کنگره ۵۴۰۰ شهید کردستان|ماجرای تلخ شهیدهای که در اوج غربت توسط ضدانقلاب تیرباران شد
شهیده فاطمه اسدی از نیروهای پیشمرگ مسلمان کُرد که تنها ۲۲ سال از بهار زندگیاش سپریشده بود در اوج غربت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، کردستان سرزمین دیرپای مرزداران غیوری است که در گستردهی جغرافیای ایران اسلامی، به قدم همه تاریخ، مردان و زنان آن در دفاع از تمامیت ارضی کشور از خود پایداری و پایمردی نشان دادهاند و همیشه در مقابل بدخواهان ملت ایران به مقابله پرداخته و پوزهی اجنبیها و بیگانهپرستان را به خاک مالیدهاند.
حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان، تحریک و تجهیز گروهکهای ضدمردمی توسط بیگانگان، موجب ایجاد جبهه مستحکمی متشکل از مردم مسلمان کردستان شد که در کمال گمنامی و بدون هیچ توقعی در مقابل دشمنان انقلاب و کشور ایستادند و با خلق حماسههای ماندنی در دفاع از کیان ایران اسلامی اداری تکلیف کردند و با ایثار، گذشت و فداکاری خود بر آنچه وطنفروشان میخواستند خط بطلان کشیدند.
سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد بهعنوان نخستین میداندار این حرکت گسترده از همان ابتدای ورود به این صحنه، تمام معادلات دشمنان را بر هم زد و صف ضدانقلاب را از مردم جدا کرد و با استراتژی مبتنی بر دین و استفاده از توان مسلمانان مؤمن و انقلابی به جنگ افکار انحرافی رفت.
564 زن شهیده در استان کردستان وجود دارد، زنانی که پا بهپای مردان درراه دفاع از میهنشان قدم گذاشتند تا امنیت و آسایشی که امروز وجود دارد را به دست بیگانگان نسپارند؛ چه مظلومانه به شهادت رسیدند و چه غریبانه از این دنیا رفتند، پرستوهای غریبی که هیچگاه نام و یادشان از خاطرمان نخواهد رفت.
13 زن شهیده پیشمرگ مسلمان کُرد در استان کردستان وجود دارد که «شهیده فاطمه اسدی» یکی از این شهیدان است که تنها 22 سال سن داشت و از عنفوان جوانی تشکیل زندگی داد که ثمرهی ازدواج او یک دختر است.
فاطمه اسدی فرزند علی و آمنه در یازدهم مرداد سال 1339 در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره در خانواده متدین دیده به جهان هستی گشود.
دوران طفولیت فاطمه در شرایط سختی سپری شد او زمانیکه به سن مدرسه رسید چون دیگر همسالان خود فقر، محرومیت و نبود امکانات مانع از تحصیلش شد و او را از نعمت آموختن محروم کرد.
فاطمه از کودکی پنجه در پنجهی فقر افکند و باکار و تلاش به مبارزه با این پدیدهی شوم پرداخت؛ او هم در منزل کار و هم در مزرعه تلاش میکرد تا مقداری از سنگینی بار اداره زندگی را که بر دوش پدر و مادرش بود، کم کند.
فاطمه بانوی خودساختهای بود، ایمانی به استواری کوههای کردستان داشت، پاکی، دینداری و پارسایی مهمترین شاخصههای حیات او بودند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه، برافروخته شد زمانی که میدید آنها بهصورت علنی به تاراج نقد باورهای مردم میپردازند و نسبت به مسلمانان جفا میکنند بیشتر نگران میشد.
همسر او هم که از سالکان طریق دین بود در این زمینه با فاطمه همعقیده بود آنها تصمیم گرفتند برای مبارزه با سلطهی ضدانقلاب به پا خیزند.
فاطمه و همسرش همکاری خود را با نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کُرد آغاز کردند.
ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد همسر فاطمه را دستگیر و به زندان خود در «روستای نرگسله» انتقال داد.
پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی مانع از مبارزهی فاطمه با ضدانقلاب نشد چراکه وی فردی با جرات و پُر دل بود و در هرجایی که زمینهای فراهم میشد به افشای ضدانقلاب میپرداخت؛ او سختیهای راه را بر خود هموار میکرد و مرتب برای ملاقات همسرش به این روستا میرفت و برای آزادی همسرش هیچگاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت اینها حقیرتر از آناند که من التماسشان کنم.
هر وقت همسرش را ملاقات میکرد فقط یک توصیه برای او داشت «مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی. بلکه محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است».
فاطمه سرانجام در هشتم شهریورماه 1361 درحالیکه برای ملاقات همسرش به «روستای نرگسله» میرود وقتیکه با جسم نحیف همسرش روبرو میشود و آثار شکنجه را بهوضوح در جایجای بدن او میبیند، چشمان کبود شده و صورت زخمی او را مشاهده میکند با فریادی رسا، آنچنانکه همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوههای اطراف به همه برسانند لب به اعتراض میگشاید و با مزدور، اجنبی و فساد خواندن عناصر ضدانقلاب هیبت آنها را میشکند.
دشمن وقتی میبیند حیثیت نداشتهاش بیشتر از همیشه بر باد میرود او را به داخل مقر خود برمیگرداند و همسرش را هم به زندان؛ ضدانقلاب در همان لحظه دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر میکنند و او در همانجا تیرباران میکنند.
در حالیکه فاطمه کسی را در این روستا نداشته و به تمام معنی غریب بوده و همسرش هم از این موضوع اطلاع نداشته، مردم مسلمان روستا پیکر او را از جلادان تحویل میگیرند و در همان روستا دفن میکنند.
منبع: دبیرخانه ستاد کنگره 5400 شهید استان کردستان
انتهای پیام/ش