تفسیری بر آیات جنگ اُحد| نقش منفی سستعنصران در نبرد با دشمن
بر اساس تفسیری از آیات قرآن میتوان دریافت تمام کسانى که به جبهه جنگ مىروند یکسان نیستند و همواره هستند عناصر سستعنصری که در جبههها عامل شکست و نیز خطرسازند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، غزوه احد از غزوههای مشهور پیامبر(ص) با مشرکان مکه که در سال سوم هجری در کنار کوه اُحُد به وقوع پیوست. قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر(ص) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر(ص) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر(ص) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود.
مسائل دیگری که انگیزه قریش را برای این نبرد تقویت کرد، عبارتند از:
1ـ تحریکات یهودیان مدینه بود. یهودیان نیز که در مورد مرکزیت سیاسى و اقتصادى خود، در منطقه احساس خطر مىکردند و سلطه فرهنگى خود را در معرض نابودى مىدیدند، با اعزام نمایندگانى به مکّه به تشویق قریش براى انتقامگیرى پرداختند. چنان که خود نیز کینه هاى درونى را آشکار و پیمان هاى عدم تعرّض و حسن همجوارى را که با رسول خدا (ص) بسته بودند، نقض کردند.
2ـ نا امن شدن راه تجاری مشرکان مکه: پیامبر با عقد پیمان با قبائل مختلف منطقه، قریش را تحت محاصره قرار داده بود و بر راه تجاری آنان سیطره پیدا کرده بود به گونه ای که راه تجار ی آنان دیگر امن به حساب نمیآمد و لذا چارهای جز شکستن این حصر نمیدید.
در هر صورت نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر(ص) آنان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند. مشرکان از این فرصت استفاده کردند، کوه را دور زده و به این ترتیب زمینه کشتار وسیع مبارزان اسلام فراهم شد. در این نبرد حدود هفتاد نفر از مسلمانان از حمله حمزة بن عبدالمطلب به شهادت رسیدند . همچنین بر صورت مبارک پیامبر(ص) جراحتی وارد آمد و یکی از دندانهای ایشان دچار شکستگی شد.
در منابع به چندین آیه از قرآن مجید که در شأن غزوه احد نازل شده به ویژه آیات 121 تا 129 سوره آل عمران اشاره شده است. در ادامه ضمن بیان قسمتی از این آیات، به تفسیر آن پرداخته میشود.
خداوند در آیه121 و 122 میفرماید: «وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم؛ و [ یاد کن ] زمانى که صبحگاهان [ براى جنگ اُحد ] از میان خانوادهات بیرون آمدى تا مؤمنان را براى جنگیدن در سنگرهاى نظامى جاى دهى؛ و خدا شنوا [ ىِ به گفتهها ] و دانا [ ىِ به نیّتها] ست .(121)
إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ، [یاد کنید که] در آن هنگام دو گروه از شما بر آن شدند که سستى و ناتوانى نشان دهند [و از جنگ دست کشیده، برگردند ]، در حالى که خدا ولیّ و نگهدارنده آنها بود [ لذا از این قصد شیطانى بازشان داشت ] و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند. (122)
بر اساس این آیات در آن هنگام دو طایفه از مسلمانان (که طبق نقل تواریخ" بنو سلمه" از قبیله اوس و" بنو حارثه" از قبیله خزرج بودند) تصمیم گرفتند که سستى به خرج دهند و از وسط راه به مدینه بازگردند". علت این تصمیم شاید این بود که آنها از طرفداران نظریه" جنگ در شهر" بودند و پیامبر با نظر آنها مخالفت کرده بود
"عبد اللَّه بن ابى سلول" با سیصد نفر از یهودیانى که به لشکر اسلام پیوسته بودند بر اثر مخالفت پیامبر به ماندن آنها در اردوگاه اسلام، به مدینه بازگشتند و همین موضوع تصمیم آن دو طایفه مسلمان را بر ادامه راهى که در پیش گرفته بودند سست کرد. اما چنان که از ذیل آیه استفاده مىشود، آن دو طایفه به زودى از تصمیم خود بازگشتند و به همکارى با مسلمانان ادامه دادند. لذا قرآن مىگوید: وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ:" خداوند یاور و پشتیبان این دو طایفه بود و افراد با ایمان باید بر خدا تکیه کنند".
آیه122 بیانگر آن است که تمام کسانى که به جبهه جنگ مىروند یکسان نیستند و همواره هستند عناصر سستعنصری که در جبههها عامل شکست و نیز خطرسازند.
نکته مهمتر اینکه اگر انسان تحت ولایت خدا نباشد، سست مىشود، آنجا که فرمود: إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما؛ در آن هنگام دو گروه از شما بر آن شدند که سستى و ناتوانى نشان دهند، در حالى که خدا یار و یاورشان بود...» و نکته دیگر بر اساس فراز آخر این آیه آنکه ایمان و توکل دو عنصر و رمز بسیار مهم پیروزی سپاهیان اسلام در مبارزه علیه کفار و مشرکان است.
آیات بعدی در حقیقت براى تقویت روحیه شکستخورده مسلمانان نازل شد و نخست در آن اشاره به پیروزى چشمگیر مسلمانان در میدان بدر شده تا با یادآورى آن خاطره، به آینده خویش دلگرم شوند و لذا مى فرماید: وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ بىتردید خدا در [ جنگِ ] بدر شما را یارى داد، در حالى که [ از نظر ساز و برگ جنگى و شمار نفرات نسبت به دشمن ] ناتوان بودید؛ بنابراین از خدا به خاطر این که سپاسگذارى نمائید پروا کنید.»
سپس خاطره یارى مسلمانان را در میدان بدر به وسیله فرشتگان یادآورى کرده و میفرماید: «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ؛ آن هنگام که به مؤمنان مىگفتى : آیا شما را بس نیست که پروردگارتان به سه هزار فرشته نازل شده شما را یارى دهد.
حال امروز هم اگر استقامت به خرج دهید و به استقبال سپاه قریش بشتابید و تقوا را پیشه کنید و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت نکنید، اگر در این حال مشرکان به سرعت بسوى شما برگردند، خداوند بوسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد؛ بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ؛ بله، اگر شکیبایى ورزید و پرهیزکارى کنید و دشمنان در همین لحظه، جوشان و خروشان بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یارى مىدهد»
منابع:
تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی
تفسیر نور حجتالاسلام قرائتی
انتهایپیام/