آخرین توصیههای امام علی(ع) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
امیرالمؤمنین طی مدت دو روز تا زمان شهادتشان سخنان و توصیههای متعددی به اطرافیان داشتند
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری یکی از تلخترین وقایع تاریخ اسلام یعنی ماجرای ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) در محراب نماز رخ داد. طی این ماجرا "ابن ملجم" طی یک توطئه تصمیم بر ترور آن حضرت گرفته بود به این صورت که امام(ع) هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده مورد حمله قرار گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب به سهمگینترین جنایت تاریخ بشری دست یابد. هنگامی که امام سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق مبارک حضرت را نشانه رفت و به این ترتیب امیرالمؤمنین(ع) در محراب مسجد کوفه در خون مبارک خویش غلطان شد.
شیخ عباس قمی در منتهی الآمال در توصیف شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) مینویسد امام(ع) آن شب در منزل دخترش امکلثوم مهمان بود. امکلثوم میگوید: پدرم با نگاه به آسمان میفرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفتهام و از رسول خدا دروغ نشنیدهام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.». آنگاه فرمود: «پیامبر را در عالم رؤیا دیدم که به من فرمودند: «یا ابا الحسن! إنّکَ قادمٌ إلَینا عَن قَریبٍ» علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود». این توصیف نشان میدهد وعده شهادت آن حضرت سالها قبل از آن داده شده بود.
در هر صورت امام(ع) در بستر شهادت قرار گرفتند و طی مدت دو روز تا زمان شهادتشان سخنان و توصیههای متعددی به اطرافیان داشتند. یکی از این سخنان مربوط به مکالمه و توصیههای حضرت به اطرافیان به ویژه امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) است که در ادامه میخوانید.
محمد بن حنفیه میگوید در یکی از این شبها امام علیهالسلام فرزندان و اهلبیت خود را جمع کرد و فرمود: «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد» امام سپس فرزندان و اهلبیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید مىریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن مىشود، عرق مىکند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن مى شود». همه به گریه افتادند. إن المؤمن إذا نزل به الموت و دنت وفاته عرق جبینه و صار کاللؤلؤ الرطب و سکن أنینه
امام حسن علیهالسلام گفت: «اى پدر به گونهای سخن مى گوئى که گویا از خود نا امید شدهاى» امام فرمود: «اى فرزندم یک شب پیش از آنکه این واقعه رخ دهد، جدّت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهاى این امّت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان. پس گفتم: خداوندا عوض من بدان را بر ایشان مسلّط کن و عوض ایشان بهتر از ایشان به من روزى کن. پس حضرت رسول فرمود: خدا دعاى تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد و اکنون سه شب گذشته است؛ یا بنی إنی رأیت جدک رسول الله ص فی منامی قبل هذه الکائنة بلیلة فشکوت إلیه ما أنا فیه من التذلل و الأذى من هذه الأمة فقال لی ادع علیهم فقلت اللهم أبدلهم بی شرا منی و أبدلنی بهم خیرا منهم فقال لی قد استجاب الله دعاک سینقلک إلینا بعد ثلاث و قد مضت الثلاث»
سپس امام فرمود: «اى حسن، تو را وصیّت مىکنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم؛ یا أبا محمد أوصیک و یا أبا عبد الله خیرا فأنتما منی و أنا منکما». سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند وایشان را وصیّت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند. پس فرمود: «حق تعالى شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما مىروم و به حبیب خود محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق مىشوم، چنانچه مرا وعده داده است».
آخرین توصیههای امام علی(ع) قبل از شهادت
توصیههایی درباره مراحل تدفین
سپس امام به فرزندشان امام حسن علیهالسلام فرمود: «اى حسن، وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل براى آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روى تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف کرد همانجا محل قبر من است ... پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساختهای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیهالسلام براى من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روى آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهى یافت از خشتهاى بزرگ، آنها را بر روى من بچین، پس اندکى صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهى دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبرى بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصىّ او در مغرب باشد، حق تعالى روح و جسد او را با روح و جسد وصىّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا مى شوند، باز هر یک به قبرهاى خود برمىگردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتى بر ناقهاى ببند، و سر آن ناقه را به کسى بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شدهام؛ أحسن الله لکم العزاء ألا و إنی منصرف عنکم و راحل فی لیلتی هذه و لاحق بحبیبی محمد ص کما وعدنی فإذا أنا مت یا أبا محمد فغسلنی و کفنی و حنطنی ببقیة حنوط جدک رسول الله ص فإنه من کافور الجنة جاء به جبرئیل ع إلیه ثم ضعنی على سریری و لا یتقدم أحد منکم مقدم السریر و احملوا مؤخره و اتبعوا مقدمه فأی موضع وضع المقدم فضعوا المؤخر فحیث قام سریری فهو موضع قبری ثم تقدم یا أبا محمد و صل علی یا بنی ...»
خبر از فتنه امت و دعوت به صبر
سپس حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنهها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینههاى دیرینه خود را از شما طلب کنند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است؛ قد خرجت علیکم الفتن من هاهنا و هاهنا فعلیکم بالصبر فهو محمود العاقبة.»
خبر از واقعه کربلا
پس رو کرد به امام حسین علیهالسلام و فرمود: اى ابو عبد الله توئى شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوا و صبر بر بلا؛ یا أبا عبد الله أنت شهید هذه الأمة فعلیک بتقوى الله و الصبر على بلائه». سپس امیرالمؤمنین(ع) از هوش رفت سپس مدتی بعد به هوش آمد و فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوى تو» امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا مى سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید؛ هذا رسول الله ص و عمی حمزة و أخی جعفر و أصحاب رسول الله ص و کلهم یقولون عجل قدومک علینا فإنا إلیک مشتاقون ثم أدار عینیه فی أهل بیته کلهم و قال أستودعکم الله جمیعا سددکم الله جمیعا حفظکم الله جمیعا...» (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج42، ص290 و 291)
انتهایپیام/