شور قند پارسی؛ نگاهی به حیات زبان فارسی در کشورهای آسیایی
هنوز بسیاری از مردم مناطق جهان، به ویژه در میان کشورهای آسیایی، شیرینی زبان فارسی را روزانه میچشند؛ بیآنکه خود بدانند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اگر نگاهی به نقشه زبان فارسی در طول تاریخ بیندازیم، با کاهش تدریجی میزان قلمرو این زبان و بهتبع، افراد مسلط به آن طی دو سده اخیر مواجه میشویم؛ امری که سبب شده تا گستره عظیم زبان فارسی از محدوده عراق تا چین، تنها به ایران، مناطقی از تاجیکستان و افغانستان محدود شود. با وجود این، زبان فارسی از جمله زبانهای تأثیرگذار در دنیاست که با وجود کاهش قلمرو و گویشورانش در طول سدههای اخیر، همچنان به حیات خود در میان دیگر زبانها ادامه میدهد؛ به طوری که نمیتوان منکر حضور این زبان پویا در میان برخی از گویشوران دیگر زبانها شد. گویی هنوز بسیاری از مردم مناطق جهان، به ویژه در میان کشورهای آسیایی، شیرینی زبان فارسی را روزانه میچشند؛ بیآنکه خود بدانند.
طرز گفتار دری شیرینتر است
در دیدار اخیر عمران خان، نخستوزیر پاکستان، با رئیس جمهور نکتهای مورد توجه اهالی فرهنگ قرار گرفت. افسوس او از تضعیف زبان فارسی در فضای مجازی بازتاب گستردهای داشت. او در ابتدای صحبتهایش گفت که اگر انگلیسیها حوالی سال 1800 به شبه قاره هند نمیآمدند، ما الان به زبان فارسی صحبت میکردیم و دیگر نیازی به مترجم نبود. نکتهای که اشاره به حضور چند سدهای زبان فارسی در این منطقه دارد؛ به طوری که برخی از کارشناسان زبان فارسی را زبان اول اسلام میدانند؛ زیرا یکی از مهمترین رسانههای تمدن اسلامی در شبه قاره هند بوده است. امروزه در برخی از ایالات مانند پاراچنار، کویته، پیشاور و برخی از مناطق پاکستان فارسیگویان زیادی دارد. گذشته از سنگنوشتهها و لوحههایی که به زبان فارسی در معماری پاکستان و هند دیده میشود، انجمنهای ادبی متعددی نیز در پاکستان فعالاند که در آن از فارسیزبانان دعوت به عمل میآید.
گذشته از این حضور، باید به استمرار و حیات کلمات فارسی در میان مردم پاکستان و هند نیز اشاره کرد. زبان فارسی حدود هشت قرن در شبه قاره حضور داشت. زبان علمی و گاه زبان دربار به شمار میآمد، از این رو تأثیری پایدار بر فرهنگ و زبان این منطقه گذاشته است.
از مطالعه دقیق کیفیت کلمات فارسی در اردو مشخص میشود که بیشتر این لغات و عبارات، فصیح و ادبیاند و لغات و ترکیبهای عامیانه و به اصطلاح کوچه بازاری در میان آنها بسیار اندک یافت میشود؛ زیرا کاربرد فارسی از ابتدا ویژه علما، فضلا، صوفیان، شعرا و ادبا بوده است و این طبقات از ترکیبها و لغات، ضربالمثلها و اشعار فارسی در گفتگوهای رسمی،خطبهها و اشعار خویش سود میبردهاند.
از سوی دیگر، مفهوم بعضی از واژگان فارسی با گذشت زمان یا تغییر کرده یا جزو فارسی امروز ایران نیست؛ ولی همچنان درون واژگان اردو باقی مانده است و یا اگر در فارسی هم بکار برده میشود از موارد شاذ و نادر است. به عنوان مثال میتوان به آرامگاه به معنی استراحت اشاره کرد. همچنین میتوان از «نگرانی» به معنی «نظارت» و «تلاش کردن» به معنی «جستجو کردن» اشاره کرد.
بررسی زبان اردو نشان میدهد که تأثیر زبان فارسی بر اردو اگرچه برای گسترش دامنه ادبیات در این زبان بوده ولی این اثرپذیری دایره گستردهای داشته و شامل اسامی، افعال، حروف، محاورات، تشبیهات، استعارهها، ترکیبها و ضربالمثلها میشود. برای مثال: شادی، افسردگی، غم، خوشی، دروغ، دل، نام پرندگان مثل بلبل، مرغ، طاووس، کبوتر، مینا، نام جانوران مثل شیر،خر، خرگوش، نام درختان مثل شمشاد، سرو، توت، شاه توت،چنار،... ، نام گلها مثل لاله، نرگس، شببو، نسترن، نیلوفر، صدبرگ، سوسن، سنبل،... ،اصطلاحات مذهبی مثل نماز، روزه، پیغمبر، خدا، چاراندام، پرستش، جاینماز... .
در استفاده از ضربالمثلها گاهی خود ضربالمثل استفاده میشود مثلاً: کند هم جنس با هم جنس پرواز. حساب دوستان در دل، دروغ بر گردن ملا، هم خرما هم ثواب، عذر گناه بدتر از گناه؛ و گاهی هم ضربالمثل عیناً به اردو ترجمه شده است.
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
از دیگر مناطقی که میتوان حیات زبان فارسی را امروزه در آن دید، بنگلادش است. کشوری کوچک در جنوب آسیا که زبان فارسی در آن به مدت شش سده جریان داشته است. یکی از معروفترین ابیاتی که به بده بستانهای فرهنگی میان ایران و این منطقه اشاره دارد، شعری است از حافظ که امروز به عنوان یکی از شاعران مورد علاقه بنگالها مطرح است: « شکرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله میرود».
وجود تعداد قابل توجهی نسخه خطی به زبان فارسی، آثار ادبی و هنری آمیخته با فرهنگ ایرانی و زبان فارسی، پیوند با عرفان اسلامی و ... همگی از جمله یادگارهای ماندگار فارسی در این منطقه است.
کشور بنگلادش برای ایرانیان آنچنان ناشناخته است که بعضی از ایرانیان حتی نام این کشور به گوششان نخورده است اما بهخلاف این موضوع، کشور ایران آنچنان برای ملت بنگلادش شناخته شده است که یکی از افتخارات آنان نسبت دادن خود به اصالت ایرانیان است. مغفول ماندن کشور بنگلادش حتی برای دولتمردان ایرانی نیز آشکار و مشهود است و متأسفانه هنوز پژوهشی جامع در زمینه همکاریهای گستردهای که ایران میتواند از هر جهت از تجارت تا فعالیتهای فرهنگی گرفته در این راستا انجام دهد صورت نگرفته است. شاید علت اصلی این امر توجه بیش از اندازه به ظواهر این کشور از جمله مسئله فقر است که گویا با شنیدن نام کشور بنگلادش واژه بعدی که به ذهن متبادر میشود، موضوع فقیر بودن این کشور است، اما در حقیقت در لایههای عمیق فکری و فرهنگی این مردم آنجا که به بحث بنمایههای اصیل ملیتی یک کشور که در ناخودآگاه قومی آنان شکل گرفته است، نظری انداخته شود، اصالتی ریشهدار در آنجا یافت میشود که بخش اعظم آن بهواسطه زبان و فرهنگ ایرانیان و فارسیزبانان در این کشور خلق شده است و صدافسوس که امروزه ما بسیار از آن بیخبر هستیم و این غفلت زمینه رشد و پیشرفت فرهنگ کشورهای دیگری را فراهم کرده است. میتوان گفت بهطور تقریبی در اکثر خانههای مردم بنگلادش دیوانی از سعدی، حافظ و مولوی یا ترجمه این کتابها بهزبان بنگالی یافت میشود و بیشتر پدربزرگها و مادربزرگهای آنان توانایی سخن گفتن بهزبان فارسی را دارند. هنوز هم در مدارس قدیمی یا دینی این کشور که کنار مدارس ملی به امر آموزش میپردازند، دروس فارسی از جمله گلستان سعدی آموزش داده میشود.
از سوی دیگر، اولین کتابها و مطبوعات در این کشور بهزبان فارسی خوانده و نوشته شده است مانند روزنامه فارسی سلطانول و دوربین که بهطور منظم در کلکته به چاپ میرسیده است. همچنین گفته میشود که قدیمیترین ترجمه شاهنامه فردوسی توسط محمدخان که اهل بنگاله غربی بود با نام شاهنامه بزرگ صحیح انجام گرفت. این ترجمه منثور در زبان بنگال با نام «ادبیات عامه» خوانده میشود.
در اواسط قرن هفدهم میلادی، زبان فارسی در سرزمین بنگال تا آنجا نفوذ و رشد پیدا کرده بود که در بیشتر اشعار، منظومهها و داستانهای بنگالی، واژههای فارسی به کار میرفت. تا پایان این قرن و در خلال قرن هجدهم و نوزدهم، پیوند زبان فارسی با بنگالی روز به روز افزایش یافت و در نتیجه این آمیختگی و پیوند ادبیاتی بهنام ادبیات پوتهی به وجود آمد. ادبیات پوتهی به ژانر خاصی از ادبیات اطلاق میشود که آمیزهای است از لغات بنگلا، عربی، اردو و فارسی و نویسندگان و شاعران آن مسلمانان هستند.
علاقه فرمانروای چین به شعر فارسی
ایران و چین به عنوان دو تمدن بزرگ آسیا همواره در طول تاریخ ارتباط قوی و پایداری داشتند؛ ارتباطی که تنها به مبادلات تجاری و اقتصادی محدود نشده و بخش قابل توجهی از این ارتباط به مسائل فرهنگی اختصاص دارد. نمونهای از این ارتباط را میتوان در سفرنامه ابن بطوطه خواند. او درباره شهر هانگ چو مینویسد: امیر قورتی فرمانروای چین است. امیر در کاخ خود از ما پذیرایی کرد و ضیافتی برپا داشت که به آن «طوی» میگویند. در این مهمانی عدهای از بزرگان شرکت داشتند. امیر آشپزهای مسلمان آورده و گوسفندان را به طریقه اسلامی ذبح کرده و غذا پخته بودند. امیر با وجود بزرگی مقامش غذا شخصاً به ما تعارف میکرد و قطعات گوشت را پس از تکهتکه کردن در طرف ما میگذاشت. سه روز مهمان او بودیم. سپس به بندرگاه رفتیم و پسرش ما را همراهی کرد. سوار کشتی شدیم که شباهت به جهاز جنگی داشت و پسر امیر با تعدادی خواننده و نوازنده سوار کشتی دیگری شد. آنان شروع به خواندن آواز چینی، عربی و فارسی کردند. امیرزاده آواز و نغمات ایرانی را بیشتر دوست داشت. هنگامی که شعری فارسی میخواندند، دلشاد میشد و نوازندگان و خوانندگان را تشویق میکرد که آن آهنگ را تکرار کنند و شعر فارسی را مجدداً بخوانند. ...»
نذیر احمد، پژوهشگر هندی، در مقالهای به تأثیر و حضور زبان فارسی در چین پرداخته است. او با تحقیق در متون گذشته به این نتیجه رسیده است که «پاسوان» به معنی «پاسبان»، «کشتیدانان» در معنی «کشتیرانان»، «درودکاران» در معنی «درودگران» و «صباهین» به معنی «سپاهی» و «بیاده» در معنی «پیاده» از جمله کلمات فارسی است که در گذشته در میان چینیها رواج داشته است.
حضور فارسی در شبه جزیره عربستان
تاکنون مقالات متعددی راجع به تأثیر زبان و شعر عربی بر زبان فارسی و تأثیرپذیری فارسی از عربی منتشر شده است، اما کمتر اثری است که به بررسی این رابطه از سوی دیگر بپردازد. با بررسیهای انجام شده میتوان به این نتیجه رسید که این رابطه دوسویه بوده است؛ هرچند کفه حضور زبان عربی در میان فارسیزبانان سنگینتر است. تأثیرگذاری فارسی بر مناطق عربزبان به پیش از اسلام بازمیگردد؛ زمانی که شبه جزیره عربستان تحت نفوذ شاهان هخامنشی و ساسانی قرار داشت. هرچند این معادله پس از ورود اسلام به ایران و تحولات تاریخی و سیاسی تغییر کرد، اما حضور واژگان متعدد فارسی در سرودههای عربی تأییدکننده تأثیر و حضور فارسی از سدههای بسیار دور بر زبان عربی است. به عنوان نمونه میتوان از حضور این واژگان در اشعار عربی عصر جاهلی یاد کرد تا جایی که کمتر شاعر عصر جاهلی به ویژه صاحبان معلقات را مییابیم که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با حکومت حیره و ساختار سیاسی اجتماعی این دستگاه که وابسته به دولت مرکزی ایران بود، ارتباط نداشته باشد.
انتهای پیام/