اردبیل| روایت جنگ تحمیلی از زبان ساقی شهدا؛ شهادت با لب تشنه شعار نیست
از ابعاد کمترگفته شده جنگی که درست در آستانه پیروزی انقلاب و وضعیت حساس کشور تحمیل شد، رشادت شهدا و جانبازان در مقایسه با کمبود امکانات بود که با آفت تجمل و مالپرستی رایج در منافات است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل؛ ابراهیم شجاعی از پشت تلفن هم شاد و خوش برخورد است؛ به وضوح احترام ویژهای به من جوان دارد. موءدب اما صمیمی است. حاضر است در هرکجا و هر زمان که میخواهیم برای جنگ مصاحبه کند. آنقدر حرف برای گفتن دارد که بارها تکرار آن نیز از حلاوتش نکاسته. روزهای جنگ ساقی بوده و امروز راوی است.
قرار ما خانه روستاییش در کلخوران فولادلو در همسایگی روستای کرگان است. میگوید خیلیها با دوربین و میکروفن به سراغش رفتهاند. همسرش به اندازه خودش خاکی و دلنشین است. آنقدری که در هر جملهای قربان صدقه ما میرود و از زحمت راه آمده تشکر میکند.
شجاعی با قدی متوسط، هوشی سرشار، نگاهی تیزبین و دلی دردمند بدون صحنهسازی و ادا اصولهای مدیرانی که فرصت تریبون به آنها داده نشده ، شعار و تبلیغ از سر میگیرند، شروع به صحبت میکند.
آنقدر صمیمی که در ابتدا از باغ شهدا برایم میگوید. باغی که هر درختش را به نام یکی از همرزمان شهیدش قرار داده و امروز شده گلستان شهدای کلخوران و فولادلو.
نه سودای شعار از جنگ دارد و نه تلاش میکند چیزی را پنهان کند. جانبازی که با موج انفجار به درجه جانبازی نایل شده امنیت مردمش را در زمان جنگ ساخته و در سایه امنیت نام شهدا در خانه کوچک روستایی سر بر بالین میگذارد.
نباید مردم به سراغ خدمات بروند
شجاعی در تمامی مناطق جنگی حضور یافته حتی بعدها مدافع حرم شده که داستانش را لابه لای صحبتها بازگو میکند. در کنار خانه ساده و روستایی همسایه نیازمندش به تازگی صاحب خانه شده است. اهالی روستا میگویند در چهاردیواری میزیسته که شبیه خانه نبود تا اینکه شجاعی آستین بالا میزند و از هر خیری که میتواند کمک میگیرد. چهار ستون خانه بالا میرود و زن نیازمند صاحب خانه میشود؛ خانهای که برق، آب و گاز داشته باشد.
مدت زمان زیادی نگذشته که جانباز دفاع مقدس با همت اهالی و بسیج سازندگی غسال خانهای در روستا احداث کرده است. از کارهایش که تعریف میکند به نکتهای میرسد که بسیاری از مسئولان فراموش کردهاند و غرق در دنیا طلبی شدهاند.
میگوید: برخی به من ایراد میگرفتند که چرا به خانه فلانی آبرسانی کردی اما این افراد غافل نمیدانند که ما جنگ نکریم که مردم به سراغ خدمات بروند بلکه در مقابل خدمات باید در جامعه انقلابی به سراغ مردم بیاید؛ همه مسئولان باید مردم را ولی نعمت خود بدانند و خدمترسانی کنند؛ در غیر این صورت مغایر مسیر شهدا راه پیمودهاند.
دل شجاعی از مسئولانی چرکین است که به جوانان بها نمیدهند؛ مسئولانی که جوانان را امانت در دست خود نمیدانند. اینجای صحبتهایش اشکی از گوشه چشم لغزیده است. باد بهاری آه جانباز را بلند میکند و شاید به گوش شهدا نیز میرساند.
شجاعی اعتقاد قلبی دارد اگر مردم در راس امور باشند و ولی نعمت محسوب شوند انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؛ از سویی حفظ ولی فقیه و تبعیت از آرمانهای آن و حفظ نوامیس و عفت برای زنان خواسته شهدا است.
اینها را با صدای لرزان گفته است و نوشتهام؛ وصیت نامههای متعددی خوانده و در تمام آنها توصیه شهدا به دو موضوع ذکر شده معطوف بوده است.
باکری با لبی تشنه شهید شد
از سال 57 که انقلاب متولد شده فتنه بوده و فتنه، تهدید بوده و تهدید؛ تحریم بوده و تحریم. اما شجاعی وقتی حرفی از جنگ و دشمن میزنم پوزخندی را حواله داد.
میگوید دخترم جنگ ما، انقلاب ما انقلابی بر اساس مکتب حسینی بود. شب قبل از عملیات تمامی سربازان به مانند لشکر اسلام خود را آماده جنگ و البته شهادت میکردند. عکسی دارم که از 17 نفر در آن، 8 نفر شهید شدهاند. شهادت مسیری بود که با پیروی از منش امام حسین (ع) شکل گرفت؛ شاید به جرئت باید گفت «ان الشهید مصباح الهدی» و مگر غیر این است که شهدا برای حق رفتند همچون اباعبداله الحسین (ع).
شجاعی حداقل با 300 شهید خاطره و دوستی دارد. به یاد دارد که شهید توکل حیدری درس طلبگی را رها کرد و دفاع مقدس را بر آن مقدم دانست.به یاد دارد که شهید باکری در شب قبل از عملیات بدر با لبی تشنه به جنگ رفت.
میگوید: عصر هنگام بود که دو نفر خلبان با یک بیسیم چی پیش ما آمدند. تنها آذوقه غذایی 4 قوطی کمپوت گلابی بود که سه تا را به سه مهمان دادیم و چون من از خوردن سرباز زدم شهید باکری هم لب نزد. با همان حال به جنگ رفت و فردا صبح به شهادت رسید.
با دستمال نمدار لب سربازان را تر میکردم
حالا امروز به اعتقاد جانباز عملیات بدر، دشمن از فکر و منش شهید باکری هراس دارد. و جوانان ما باید بدانند که شهادت با لب تشنه شعار نبود. می گوید: بنده مدتی ساقی در جنگ بودم. کلمنی داشتم که بعضی اوقات به حدی آب کم بود با دستمال نم دار لب سربازان را تر میکردم؛ صدام می گفت: «اگر جوانان ایرانی خرمشهر را فتح کنند کلید بصره را خواهد داد» و خرمشهر با وجود کمبود امکانات به حق با خواست خدا آزاد شد.
روحیه سربازان انقلابی را همین بس که در شهادت از هم سبقت بگیرند و هر جانبازی مانند شجاعی آرزوی شهادت داشته باشد تا جایی که سالها بعد وقتی داعش به بغداد نفوذ میکند دوباره به مدت 3 ماه به مناطق جنگی میرود.
شجاعی به یاد دارد که عاجزانه از امام حسین (ع) زیارت آرامگاهش را خواسته و سفر برای مقابله با داعش تنها 3 روز بعد از دیدن خواب کربلا به وی اعلام شده است.
رزمنده جنگ معتقد است دفاع از خاک و ناموس بر همگان مشخص و مبرهن است اما زمانی که دفاع از اسلام مطرح میشود مرز و جغرافیا نیز رنگ میبازد.
آفتاب تند در لابه لای شاخ و برگ درختانی که مزین به نام شهدا است تابیده و حتی به کوچکترین گل ها و علفها نیز میرسد. مانند انوار آزادی بخشی، عدالت دوستی و حق خواهی شهدا که تا نسلهای بعد از انقلاب نیز رسیده و حالا دغدغه رزمنده جنگ این است که نکند مسئولان به جوانان بیتوجه باشند و نکند در جای درست از توان و ظرفیت آنها استفاده نکنند.
دشمن به دفعات ثابت کرد که طبلی توخالی است
دشمن در این روزهای سخت اقتصادی باز حال و هوای جنگ دارد و جانباز دفاع مقدس معتقد است حتی اگر بار دیگر جنگ شود ما باز پیروز میدان هستیم.
شجاعی میگوید مگر زمان جنگ و فتح خرمشهر مانورهای بزرگ نظامی و تجهیزات پیشرفته مانند ناوهایی که آمریکا به خلیج فارس فرستاده نبود؛ مگر مثل امروز نبود که دشمن یاوه سردهد و ارزشهای ما را زیرسوال ببرد؛ آن زمان توان ما برگرفته از اعتقاد دینی به اسلام بود امروز نیز همین است و اگر باروت ما دودی ندارد اما بارها ثابت کردهایم که مدافع ارزشهای اسلام هستیم و دشمن طبلی توخالی است که عزت و استقلال ما را نمیخواهد؛ مهم این است که خودمان را از خدا دور نگه نداریم آن وقت دیگر در مقابل اراده الهی هیچ تجهیزاتی قادر به پیروزی و مقاومت نیست.
زمانی که شجاعی در سن 16 سالگی به دنبال رفتن به میدان جنگ بوده وی را از ثبتنام منع میکنند. حداقل سنی 18 سال اعلام شده و این نوجوان بیباک با تغییر شناسنامه از متولد 46 به 41 خود را به جبهههای جنگ و شهادت میرساند.امروز هم آرزوی شهادت و پیوستن به همرزمانش را دارد و میگوید تا در میان مردم هستم خدمترسانی و حل مشکلات آنها برایم در اولویت است.
گزارش از ونوس بهنود و بهرام آدشیرین پور
انتهای پیام/ن