احمد طالبینژاد: در دهه ۶۰ و ۷۰ سینما رو به تعالی بود/ خبرنگار باید در کف میدان باشد
یک منقد سینما گفت: انگیزه اصلی کار سخت خبرنگاری سینما در دهه ۶۰ عشق به فرهنگ و سینما بود.
به گزراش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به مناسبت روز خبرنگار در گفتگوی تلفنی با «احمد طالبی نژاد» نویسنده ماهنامه فیلم، منقد و روزنامهنگار سینمایی درباره تفاوتهای خبرنگاری سینما میان سالهای قدیم و جدید و تجارب خبرنگاری خود مطالبی را بیان کرد:
موقعیت خبری مجله فیلم جدی و معتبر بود
قبل از آنکه کار خبری در مجله فیلم بکنم، از نوشتن گزارشها و مطالب تحقیق و پژوهشی شروع کردم و نقد فیلم مینوشتم. در یک مقطعی در دهه 60 و اوایل دهه 70 ناگزیر از کار کردن در صفحات خبری مجله فیلم بودم که اسمش «رویدادها» بود. در آن روزگار خبرگزاریها به تعداد امروز وجود نداشتند. نه نشریات سینمایی دیگری بغیر از مجله فیلم بود و نه سایتهای خبری که کسب خبر کنیم. بلکه باید خبر را مستقیم از منبع آن میگرفتیم و تولید میکردیم.
برای همین از یک روز قبل از اینکه مجله منتشر شود افراد زیادی سراغ کیوسک میرفتند و پیگیر مجله میشدند. البته بعدا چند مجله دیگر مانند «گزارش فیلم» و «دنیای تصویر» آمد ولی موقعیت خبری مجله خیلی جدیتر بود. من 5 سال این کار را کردم و با اینکه جوان بودم و پرانرژی خسته شدم. البته دوران پرتلاطمی هم بود؛ سینمای ایران در عرصههای بین المللی موقعیت خوبی پیدا کرده بود و هرماه با عذابی که میکشیدیم کار لذت بخش بود.
خبرنگار باید در دل ماجرا برود
اما الان برعکس شده است دوستان جوان خبرنگار ما بعضا خبر را از سایتها و روزنامهها چک میکنند و برمیدارند. برای همین اغلب خبرها شبیه به هم است. بسیاری از مطالب و اخبار را کپی میکنند. روابط عمومیها هم خبر میسازند و برای خبرنگاران منتشر میکنند که آنها هم شبیه هم هستند. اخیرا در برنامهای رفتم و دیدم که خبرنگاری آنجا نیست. بعد که پرسیدم گفتند که خبر را ما در سایت میگذاریم و آنها برمیدارند. این اصطلاح «برداشتن» با «تولید کردن» خیلی فرق دارد. به نظرم بهتر است که خبرنگار برود در دل ماجرا و خبر را بدست بیاورد. الان وقتی خبرنگاران جایی حضور دارند که سلبریتی باشد تا عکس بگیرند و خبرسازی کنند. بنابراین چندان وضعیت خبری سینمایی را مطلوب نمیدانم.
عشق به سینما داشتم چون روبه تعالی بود
واقعیت این است که در دهه 60 و 70 تعداد خبرنگاران و منتقدین سینمایی زیاد نبود. هر کدام ما در یک زمینهای کار میکردیم و تلاش های فردی موثری بود. برای مثال یادم است که تماس گرفتم با «محمدعلی سپانلو» که قرار بود تا در یک فیلم بازی کند. وقتی تماس گرفتم قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم کلی درباره شعر و ادبیات با او حرف زدم تا او راضی بشود تا دو خط درباره کار جدیدش در سینما بگوید. میخواهم بگویم که صاحب دیدگاه بودن خیلی مهم است. وقتی خبرنگاری فرقی ندارد بین کیارستمی و قادری برای بدست آوردن خبر ولی من شخصا مقابل فیلمفارسی سازها کرنش نمیکردم، اگر خبر بود میگرفتم ولی درباره فیلمهایشان نقد نمینوشتم . بیشتر هدفم سینمای غیرمتعارف و متعالی بود. بنابراین بنده صاحب یک تشخصی میان همکارانم شدم البته دیگران هم دارای تشخص بودند.
نکته دیگر اینکه عشق سینما حرف اول را برای ما میزد. من دستمزدی که میگرفتم برای 14 صفحه رویدادها و خبرهای سینایی 5 هزار تومان در ماه بود و زمانی که تقاضا کردم 2000 تومان بیشتر به آن اضافه کنند با آن مخالفت کردند ولی به کارم ادامه میدادم چون عشق به سینما را داشتم. اما الان برای خود من هم دیگر آن عشق وجود ندارد چون سینمای ما در آن زمان رو به تعالی داشت و جشنواره فجر بسیار پر رونق بود. بخشهای جنبی آن بسیار مورد توجه واقع میشد و علاقهمندان به سینما صف میبستند در مقابل سینما تا مثلا فیلمهای خارجی مانند تاکوفسکی را تماشا کنند. خلاصه آنکه فضایی بود که در آن عشق به سینما و فرهنگ توامان با هم بود.
انتهای پیام/