کنگره ۵۴۰۰ شهید کردستان|ماجرای شهیدی که پدرش خواب شهادتش را دیده بود
حمیدرضا کاوه یکی از شهیدان خطه کردستان با پدرش باافتخار در راه دفاع از میهن ایثار کرده, هر دو در یکزمان به جبهه اعزام شده و پدر خواب شهادت فرزندش را دیده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج ، در آستانه برگزاری کنگره بزرگ 5400 شهید استان کردستان به دیدار با خانواده یکی از شهدای پرافتخار شهرستان قروه، سردار شهید حمیدرضا کاوه آمدهایم تا قدری بیشتر از خصوصیات اخلاقی و ویژگیهای فرمانده جوان و شجاع هشت سال دفاع مقدس مطلع شویم.
لطفاً برای ما قدری بیشتر از شهید کاوه سخن بگویید:
شهید «حمیدرضا کاوه» در سال 1343 در شهرستان «قروه» به دنیا آمد و تا پایان مقطع اول راهنمایی درس خواند. پس از آن به خاطر علاقهای که به دفاع از کیان اسلامی داشت درس را رها کرد و در بهمنماه 1359 و در حالیکه 16 سال سن داشت مرحله اول آموزش عمومی را در بسیج شهرستان قروه گذراند و راهی جبهههای نبرد نور علیه ظلمت شد. شهید در اردیبهشتماه سال 1361 به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان قروه درآمد و مدتی فرمانده پایگاه گویزه در مریوان بود.
بعد از آن در فروردینماه سال 1363 به سمت فرمانده گردان عملیاتی پایگاه مریوان منصوب شد و در مریوان خدمت کرد.
شهید کاوه دارای چه خصوصیاتی بودند؟
شهید حمیدرضا کاوه بسیار متین و باوقار بود. غیرت و تعصب عجیبی داشت. برای همه مردم شخصیت قائل میشد و هیچگاه خود را بالاتر از دیگران نمیدانست.
زیر بار ظلم نمیرفت و با ظالم مبارزه میکرد. قلب مهربانی داشت. دلسوزی در وجود او موج میزد. او باکسانی که مورد ظلم و ستم قرار میگرفتند، بسیار مهربان و دلسوزانه رفتار میکرد.
یکی از همسایگان شهید که به خاطر مشکل روانی مورد بیتوجهی و تمسخر دیگران بوده خاطرات شیرینی از توجه و رفتار پسندیده شهید به یاد دارد. شهید کاوه حتی غذای خود را به او میداد.
شهید کاوه چهرهی مظلومی داشت در چهرهی او نوعی خلوص حضور داشت که تأمل و تعجب همگان را برمیانگیخت. آرام بود؛ کمتر عصبانی میشد. غروری در وجود او احساس نمیشد. از زیر کار و مسئولیتی که به او محول میشد شانه خالی نمیکرد. در مقابل آنهمه ایثار و ازخودگذشتگی هیچگونه ادعایی نداشت.
در فراغتی که حاصل میشد قرآن میخواند و به مطالعه کتابهای شهید مطهری و سایر کتابهای عقیدتی میپرداخت.
برخورد خوبی با مردم داشت بهطوریکه با هر کس یکبار برخورد میکرد او را شیفته رفتار مطلوب و انسانی خود میساخت.
چگونه شهید کاوه آماده اعزام به جبهه شد؟
همیشه آرزو میکرد که در زمرهی سربازان واقعی حضرت مهدی موعود(عج) قرار گیرد و در جبهههای نبرد حق علیه باطل به شهادت نائل شود.
به دنیا و تمنیات این جهان دلبستگی نداشت؛ ساده بود؛ به تجملات و ظواهر دنیا نمیاندیشید.
وقتیکه جنگ تحمیلی آغاز شد تحول عجیبی در او به وجود آمد؛ آرام و قرار نداشت؛ بیشتر اوقات در جبههها بود؛ از حضور در جبههها احساس خستگی نمیکرد و میشد گفت که خستگی را خسته کرده بود.
شهید کاوه چطور به شهادت رسیدند؟
در سال 64 که بهعنوان فرمانده عملیات مریوان خدمت میکرد در روز پانزدهم مهرماه در کمین ضدانقلاب قرار گرفتند و در روستای گویزه مریوان پس از درگیری و مبارزه شجاعانه با آنها به شهادت رسید.
آیا از روزهای شهادت شهید کاوه چیزی به یاد دارید؟
بله من آن روزها 23 سال داشتم و مشغول خانهسازی در قروه بودیم که شب پدرم خواب حمید را دیده بود و فردا پدرم گفت حمید شهید شده است.
فردای همان شب یکی از اقوام که در قروه خبر شهادت را شنیده بود به منزل ما آمد و گفت حمیدرضا شهید شده، با شنیدن این خبر پدرم به سپاه رفته بود و برگشت و خبر شهادت را تائید کرد.
پدر شما هم در جبهههای نبرد با دشمن حضورداشتهاند. لطفاً در این خصوص نیز برای ما توضیح دهید.
پدرم حاج علیاصغر کاوه همراه با برادرم به جبهه اعزام شدند و علاوه بر کردستان در جبهههای جنوبی کشور نیز حضور داشتند و در عملیات مرصاد بهافتخار جانبازی رسیدند و پس از آن در سال 82 به رحمت خدا رفتند.
منبع: دبیرخانه ستاد کنگره 5400 شهید استان کردستان
انتهای پیام/ش