پردههای مقدس، بر آفتاب «جهاد»
اگرچه واژگانی همچون «محرومیتزدایی»، «عمران روستایی»، «بسیج سازندگی» و الخ، همگی مفاهیمی مقدس را توصیف میکنند؛ به لحاظ مفهومی، «مدیریت جهادی» مفهومی بسیار والاتر و گستردهتر از این مصادیق محدود است.
خبرگزاری تسنیم؛ کارگروه بررسیهای ویژه اقتصادی؛ پرونده «جهادسازندگی» - بخش 28
بپوشیده شـــد چشمهی آفتاب
ز پیکانهای دُر افـشــان چـو آب
دقیقی توسی
فرض کنید درک و نگاه به خورشید فروزان، هدف غایی زندگی باشد؛ و تمام آنچه در زندگی میبینیم، پیکانهایی و نمایندگانی و هدایتگرانی به سوی او. گاهی یکی یا چندی از این پیکانها چنان قوی و پرجذبه میشود، و آنقدر توسعه مییابد که چشمان بیننده را خیره و مسحور میکند و خود به پردهای بر رخ آفتاب بدل میشود؛ و بهاین ترتیب در نقض غرضی پنهان و احتمالاً ناخواسته، چیزی از آفتاب - جز احساسی از پس همان پرده - نمیماند. و اگر این پردهپوشی عمری به درازنای چند دهه پیدا کند، و نسل جدید «آفتاب-مهتاب ندیده»ای پیجوی شناخت خورشید شود، لاجرم و اساساً، روایت مبنایی خود را از این «هدف» بر تصور همان «هدایتگرِ به حجاب تبدیل شده» بنا میکند.
پس از گذشت سالیان، و نشستن بطئیِ غبارِ نسیان بر رخسارِ آفتابِ عالمتابِ «جهادسازندگی»، بر این دردانهی بیبدیلِ زادهی انقلاب اسلامی نیز چنین سرگذشتی رفته است. اکنون باوجودِ حرمانِ اجرایی ناشی از مدیریت دیوانیِ کنونی - که طی دوسدهی گذشته، از خاستگاه غرب برآمده و در صدر تا ذیل بروکراسی ایران ما جاگیر و مستحکم شده - و از سوی دیگر اهتزاز درفشِ «مدیریت جهادی» بر تارک انقلاب اسلامی بهعنوان حلال مشکلات و تنها راه اعتلای ایران اسلامی، سوگمندانه میتوان گفت گرچه بازار شعارهای مطنطن و سخنپراکنی در فر و شکوهِ این مفهوم متعالی، پر رونق است، اما تقریباً در همهی آثار برجامانده حول این موضوع - از قوانین و مذاکرات اجرایی و تاریخنگاری و ساختارها و نهادها تا هرآنچهی دیگر که به این مسئله مربوط است - نسبتی از کژتابی و نادیده گرفتن مبانی و مناشی شکلگیری جهادسازندگی سراغ میتوان گرفت.
شگـفت آمـدش داستــانــی بــزد
که دیوانه خندد ز کردار خـود
فردوسی
چند مثال
جهادسازندگی در ابتدای مسیر، کارش را از عمارت روستاها آغاز کرد. اینکه چرا و به چه ترتیب، پیشتر در همین پرونده بررسی شده است؛ و این تمرکز بر عمران روستایی، و کارنامهی درخشان آن، موجب شده عالم و عامی آفتاب فروزان جهاد سازندگی را در همین موضوع منحصر ببینند.
در این زمینه بیشتر بخوانید
این چولگیِ نگاه به جهاد البته نه امروز، بلکه در میان همان متقدمین و درککنندگان روزهای پرنشیب و فراز انقلاب اسلامی نیز وجود داشته است. اتفاقاً همین اختلال هم موجب شد که طی دورهی حیات جهادسازندگی تا انحلال (در سال 1379 شمسی)، ضربات مهلک و مؤثری بر پیکرهی این نهال نوپا وارد آید تا آنکه رفته رفته بخشکد و ادغام شود و از بین برود. از تشکیل «وزارت جهاد سازندگی» که این حقیقت طیبه و همهجانبه را در بند «قیود دیوانیِ فروکاسته شده» محصور کرد، تا هماکنون که نُواب کم رمق این نهاد همچون «بسیج سازندگی»، این «الگوی جامع اجرایی انقلاب اسلامی» را نمایندگی میکنند، و ایضاً تا الگوهای جدیدی که برای «احیای جهادسازندگی» معرفی میشوند، همواره جلوات این اعوجاج در تفکر و اقدام وجود داشته است. برای نمونه، فصل اول قانون تشکیل وزارت جهادسازندگی (مصوب آذرماه 62) در بیان اهداف تشکیل «وزارتخانه»ی جهادسازندگی این موارد را ذکر میکند:
«ماده 1 - وزارت جهاد سازندگی با اهداف ذیل تشکیل میگردد:
الف - حرکت به سوی استقلال و خودکفایی کشور با تلاش در جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی روستاها و مناطق عشایری از طریق توسعهکشاورزی، دامداری، صنایع روستایی و بازسازی ویرانیها با همکاری دستگاههای اجرایی مربوطه و اقشار مختلف مردم.
ب - ایجاد زمینه جهت رشد شخصیت والای انسانی روستائیان از طریق مشارکت و نظارت آنان در فعالیتهای روستایی.
ج - بسیج اقشار مردم جهت سازندگی روستاها و فراهم کردن امکان تلاش برای نیروهای مؤمن و ایثارگر جامعه و رشد و تکامل آنها.»
منبع: مرکز پژوهشهای مجلس؛ قانون تشکیل جهادسازندگی
این قانون نشان میدهد که منحصر دانستن «جهادسازندگی» در «خدمات روستایی» نه الآن، بلکه اندکی پس از تأسیس آن (در سال 1362) نیز وجود داشته است. این تداعی معوج از جهاد سازندگی در همان عصر پایان نگرفت، و تا پایانبندی تلخ حکایت جهادسازندگی در سال 1379 نیز ادامه داشت. طرفه اینکه در جریان انحلال این «وزارتخانه» - یعنی نمایندهی نیمبند آن حقیقت سترگ - نیز اتفاقاً همین «قرابت ذاتی»اش با «وزارتخانهی کشاورزی» در موضوع «توسعه و عمران روستایی» دستمایه و بهانه قرار گرفت؛ و جریان چپ - با هدایت بهزاد نبوی در مجلس ششم، و ابرام سیدمحمدخاتمی در دولت اول اصلاحات - تتمهی نمادین حضور این شجرهی طیبه را نیز برنتابید، و آن را به انحلال کشاند.
البته جریان چپ در این مسیر تنها نبود، و فنسالاران غربگرا نیز در این حادثهی مهم دخیل بودند. به بیانی واضحتر، این مسیر با معاضدت سیاسی جریان تکنوکراسی و بهخصوص در پارادایم انحلال یا ادغام نهادهای انقلابی (ازجمله سپاه) توسط جریان مرحوم هاشمی رفسنجانی دنبال میشد؛ که البته ادغام سپاه و ارتش به بار ننشست اما بهرغم اعتراضهای مکرر رهبر انقلاب، جهاد نیمهجان انتهای دهه 1370، در صحنه باقی نماند.
در این زمینه بیشتر بخوانید
در سالهای پایانی، مثلاً در قانون انحلال جهادسازندگی و تشکیل وزارتخانهی جدیدالتأسیس جهادکشاورزی، فلسفهی وجودی این وزارتخانه باز هم همان بحث معوج «توسعهی روستایی» است. در مادهی یک از این قانون میخوانیم:
ماده 1 - در راستای اصلاح و بهسازی تشکیلات دولت و به منظور فراهم آوردن موجبات توسعه پایدار کشاورزی و منابع طبیعی و افزایش کمی و کیفی محصولات کشاورزی در جهت تأمین امنیت غذایی، رشد سرمایهگذاری، عمران و توسعه روستاها و مناطق عشایری و در جهت انسجام بخشیدنبه برنامهها و سیاستها و رعایت پیوستگی وظایف و استفاده بهینه از امکانات و نیروی انسانی موجود، وزارتخانههای کشاورزی و جهاد سازندگی ادغام و وزارت جهاد کشاورزی با کلیه اختیارات و وظایفی که وزارتخانههای مذکور به موجب قوانین و مقررات مختلف دارا بودهاند تشکیل میگردد.
منبع: مرکز پژوهشهای مجلس؛ قانون تشکیل جهادکشاورزی
یک پرسش
گرچه واژگانی همچون «محرومیتزدایی»، «عمران روستایی»، «بسیج سازندگی» و الخ، همگی مفاهیمی مقدس را توصیف میکنند؛ اما به لحاظ مفهومی، اگر «جهاد» منحصر و فروکاسته به «عمران روستایی» باشد، چه دلیلی دارد که رهبری (و گذشته از رهبری، دیگران هم) بر گونهای خاص از «مدیریت» جامعه - با تعبیر آشنای «مدیریت جهادی» - پایبفشارند؟ در این صورت این بیان رهبر انقلاب چه معنی میدهد:
«ما اولویّتهایی داریم: باید مدیریّت جهادی را بر دیوانسالاریهای فرسوده ترجیح بدهیم؛ این یکی از اولویّتهای ما است؛ اصرار بر مدیریّت جهادی. مسئولین کشور در قوّهی مجریّه، در قوّهی قضائیّه، در بخشهای مختلف، مدیریّت جهادی را دنبال بکنند».
آیا فلسفهی وجودی دستگاه قضا، این است که با «مدیریت جهادی» به یاری روستاییان کشور بشتابد؟! یا بدنهی متلون دستگاه اجرایی باید سایر شئونش را کنار بگذارد و در «عمارت روستاها» بکوشد؟ برای مثال وزیر خارجه یا وزیر ارشاد یا وزیر نفت چه وظیفهای در زمینهی «مدیریت جهادی» دارند؟ آیا «دیوانسالارانِ» ایران، باید اقدامات ذاتیشان را وانهند و به تولید دامپروری و کشاورزی اهتمام داشته باشند تا کرسیهای آنان را «فرسوده» ندانیم؟
جمعبندی این بخش
جهادسازندگی، با هدف خاص تشکیل شد؛ با روشمندی خاص به صحنه آمد؛ و خصوصیتهای ذاتیاش موجب شد تا هم ره صد ساله را یکشبه طی کند؛ و هم به همین علت، مورد طمع قرار گرفت و نهایتاً تاب نیاورد.
فلسفهی وجودی جهادسازندگی و مدیریت منتسب به آن، حتماً و یقیناً به «عمران روستایی» و «محرومیتزدایی» و مفاهیمی از این دست منحصر نیست. به یاری حق، در بخشهای آینده پرونده، فلسفهی وجودی و مبانی تشکیل جهاد با تکیه بر اسناد برجا مانده و تحلیل این مدل مفهومی عجیب و شگفتانگیز بررسی میشود؛ و سپس با ذکر مثالهای عملیاتی متعدد، از الگوی درخشان «حکمرانی» مدنظر انقلاب اسلامی پردهبرداری خواهد شد. تا باشد که در آن هنگام، با کنار رفتن پرده از رخسارِ درخشانِ مفهوم مدیریت جهادی، مشخص شود که چرا و به چه ترتیب این رویکرد گرهگشای مشکلات متراکم مردم ایران خواهد بود.
شماره های دیگر پروندهی جهادسازندگی تسنیم {اینجا} در دسترس است
انتهای پیام/