جشنوارههای خارجی| برمهانی: حضور موثر در جشنوارههای خارجی وابسته به قدرت لابی کردن است
حضور سینمای ایران در محافل بین المللی یک مساله مهم و راهبردی برای کشور است. جشنوارههای کوچک در این میان کماهمیت نیستند ولی باید آن را به مثابه راهی برای رسیدن به تاثیرگذاری در جشنوارههای بزرگ دانست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در هفتهای که گذشت موضوع جشنوارهها داغ بود. هفتمین جشنواره بین المللی فیلم شهر به کار خود پایان داد و چند فیلم ایرانی در جشنوارههای خارجی نامزد و برنده جایزه شدند. این موضوع در برنامه هفت نیز مطرح شد و با حضور دوتن از چهرههای سینمایی در حوزه مدیریت و توزیع جشنوارههای خارجی مورد بررسی قرار گرفت. جایگاه سینمای ایران در محافل بین المللی بدون شک یک مقوله راهبردی و مهم از نظر سیاسی، دیپلماتیک و فرهنگی است و جشنوارههای بزرگ خارجی به عنوان میدانی برای آوردگاه فرهنگی ما و دیگر کشورهای دنیا است. اما جشنوارههای کوچک محلی در این میان چه جایگاهی دارند؟ آیا آنان نیز مانند نمونههای بزرگ و قدرتمند خود مثل کن، برلین و یا اسکار دارای قدرت خط دهی و جهت دهی برای فیلمسازان، هنرمندان و مدیران سینمایی هستند؟
گفتگویی که در ادامه میخوانید با محسن برمهانی یکی از چهرههای شناخته شده در حوزه سینمای بین الملل است. او یکی از دوارن بخش بین الملل جشنوراه فیلم مقاومت و همینطور در حوزه توزیع خارجی سینما نقش آفرین است.
آقای برمهانی اساسا کارکرد جشنوارههای خارجی کوچک در سینما چیست؟ آیا شرکت در آنها ضرورتی دارد؟
در ابتدا باید از فلسفه، کارکرد و نقش اصلی جشنوارهها بگویم. جشنوارههای بین المللی برای ذائقه سازی، جهتدهی و ارج نهادن به فیلمهایی است که در جشنواره مورد نظر وارد میشوند. طبیعتا جشنوارههای ملی معتبر مثل جشنوارههای فجر هم با همین نگاه برای جهتدهی و خطدهی به سینمای کشور خودش برگزار میشود. فلذا میگوید که فلان فیلم را میپذیرم و یا قبول نمیکنم. خوب این جشنوارهها به حسب اسپانسر، رویکرد و نگاهی که دارند و اعتباری که به دلایل مختلف کسب میکنند تبدیل میشوند به جشنوارههای بزرگ و بخشی از این جشنوارهها، جشنوارههای کوچکتری باقی میمانند یا اینکه نگاه و هدفشان این است که کوچک و خرد باقی بمانند.
یکی از چیزهایی که جشنوارهها را کوچکترمیکند موضوع است. مانند پلیس که در جشنواره مثلا پلیس مسکو و پلیس تهران دیده میشود یا جشنواره دینی روم که با حمایت کلیسای کاتولیک ساخته میشود. این جشنوراهها چون موضوعی هستند حوزه کاریشان هم کوچکتر خواهد بود. برخی از جشنوارهها در دسته بندی دیگری قرار دارند مانند انیمیشن و مستند که اینها هم در اشل خود کوچکتر و بزرگتر دارند مانند جشنواره فیلم تهران یا حقیقت که بزرگ است ولی مثلا جشواره مستند حقوق بشر آمریکا کوچکتر است. ولی هرچه باشد باز در جهت استاندارد سازی و جهتدهی به سینما و مستندسازی خودش دارد حرکت میکند.
نکته مهم این است که جشنوارههای کوچک عموما روی فیلمساز تاثیر دارند تا مخاطب؛ شما زمانی که روی مخاطب تاثیر بگذارید روی سینماگر هم تاثیر گذار بودهاید چون فیلمساز فیلم را برای مخاطب می سازد. مثل جشنواره کن ولی جشنوارههای کوچک اول اثرش را روی فیلمساز میگذارد و بعد روی مخاطب.
یک مثال در میان جشنوارههای خودمان میزنم. جشنواره مقاومت امسال در بخش بین الملل خود فیلمهایی با موضوع نابودی داعش را ملاک قرار میدهد و به فیلمسازان اعلام میکند که اگر فیلمی با این موضوع بسازید من آن را میپذیرم. پس دارد به مستندساز انقلابی و حزب اللهی ایران جهت میدهد. نمونه خاص دیگر جشنوراه فیلمهای 100 ثانیهای است. کسی فیلم 100 ثانیهای نمیسازد مگر برای جشنواره 100 ثانیهای. در این جشنواره هم گفته می شود که ما میخواهیم با موضوع و رویکرد فلسطین فیلم بسازیم. برای همین میبینیم که به دلیل نوع نگاه و انتخاب موضوع جشنوارههای کوچک ایجاد میشود.
آیا حضور ما در جشنوارههای کوچک برای پیشبرد اهداف راهبردی دیپلماسی فرهنگیمان مملکت ما لطفی دارد ؟ چون ما در جشنوارههای بزرگ دنیا حضور داشتیم و جایزه هم بردیم.
حضور سینمای ایران درهر جای دنیا و به هر شکلش حتی با تعداد محدودی مخاطب میتواند تاثیر گذار باشد. عموم جشنوارههای دنیا مانند کن و ونیز و حتی مسکو و شانگهای که به تعبیری از دوستان ما در منطقه هستند در پارادایم ما حرکت نمیکند. فیلمهایی هم که عموما به آنجا میروند فیلمهایی هستند که نسبتی با گفتمان انقلاب ندارند؛ شاید بتوان گفت که مثلا اینکه فیلم آقای میرکریمی در شانگهای برود و جایزه بگیرد خوب است و شاید قسمتی از فرهنگ ایران را هم ببرد و آنجا نمایش دهد، اما در نهایت و در مجموع در کلیت گفتمان انقلاب اسلامی قرار ندارد و اگر هم داشته باشد بعید است که در این جشنوارهها برنده شود و جایزه بگیرد.
برای همین است که باید در جشنوارههای کوچک رسوخ کنیم چه در اکران و چه در جشنواره. اتفاقا حضور فیلمهای گفتمانی در جشنوارههای کوچکتر چند خاصیت دارد یکی اینکه فیلمسازان جوان گفتمانی را آبدیده میکند برای تعامل جهانی. یعنی اگر تو میخواهی فیلمی را در جشنواره خارجی بزرگ یا کوچکتر رجیستری بکنی باهم چندان تفاوت ندارد.
زمانی که شما میتوانی برای جشنواره فیلم بنگلادش فیلم خودت را رجیستری کنی طبیعتا میتوانی برای کن هم این کار را انجام بدهی. خاصیت مهم دیگر این است که ضعف فیلمسازان بچه مسلمان ما درجشنوارههای خارجی کمکم از بین میرود و فیلمهای آنان در جشنوارههای خارجی نمایش داده میشود. پس زمانی که فیلمهای خوبتر و قویتر ساخته بشوند میتوانند در جشنوارههای خارجی موفقتر شوند و مخاطبین فیلمها را تحت تاثیر قرار بدهند. بنابراین فیلمساز ما با حضور در جشنوارههای خارجی کوچک میتواند در جشنوارههای خارجی بزرگ وارد شود و با لحن و ادبیات جهانی صحبت کند.
نکته دیگر درباره فیلمهای گفتمان انقلاب که در جشنوارههای خارجی حاضر میشوند این است که مثلا سازنده فیلمی مانند «به وقت شام» نیازی به رزومه پر کردن ندارد، اما حضورش در این جشنواره ها مهم است زیرا منجر به تبلیغ محتوای خاص و ویژه خودش میشود. این فیلم و امثال این فیلمها باید در جشنوارههای محلی نمایش داده بشود. حتی باید در تمام گالریها و موزهها و مساجد و هیئتهای دنیا نمایش داده بشود. فیلمهایی هم که در چارچوب گفتمانی نیستند و به تعبیبر مشخصتر جزو سینمای بدنه اجتماعی و یا روشنفکری هستند نیز برای بیشتر دیده شدن و بالابردن امکان دریافت جایزه در جشنوارههای بزرگتر حضور پیدا میکنند.
دلیل اینکه اغلب هم برنده این جوایز هستند این است که نگاه تلخ در این دست فیلمها برای این کشورها جذاب است. مثلا جشنواره بعلبک لبنان یا ترابلس هم که میروید نسبتی با گفتمان انقلاب اسلامی و حزب الله ندارد البته بخش مقاومت هم دارند ولی آنجا هم فلان فیلم تلخ میرود و جایزه خود را میبرد. مثلا فیلم شما درباره کودک کار است؛ آنجا این فیلم را به عنوان یک آسیب اجتماعی میبیند و برایش دلسوزی میکند و فیلم را قبول میکند و شاید جایزه هم بدهد.
برخی از نویسندگان و روزنامه نگاران معتقدند که برخی از این جشنواره ها و حضور ما در آنجا به نوعی داد و ستد رسانهای است. مثلا شاید فلان فیلم به مدیریت جشنواره کوچک محلی بگوید در صورتی در آنجا حضور پیدا میکنم که برنده جشنواره باشم و جایزه را حتما بگیرم. این فرضیه را قبول دارید؟ نظرتان چیست؟
واقعیت این است که این احتمال میتواند وجود داشته باشد ولی حتما عمومیت ندارد. اخیرا هم شنیدم که در جشنوارهای بزرگ در آسیا توافق و تبادلی رخ داده است به این شکل که داوران آن جشنوراه خارجی خودشان در جشنواره ایرانی حضور داشتند و حالا فیلمساز ایرانی که مدیر آن جشنواره بوده است با فیلمش به جشنوراه خارجی سفر کرده و جایزه را برده است. این حرفها را میشنویم نمیتوانیم بگوییم که هست یا نیست لزوما نمیتوانیم هم حتما رد کنیم.
من هم جشنواره برگزار کردم و از مسئولین آن بودم و هم از مدیران بخش بین الملل بودم حتی در جشنواره فجر فعالیت داشتم. ذائقه و سیاست جشنوارهای را میشناسم و میدانم که چه اتفاقهایی میافتد. خیلی از جشنوارهها بده بستان است. البته این بده ستان یک عنصر لاینفک جشنوارهها شده است، مثل لابی سیاسی میماند، لزوما یک امر مذموم نیست و میتوانید یک امر ممدوح هم آن را در نظر بگیرید. اینکه شما بتوانید سینمای ایران را با لابی به دیگر جاهای دنیا برسانید نکته منفی نیست. چه اشکالی دارد؟ ولی زمانی که سینمای ایران به معنای واقعی خودش سینمای ایران باشد نه اینکه هر فیلمی با هر مضمونی را ببریم و آنجا معرفی کنیم. ممکن است کسی دیگر بگوید هر فیلمی از هر فیملسازی باشد اشکالی ندارد این سلیقه و نگاه متفاوت ما و دیگران است.
خود من و همینطور افراد مختلف دیگری که میشناسم با همین لابی کردن فیلمهای مختلف ارزشی را به جشنوارههای مختلف خارجی میبرند و نمایش میدهند. دبیر جشنوارهای که بسیار معتبر هم هست به من گفت تو هر سال سه فیلم در جشنوراه من داری. چون به سلیقه من اعتماد داشت و میدانست که فیلم خوب برای او ارسال میکنم. بنابراین جشنواره یک فرصت است که مشروط به نوع رویکرد ما میتواند خوب یا بد باشد. زمانی به خاطر ارتباط بین الملل عزیزانی در ایران میتواند فیلم خوب به جشنواره برود و یا به خاطر ارتباط بین المللی خوب کسانی که نسبتی با گفتمان انقلاب ندارند یا دشمنی دارند میتواند فیلمهای متفاوتتر و تلختری به آنجا برود. لذا باز به موضوع لابی برمیگردیم زمانی که شما لابی ضعیف فرهنگی در یک جشنواره داشته باشید نمیتوانید در آنجا تاثیر گذار باشید. این لابی میتواند در کشوری مانند سوئد باشد مثلا به دلیل قدرتی که در اتحادیه اروپا دارد استقلال فلسطین را به رسمیت میشناسد این به خاطر قدرت لابی کردن آن کشور در حوزه پارلمانی و سیاسی آن کشور است.
دیدگاهی وجود دارد که میگوید که آثار اجتماعی و بدنه ما که غالبا تلخ هم هستند در رفع غبار تروریسم و عربانگاری ایرانیها موفق بوده است و نه تها باید با آنان مخالفت و نقد کرد بلکه باید به تحسین و حمایت آنان نیز پرداخت. نظر شما در اینباره چیست؟
من کسی هستم که زمانی که شبکه IFILM راه افتاد خیلی خوشحال بودم، من میگفتم مهم نیست که ما از این شبکه فیلم «بازمانده» پخش کنیم، بلکه سریالهای طنز خوب خودمان را که مردم دوست دارند و نجیب و جذاب است را پخش کنیم بردیم. چون فرهنگ و نگاه ما در آن سریالهای ایرانی خوبمان نمایش داده شده است. برای همین نسبت به این عملکرد مثبت بودم و هستم. ولی نسبت به پخش و توزیع این فیلمهای تلخ و سیاه در جشنوارههای خارجی این نظر را ندارم که چهره درست و حقیقی ما را نشان میدهد بلکه حتی داراد ایرانی را دروغگو و یا به لحاظ روانی غیر معمول معرفی میکند زیرا در هیچ فیلمی شما یک شخص درست و درمان و موجهی نمی بینید و یا هیچ قهرمانی ندارد. اما در عین حال برخی از این فیلمها را مانند فیلمهای مرحوم آقای «کیارستمی» در کنار دیگر فیلمهای ارسالی که میگذارم فیلمهای شریفی است؛ فیلمهای کیارستمی از فیلمهای فرهادی شریفتر است ولی باز دارم بد و بدتر میکنم. بنابراین این حرف نه خیلی درست است و نه غلط؛ درست است که چهره وحشتناکی از ایران نشان نمیدهد و نسبت به دیگر آثاری که ارسال می شود شریف تر است و شاید تصویر تروریسم را از پس زمینه ذهن دور کند ولی به نظر نمیرسد که تصویر بهتر و واقعی ما را نشان بدهد.
انتهای پیام/