همدان| دخترانه‌‌هایی با باباهای مدافع حرم

همدان| دخترانه‌‌هایی با باباهای مدافع حرم

دخترها شیفته و شیدای پدر هستند؛ آن‌قدر که گاه سهمشان بیشتر از مادرها می‌شود، اما دنیا برای دختران شهدای مدافع حرم طعم دیگری دارد؛ حس تلخی از جنس دلتنگی و حکایت روزها و لحظه‌های بی‌نهایت بی‌قراری.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، دخترها شیفته و شیدای پدر هستند؛ آن‌قدر که گاه سهمشان بیشتر از مادرها می‌شود. دنیایی دارند برای خودشان؛ دنیایی پر از عطر شقایق‌های بوسه و خنکای نوازش.

نوازش‌هایی که بیش از هر چیز ارزش دارد؛ اصلا قیمتی نمی‌توان برایش گذاشت و چه تلخ می‌شود دنیا اگر سایه این نوازش‌ها از سر دخترها کم شود.

آن‌وقت همه دنیا می‌شود یک قفس و قفل می‌بندد روی قلب دخترها؛ آبی آسمان رنگ می‌بازد و شب و روزشان یکی می‌شود و همه کارشان می‌شود زل زدن به قاب عکس و حرف زدن با صاحب عکس.

حکایت تلخی دارد قصه این فراق؛ قصه‌ای که سطر سطرش با اشک و حسرت رقم می‌خورد؛ قصه‌ای که باباهای مدافع حرم برای دخترانشان نوشتند. نه اینکه دوستشان نداشته باشند؛ نه خواستند به سالار شهیدان اقتدا کنند.

حکایت عجیبی دارد قصه رقیه(س) کنج خرابه شام؛ وقتی بغل وا کرد تا پدر را در آغوش بگیرد و با همه کودکی و کوچکی‌اش، پدر را روی زانوهایش نشاند ... آخر پدر خیلی خیلی کوچک شده بود ...حالا از آن قد رشید و قامت بلند، جز سری پاره‌پاره باقی نمانده بود.

برایش لالایی خواند؛ لالایی پاهای خون‌آلود و صورت‌های کبود؛ لالایی تازیانه و هلهله و مجلس شراب؛ لالایی روزهای بی بابا بودن و بی‌مهری چشیدن. لالایی که تمام شد؛ رقیه(س) آسمانی شد درحالی‌که هنوز پدر را در آغوش داشت.

حالا این روزها حس دختر باباهای مدافع حرم چیزی است از جنس دل‌تنگی‌های رقیه(س) و گرچه کنج خرابه نیستند و خیلی نازشان را کشیده‌اند، اما هیچ‌چیز سایه گرم پدر نمی‌شود.

فاطمه زهرا، نهال و ریحانه هر روز دلشان برای پدر تنگ می‌شود و بغض بیخ گلویشان را می‌گیرد. فاطمه زهرا یک سال و نیمه بود وقتی پدر را از دست داد؛ حالا 4 بهار است نقاشی می‌کشد تا او برگردد.

همه وجودش شده یک آرزو و آن هم دیدن پدر. مادرش می‌گوید هر وقت با برادرش، محمّد دعوایش می‌شود؛ می‌رود توی اتاق و عکس پدر را در آغوش می‌گیرد و درد دل می‌کند.

اشک امانش نمی‌دهد وقتی از بی‌قراری‌های فاطمه می‌گوید از دل‌تنگی‌های او با دیدن بابای دخترهای فامیل و از اینکه در گرماگرم بازی، اسباب‌بازی‌هایش را با پدر تقسیم می‌کند. گویی با همه وجود انتظار بازگشتش را می‌کشد.

ریحانه هم دلش برای پدر خیلی تنگ شده؛ مادرش خیلی هوایش را دارد و دیگران هم بسیار محبت می‌کنند، اما هیچ‌کس برای او بابا مجیدش نمی‌شود.

نهال، هر سال عکس پدر را کنارش می‌گذارد و سه تایی با مادر عکس می‌گیرند. جای بابا همیشه در جشن تولدهایش خالی است و با هیچ چیز و هیچ کس پر نمی‌شود.‌

حلما هم که خیلی کوچک بود وقتی پدر را از دست داد؛ حتی فرصت نکرد «بابا» گفتن را مزه مزه کند. حالا شاید این روزها که زبان باز کرده، عکس بابا را نشانش دهند.

دل‌تنگ که باشی؛ کوچک و بزرگ ندارد؛ فراق یک‌جور اذیتت می‌کند. فرقی نمی‌کند حلمای دو ساله باشی یا فاطمه 28 ساله. حالا فاطمه همان حسی را در نبود حاج مرتضی دارد که ریحانه در نبود بابا مجیدش.

فاطمه از روزهای دل‌تنگی می‌گوید. روزهایی که پدر نیست، اما هست. از خواب‌هایش و از اینکه هر وقت گره به کارشان می‌خورد؛ پدر به خوابش می‌آید و راهنمایی‌شان می‌کند.

و چه قدر دوست داشت فاطمه وقتی چادر سپید بر تن می‌کند و خانه بخت می‌رود؛ پدر با قرآن بدرقه‌اش کند و پشت سرش آب بریزد.

حالا این روزها ... روز دختران ...حس تلخی دارد برایشان؛ حسی که قلب سارا همدانی، نهال قاضی خانی، فاطمه ترابی کمال، فاطمه زهرا فانوسی و ریحانه کرمی و حلما شوهانی را سخت می‌فشارد و رها نمی‌کند.

حسی برای باباهای مدافع حرم؛ مردانی که از همه دل‌بستگی‌هایشان دل کندند و رفتند تا نگذارند خدشه‌ای بر حریم 3 ساله اباعبدالله(ع) بنشیند و رقیه(س) دوباره احساس تنهایی کند.

یاد همه شهدا به خیر؛ شهدایی که گوش به فرمان رهبر دادند و نگذاشتند حرف امام زمین بماند.

سمیه مظاهری

انتهای پیام/ن

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon