پرونده دخالتهای عربستان -۲| آمریکا؛ بازیگردان حکومت سعودی در تحولات شمال آفریقا
حکومت عربستان برای جبران شکستهای منطقهای سیاست فرار به جلو را با صحنهگردانی ایالات متحده آمریکا در پیش گرفته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، به نظر میرسد عربستان سعودی و امارات متحده عربی به دنبال سوار شدن بر موج تحرکات مردمی در کشورهای آفریقا و مغرب عربی هستند تا بتواند در درجه اول تغییر رژیمهای متحد خود در منطقه را مدیریت کنند و از سوی دیگر منافع راهبردی خود در کشورهای آفریقایی را تحت تاثیر رویکردهای دموکراتیک مردمی نبینند. همین موضوع کلید واژه مداخله سریع عربستان و امارات در تحولات کشورهایی نظیر سودان، الجزایر و لیبی است که بنا به اذعان بسیاری از تحلیلگران مسائل راهبردی منطقه با هدف مقابله با ایران در پروندههای مختلف دنبال میشود.
ریاض و ابوظبی با سناریوپردازی کاخ سفید در عین حال تلاش دارند از نفوذ ایران در قاره آفریقا بکاهند و جلوی گسترش تحرکات مردمی به کشورهای دیگر متحد خود را بگیرند. به نظر میرسد آمریکا به تازگی تلاش دارد نقش متحدان خود را برای گسترش نفوذ در قاره سیاه تقویت کند. به نظر میرسد آمریکا جای خود را به متحدان منطقهای خود یعنی عربستان و امارات از یک طرف و رژیم صهیونیستی از طرف دیگر سپرده است تا این کشورها هزینههای جنگ نیابتی آمریکا در قاره آفریقا را تأمین کنند.
از سوی دیگر عربستان نیز در پی بازگرداندن آمریکا به پرونده لیبی است؛ چرا که واشنگتن طی چند سال گذشته از این پرونده دور مانده بود و تحولات لیبی را به ایتالیا و فرانسه واگذار کرده بود. به این ترتیب ایالات متحده آمریکا پس از چند سال، تلاش دارد به صحنه تحولات لیبی و سودان بازگردد.
به طور خلاصه چند دلیل برای بازگشت آمریکا به پرونده کشورهای آفریقایی وجود دارد، از جمله آنها پرونده مبارزه با گروهکهای تروریستی است که آمریکا داعیهدار آن است و در پشت پرده آن اهداف دیگری را دنبال میکند. در حال حاضر به نظر میرسد آمریکا به دنبال جایگزین کردن نیروهای باقیمانده داعش در یکی از کشورهای آفریقایی است. برخی تحلیلگران، لیبی را بهترین گزینه آمریکا برای استقرار عناصر داعش و احیای آنها برای پیشبرد طرحهای آینده آمریکا میدانند. لیبی یکی از مناطقی است که بخش عمدهای از عناصر فراری داعش از سوریه به آنجا منتقل شدهاند. این کشور بستر خوبی برای استقرار گروهکهای تروریستی دارد.
از سوی دیگر آمریکا تلاش دارد با نفت لیبی بخشی از کمبود نفت در بازارهای جهانی در نتیجه تحریم صادرات نفتی ایران را جبران کند. به این ترتیب آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس فرصتی را برای حفتر فراهم کردند که به طور کامل بر دولت لیبی تسلط داشته باشد.
از دیگر عوامل توجه آمریکا به پرونده لیبی، شکست مفتضحانهای است که آمریکا در سوریه داشته است. این موضوع را میتوان در چارچوب رقابت آمریکا با نقش روسیه در آفریقا و کشورهای عربی توصیف کرد. دونالد ترامپ معتقد است که تسلط آمریکا بر پرونده لیبی، برای پر کردن شکافهایی است که باعث تلاش روسیه برای ایفای نقش اساسی در لیبی شده است.
طی چند سال گذشته قرار دادن عمر البشیر رئیس جمهور سابق سودان در فهرست افراد تحت تعقیب آمریکا، نقش و مداخله کاخ سفید در سودان را به حاشیه رانده بود. گر چه به نظر میرسد آغاز تحولات انقلاب مردمی در سودان ارتباط زیادی با کاخ سفید نداشته باشد، اما مشکلات اقتصادی این کشور که باعث شورشهای مردمی شد تا حد قابل توجهی متاثر از تحریمهای آمریکا بود. علاوه بر اینکه واشنگتن تلاش دارد از طریق متحدان منطقهای خود حاکمیت جدید نظامی در سودان را تحت مدیریت خود قرار دهد.
در سودان گرچه به نظر میرسد ابتکار عمل در ابتدا در دستان امارات قرار دارد، اما عربستان نیز نفوذ بالایی در این کشور دارد. ژنرالهای سودانی که در حال حاضر قدرت را در دست دارند و با انتقال فوری قدرت به دولت غیرنظامی مخالفت میکنند، تا حد زیادی به ابوظبی وابسته هستند. ریاض نیز تلاش دارد با دلارهای نفتی خود حمایت حاکمیت جدید این کشور را به دست آورد. بسیاری از تحلیلگران مسائل منطقه، حضور پرتعداد نیروهای نظامی سودان در یمن را عامل اساسی نگرانی عربستان و امارات از تحولات داخلی در سودان میدانند.
علاوه بر این، ریاض و ابوظبی به دنبال از بین بردن گروههای اخوانالمسلمین در این کشور هستند تا تجربه تلخ کشورهای دیگر نظیر تونس برای آنها تکرار نشود. این موضوع در مورد تحولات الجزایر نیز صدق می کند. مردم این کشور گرچه تلاش دارند در برابر مداخله خارجی ایستادگی کنند و اقتدا به الگوهای خلیجی برای کسب مشروعیت را رد میکنند، اما عربستان و امارات تمام تلاش خود را در این زمینه به کار گرفتهاند تا بتوانند کنترل تحولات این کشور را نیز در اختیار داشته باشند.
عربستان که در ابتدای روی کار آمدن عوض بن عوف وزیر دفاع سابق سودان در این کشور موضع سکوت را در پیش گرفته بود، بلافاصله بعد از کنار زده شدن وی توسط عبدالفتاح البرهان که در داخل سودان به روابط نزدیک با سعودیها مشهور است، حمایت خود از انقلاب سودان را که از نظر ریاض باید روی دیگری از سکه حاکمیت نظامیان در این کشور باشد، اعلام کرد. سابقه نظامی البرهان نشان میدهد که مدیریت نیروهای نظامی سودان در یمن که کاملا منطبق بر خواستههای دولت ریاض است، با وی بوده است.
فرار رو به جلو برای جبران شکستهای منطقهای
به نظر میرسد تصمیمسازان ریاض مفهوم جدیدی را در مناسبات بینالمللی در پیش گرفتهاند، مبنی بر اینکه بتوانند شکستهای میدانی خود را در عرصه تحولات سیاسی و دیپلماتیک منطقه و جهان جبران کنند. عربستان طی یک دهه گذشته گر چه موفق شده ناآرامیهای داخلی خود را با مشت آهنین و دلارهای نفتی سرکوب کند، اما در طرح و برنامههای مداخله جویانه خود در کشورهای دیگر نظیر سوریه، یمن، عراق، بحرین و ... ناکام ماند.
عربستان از 8 سال پیش با هدف براندازی دولت بشار اسد به حمایت همه جانبه از تروریستهای مسلح اقدام کرد. برآورد سرویسهای اطلاعاتی واشنگتن و ریاض این بود که دولت بشار اسد به عنوان حلقه میانی محور مقاومت در منطقه خیلی زود از پای در خواهد آمد، اما با گذشت 8 سال نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه دمشق موفق شد با کمک نظامی متحدان خود نظیر ایران و حزب الله و حمایت سیاسی کشورهایی نظیر روسیه و چین گروههای تروریستی را از این کشور اخراج کند.
ریاض همچنین 4 سال پیش جنگی را ضد نیروهای مردمی در یمن به راه انداخت که بنا بر تحلیل کارشناسان نظامی عربستان تا یک ماه آینده میتوانست اهداف ریاض را محقق کرده و دولت دست نشانده این کشور را بار دیگر در صنعا به قدرت برساند و نیروهایی که از نظر اعتقادی و سیاسی به ایران نزدیک بودند را از قدرت کنار بگذارد. اما با گذشت 4 سال نه تنها اهداف ریاض از این حمله محقق نشد، بلکه این کشور با چالشهای جدی در ادامه جنگ مواجه شده و تنها به علت حفظ آبروی خود است که حاضر شده استمرار این جنگ فرسایشی را بپذیرد. آن هم در شرایطی که بودجه عربستان دچار کسری شدید شده و هزینههای طاقت فرسایی در تامین ملزومات جنگی بر دوش ملت عربستان قرار گرفته است. در حالی که 50 ماه از حمله نظامی عربستان به یمن میگذرد، اندیشکده مطالعات خاور دور واشنگتن سال گذشتهدر گزارشی اعلام کرد که هزینه جنگ علیه یمن برایعربستانبسیار بالا است و بین پنج تا شش میلیارد دلاردر ماه است.
عراق عرصه دیگر شکست سعودیها در منطقه بود. طی دو سال گذشته محمد بن سلمان ولیعهد عربستان بارها تلاش کرده شخصیتهای سیاسی عراق را با تهدید و تطمیع به سمت خود کشانده و آنها را از ایران دور کند. ریاض همچنین تلاش زیادی برای تاثیرگذاری در انتخابات اخیر این کشور انجام داد که البته در تحقق اهداف خود ناکام ماند.
استراتژی ریاض اما برای جلوگیری از این شکستها، باز کردن جبهههای جدید به روی محور مقاومت است. این همان استراتژی است که طی سالهای گذشته در رفتار تصمیمسازان کاخ سفید نیز با آن آشنایی داریم. سعودیها که به اشتباه تصور میکنند درگیری آنها در یمن، سوریه و دیگر کشورهای منطقه، جنگ با ایران است، مسئولیت شکست خود در این جبهه و جبهههای دیگر را متوجه ایران میدانند و تلاش دارند برای جبران شکستهای میدانی خود، جبهههای جدیدی را برای آنچه که انزوای منطقهای و جهانی ایران نامیدهاند، باز کنند.
سیاست ریاض در تنوع بخشیدن به جبهههای تقابل با ایران در شرایطی دنبال میشود که دیدگاههای متعددی در نحوه تعامل با سیاستهای ریاض در داخل کشور مطرح است. برخی نظریه پردازان معتقدند که سیاست تعاملی و نرمش دیپلماتیک با ریاض میتواند در بلندمدت این کشور را به اهداف حسنه ایران نسبت به عربستان و منطقه قانع کرده و موضع آن راملایمتر از گذشته قرار دهد. این رویکرد بویژه در دوران پادشاهی سابق این کشور طرفداران فراوانی داشت و عواید دیپلماتیک متعددی را نیز برای ایران حاصل کرد.
اما برخی تحلیلگران معتقدند که تاریخ مصرف این سیاست به پایان رسیده و تجربه چهار ساله پادشاهی سلمان بن عبدالعزیز به ویژه بعد از ولایتعهدی محمد بن سلمان نشان میدهد که تعامل با عربستان کار به جایی نمیبرد و در سایه وابستگی مطلق سیاستهای ریاض به واشنگتن، این سیاست تقابلی است که میتواند مثمر ثمر باشد.
ایران البته معتقد است که عربستان و ایران دو کشور مهم و تاثیرگذار اسلامی در منطقه هستند که همبستگی آنها باعث همافزایی قدرت جهان اسلام شده و نقش بسزایی در تحقق اهداف امت اسلام خواهد داشت و میتواند دست اجانب و استعمار غربی- آمریکایی را از منطقه نفتخیز خاورمیانه کوتاه کند. ایران بارها به صورت مستقیم با غیر مستقیم طی سالهای متشنج گذشته این موضوع را به مقامات سعودی یادآوری کرده است، اما تحولات منطقه به ویژه بعد از روی کار آمدن محمد بن سلمان ولیعهد عربستان نشان میدهد که سعودیها به دنبال جبران اشتباهات خود نیستند و سیاست فرار به جلو نسبت به راهبردهای غلط خود را در پیش گرفتهاند.
توصیهها:
به نظر میرسد نرمش دیپلماسی خارجی ایران در برابر سیاستهای خصمانه رژیم آل سعود بیش از این مجاز نباشد. این همان چیزی است که در گفتمان سیاسی شخصیتهای مطرح کشورمان از جمله مواضع رهبر معظم انقلاب اسلامی و وزیر امور خارجه نیز به چشم میخورد.
یکی از راهکارهای مقابله با سیاستهای خصمانه رژیم آل سعود در منطقه شمال آفریقا و مغرب عربی، پیشبرد همان سیاستی است که سعودیها از آن فرار میکنند. ریاض با گستردهتر کردن جبهه تقابل با جمهوری اسلامی ایران سعی دارد مانع بهرهبرداری ایران از دستاوردهای مبارزات میدانی در جبهههای منطقهای شود. اما تمرکز بیشتر ایران بر تحقق مطالبات سیاسی خود در روند پیروزیهای به دست آمده در پروندههای عراق و سوریه و یمن و همکاری بیشتر با کشورهای دیگر نظیر قطر و ترکیه و حتی پاکستان میتواند بیش از پیش سیاست ریاض را با شکست مواجه کند.
در حالی که دولت دمشق با حمایت بیدریغ جمهوری اسلامی ایران موفق شد حاکمیت خود را بر پایه مبانی دموکراسی و با پشتوانه انتخابات مردمی در این کشور بسط و گسترش دهد، ساختار دیپلماتیک کشورمان باید جدیت بیشتری برای تحقق دستاوردهای سیاسی و اقتصادی از نتایج تحرکات نظامی و امنیتی ایران در این عرصه به کار گیرد.
البته این رویکرد به معنی کنار گذاشتن ابتکار عمل در جبهههای مختلف نظیر دولتهای شاخ آفریقا نیست. جمهوری اسلامی ایران همان گونه که طی سالهای گذشته موفقیت قابل توجهی در ورود به پتانسیلهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک کشورهای آفریقایی از خود نشان داده، با سیاست فعال و ابتکاری خود میتواند روند تحولات در کشورهای آفریقایی به ویژه در سودان، الجزایر و لیبی را دنبال کرده و ابتکار عمل در عرصههای دیپلماتیک در این عرصهها ارائه دهد. این موضوع نیازمند شناخت دقیق ساختار اجتماعی و سیاسی مردم و احزاب مختلف در این کشورها است.
مقامات ریاض گرچه تلاش دارند در کشورهای مختلف بویژه دولتهای فقیر آفریقایی با پول، سران و شخصیتهای سیاسی در کشورهای غیر دموکراتیک را با موضع خود همسو کنند، اما افکار عمومی گرایش خاصی به ریاض ندارند. این موضوع را میتوان در سفرهای اخیر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به کشورهای مختلف جهان یا مواضع انقلابیون سودان و الجزایر در قبال مداخله عربستان در این کشور مشاهده کرد.
تمرکز ایران بر اجرای دقیق و فوری دموکراسی و مبانی به رسمیت شناخته شده در محافل بینالمللی در کشورهای مذکور میتواند اهداف توسعهطلبانه ریاض در کشورهای آفریقایی را دچار مشکل کرده و حجم مداخلههای نامشروع آنها در مصادره انقلاب مردمی سودان، الجزایر یا لیبی را رسوا کند.
انتهای پیام/