نشان میدهد یهودیان فلسطین نسبت به دولت ایران بسیار خاضع و خاشع بودند و در آنجا یک حکومت محلی داشتند که این حکومت محلی مدتها تحت نظر ایران بوده و بعد از اینکه ایران سقوط میکند به دست اسکندر میافتد. بعد از اسکندر هم به جانشینانش میرسد و بعد هم رومیها آنجا را میگیرند. یکی از این دولتهای محلی به نام دولت اسرائیل بوده و یکی هم به نام دولت ساماریا. این دو دولت محلی زیر نظر حکام بودند.
با توجه به آتشسوزی عظیمی که در تختجمشید رخ داده چطور این الواح سالم ماندهاند؟
اسکندر تختجمشید را که آتش زد، باعث شد این الواح پخته و تبدیل به آجر شوند. الان این الواح به صورت سنگ هستند و خواندن آنها کاملاً امکان دارد. حروفشان ریز هستند، ولی با ذرهبین و آزمایش کربن خوانده میشوند. اخیراً هم که با لیزر کار خیلی راحت شده است. حتی شنیدهام که محققان میخواهند بیایند و کتیبههای نقش رستم و تنگ چوگان را هم دوباره با لیزر بخوانند. میگویند بعضی از قسمتهایش را آن موقع نتوانستیم بخوانیم.
چرا تمام این الواح به ایران برگردانده نشدند؟
چون با وقوع انقلاب در ایران رابطه ما با امریکا به هم میخورد و حدود 35 هزار لوح در دانشگاه شیکاگو باقی میماند. در دوره احمدینژاد دولت درخصوص استرداد این الواح به ایران به دادگاه شکایت میکند، اما برای ممانعت از این مسئله دولت یهود عدهای از خانوادههای آسیبدیده در حادثه میکونوس- هفت، هشت خانواده عتیقهفروش اسرائیلی- را جلو میفرستد که مانع از استرداد این الواح شوند لذا بر اساس شکایت آنها دادگاه اول رأی میدهد که این الواح را به عنوان غرامت به کسانی که شکایت کردهاند بدهند، اما با شکایت ایران بالاخره در دادگاه تجدیدنظر رأی به نفع ایران صادر شد و دادگاه اعلام کرد که این آثار جنبه مالی ندارند و فقط جنبه فرهنگی دارند و مربوط به دولت ایران نیستند، بلکه مربوط به ملت و تاریخ و تمدن ایران هستند و باید به ایران باز پس داده شوند. این الواح گلی با آنکه سالها خارج از کشور بودند ولی درنهایت به کشور بازمیگردند. درواقع در طول تاریخ کسانی در ایران بودهاند که ارزش آثار تاریخی و تحقیقاتی که روی آنها انجام میشود را نمیدانستند و حتی دستور نابودیشان را هم میدادند.
ماجرا از چه قرار بوده است؟
پیش از انقلاب وزارت امور خارجه ایران به دانشگاه معروف «جورج تاون» امریکا کتابی را سفارش داد و گفت: ما هزینهاش را میدهیم و شما اساتید بزرگ را دعوت کنید که نقشهها و دایرهالمعارف خلیجفارس را چاپ کنند. دکتر کاترل قبول کرد و عدهای از دانشمندان آلمانی، امریکایی و ژاپنی برای کمک آمدند. دولت ایران هم یک میلیون دلار پرداخت و کار را شروع کرد. جلد اول که تمام شد، مصادف شد با پیروزی انقلاب. آن زمان دولت موقت بر سر کار بود و آقای مجید مهران دبیر شورای خلیج فارس.
وی در صفحات 647 و 648 کتاب «در کریدورهای وزارت خارجه چه خبر؟ خاطرات یک دیپلمات قدیمی» مینویسد: «ما رفتیم و به آقای سنجابی گفتیم که این کتاب را یکی از بزرگترین دانشگاههای امریکا چاپ کرده و به نفع ایران است. گفت: «به سلامتیان، معاون وزارت خارجه مراجعه کنید.» آقای سلامتیان همان کسی هست که امروزه در بیبیسی سخنپراکنی میکند. من رفتم پیش ایشان و گزارش دادم. گزارش را برگرداند و گفت: «تلگراف بزنید به سفارت ایران در واشنگتن که جلد اول این دایرهالمعارف را خمیر کنند و از چاپ جلدهای بعدی نیز جلوگیری شود. رسماً اعلام کنید که دولت موقت به کلی از چاپ این کتاب منصرف شده و در این زمینه مطلقاً هیچ هزینهای پذیرفته نمیشود.» آقای مهران میگوید: «گفتم به آقای وزیر خارجه گزارش دادهام و ایشان دستوری ننوشتهاند.» سلامتیان گفت: «نه. من خودم به جای وزیر خارجه دستور میدهم.» مهران میگوید: «گفتم من نمیتوانم. شما دستور کتبی هم که نمیدهید. فردا میآیند بنده را میگیرند و میگویند این یک میلیون دلار چه شده. باید بگوییدکه با آقای وزیر خارجه مشورت کردهاید و دستخط بدهید که تصمیم اتخاذ شده که از انتشار دایرهالمعارف خلیجفارس جلوگیری و آنچه آماده است خمیر شود. ضمناً خود من هیچ دلیلی نمیبینم که این دایرهالمعارف خلیج فارس که آن را برای مقابله با اعراب سلطهگر خیلی مفید میدانم خمیر شود. قبلاً هم یکمیلیون دلار از بودجه مملکت را برای این کار پرداخت کردهایم. بگویید این پول چگونه هزینه شده؟ این پول را دادهایم و حالا بگوییم نمیخواهیم؟» سلامتیان ناگهان رو کرد به فرجالله اردلان که از منسوبین نزدیک دکتر سنجابی بود و گفت: «ببینید! وزارت امور خارجه دارد با CIA همکاری میکند و به آن نان قرض میدهد.» مهران میگوید برگشتم و گفتم: «آقای سلامتیان! خودتان این کار را بکنید. من این کار را نمیکنم. یکمیلیون دلار پول این مملکت مصرف شده و دست من پیش نمیرود که بر خلاف مصالح کشور چنین دستور بیمنطقی را اجرا کنم.»
در نهایت سرنوشت چاپ این نقشهها چه شد؟
گویا به دانشگاه جورج تاون هم که گفته بودند آنها جواب داده بودند این کار باارزشی است و ما بدون پرداختن به جنبههای سیاسی با کمک استادان دانشگاهی آلمان و ژاپن چنین قدمی مهمی را برای ارائه هویت خلیجفارس برداشتهایم. ما حتی یکی از استادان دانشگاه و یکی از اعضای عالیرتبه وزارت خارجه را به لندن و واشنگتن فرستادیم که تمام مطالب و نقشههای مربوط به خلیجفارس را جمعآوری کند لذا آن دانشگاه این دایرهالمعارف را منتشر کرد و فروخت و مبلغ قابل توجهی هم به دست آورد. خلاصه به خاطر نادانی این آقایی که حالا در بیبیسی صحبت میکند این نقشه به ایران نمیرسد، در حالی که دو سوم پولش را داده بودند. ما از این افراد نادان فراوان داشتهایم. عجیب است که حالا خود اینها به امریکا پناه بردهاند و در بیبیسی سخنپراکنی میکنند.
چرا دولت اسرائیل نسبت به حکم دادگاه امریکا برای بازگرداندن این الواح به ایران اعتراض داشت؟
دولت اسرائیل برای آنکه بتواند در دنیا اعلام کند که بر اساس اسناد تاریخی اسرائیل در گذشته حکومتی داشته و سابقه تأسیس آن مربوط به سال 1948 نیست، علاقه دارد این الواح را به دست آورد.
منبع:جوان
انتهای پیام/