سوم خرداد آمد و خرمشهر بیسالن تئاتر ماند
سه سال پیش مسئولان منطقه آزاد اروند وعده ساخت دو سالن بلکباکس در دو شهر خرمشهر و آبادان را دادند؛ اما این دو سالن هنوز تحقق نیافتهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، چهار خرداد 1395 یعنی دقیقاً سه سال پیش به هنگام کلنگزنی ساخت دو بلکباکس در آبادان و خرمشهر، گزارشی با این مقدمه نگاشتم:
«فلفل گیاهی است پایا و دو ساله که از کشت نشا تا لحظه آخر توانایی دادن محصول دارد. در صورت مهیا بودن شرایط، میتواند در فصل سرما نیز محصول دهد. چیزی شبیه گلدانهای جعفری که از بهار تا زمستان ثمر میدهد. قرار است بلک باکس شهرستان آبادان در یک باغچه پشت تالار ثامن ساخته شود که هم اکنون مملو از نشاهای فلفل است.»
اکنون فلفلهای زمین آبادان باید از بین رفته باشند و جایش را یک بلکباکس 150 نفره گرفته باشد؛ اما چنین نیست. نه آبادان و نه خرمشهر هیچکدام صاحب آن بلکباکسهای طراحی شده توسط اداره کل هنرهای نمایشی نشده است. این را حمیدرضا آذرنگ، دبیر جشنواره ملی فتح خرمشهر به خبرنگار روزنامه اعتماد گفته است. البته این نگرانی و ابراز تأسف نویسنده نمایشنامههای دفاعمقدس تازه نیست. سال گذشته نیز گروههای شرکتکننده در جشنواره تئاتر فتح خرمشهر، آنچه در این شهر و همسایه زیبایش در حال رخ دادن است را ناشایست تعبیر کردند. آنان تأکید میکردند که هنوز سالن تئاتری در این دو شهر ساخته نشده است.
شهرهای آبادان و خرمشهر به سبب تشکیلات منطقه آزاد تجاری اروند کمی خارج از چارچوبهای دولت اداره میشوند و از بیرون - به سبب حاکمیت یک نهاد مالی - اقتصادی قوی بر منطقه- به نظر میرسد ثروت مناسبی برای بهسازی این دو شهر مهیاست. دو شهری که به یاد مقاومتها و رشادتهایش یک هفته در سال میزبان هنرمندان میشود تا به یاد پیروزی یاران محمد جهانآرا، با هنر خویش یادها را زنده نگاه دارند؛ اما مسأله این است که این یاد کجا و چگونه زنده میشود.
در جستجوهایم در باب کلنگ و ساخته نشدن به مصاحبهای با وحید لک، یکی از مسئولین اجرایی جشنوارههای تئاتری و احتمالاً یکی از شخصیتهای اجرای در جشنواره کنونی تئاتر فتح خرمشهر افتادم. وی به خبرگزاری تسنیم گفته بود:
«لک: من الان وقتی کلمه کلنگ را جستجو میکنم با کمله تئاتر نزدیک است. فقط در تئاتر کلنگ زدیم. این کار کی بوده، کار من نبوده است، چرا؟ چون مدام کلنگ زدیم ولی نساختیم. بحث تئاتر شهر استانها کار بزرگی نیست؛ ولی مسئله این است که از یک جایی شروع شده است.»
با وجود تأکیدها و شعارهایی مبنی بر نیازمندی منطقه جنوب خوزستان به تجهیزات تئاتری؛ اما چیزی نصیب هنرمندان این خطه نشده است. چند روز پیش نیز علی غلامی از پیشکسوتان و شخصیتهای تأثیرگذار تئاتر آبادان و خرمشهر دارفانی را وداع گفت تا در سوم خرداد 1398 تلخی نداشتن یک سالن بلکباکس بیش از پیش کام هنرمند خوزستانی را تلختر کند. وضعیت زمانی بغرنجتر میشود که شرایط سالنهای چندمنظوره آبادان و خرمشهر نیز جذاب نیست. چهار سال پیش محراب محمدزاده در سفر به این دو شهر، از وضعیت اسفناک سالنهای خرمشهر و آبادان گزارشی تهیه کرده بود که منتج به وعدههایی میشود؛ اما این وعدهها نیز چندان عملی نشده است.
واقعیت آن است آنچه در خرمشهر و آبادان تحت لوای نام منطقه آزاد اروند رخ میدهد شایسته ذرهای از رویدادهای رود خروشان اروند هم نیست. اطلاق منطقه آزاد در حوزه هنر حداقل برای این دو شهر، وجه پارادوکسیکالی دارد تا جایی که آذرنگ در مصاحبه خود با ناراحتی میگوید:
«آزادسازی خرمشهر برای من یک مناسبت باشکوه است. ما خیلی جاها شعار میدهیم.»
کاش حداقل در حوزه هنر آزادسازی خرمشهر از حد شعار خارج میشد، کلنگها را از زمین جدا میساختند و آنچه شایسته خرمشهر است را به آن اهدا میکردند.
انتهای پیام/