غلامرضا صادقی: تلویزیون حتی یک چایی هم به دوبلورها نمیدهد+فیلم
به خاطر صندلیهای واحد دوبلاژ سازمان، اغلب دوبلورها افتادگی روده بزرگ پیدا میکنند و یکی از عوامل سرطان همین صندلیهای واحد دوبلاژ است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «غلامرضا صادقی» در دوران اوج تلویزیون در نیمه نخست دهه هشتاد و در دوران متوسط واحد دوبلاژ در فیلم «شجاعدل» (مل گیبسن) به جای کاراکتر پدر ویلیام والاس، مالکوم والاس، انقلابی اسکاتلندی که علیه سلطنت ادوارد، پادشاه انگلیسی برخواست، گویندگی کرد.
صادقی در آن فیلم گوینده نقش پدر والاس بود و در هنر – صنعت دوبله فارسی او بیش از 30 است که انقلاب کرده و حق و حقوقش را همچون ویلیام والاس مطالبه میکند. صادقی اخیرا در «آکوآمن» به جای این ابرقهرمان محوری این فیلم گویندگی کرده است. بسیاری از همکارانش و اهالی رسانه انتظار دارند که او مثل ابرقهرمانان سینما، منجی دوبله باشد و توطئه 35 ساله «شصتوسهای»ها برای نابود کردن این هنر – صنعت مهم را خنثی کنند. چون «شصتوسهای»ها فاقد پشتوانه و حامیان گذشته خویش هستند. آنچه در پی خواهد آمد یک افشاگری بی سابقه درباره متن و ماجراهای دوبله است.
*استودیو کوالیما دست به کار بزرگ زد. اتفاقی که در میان استودیوهای دوبلاژ پس از انقلاب و حتی قبل از آن بیسابقه بود، پرداخت حقوق ثابت به گویندگان. کاری بود که هیچگاه «صدا و سیما» برای گویندگانش طی نیم قرن اخیر نکرد. در طول این سالها با وجود مشکلات متعدد گویندگان و دوبلورها، متاسفانه صدا و سیما حمایت آنچنانی از این قشر هنرمندی که خیلی در تاریخ تلویزیون پس از انقلاب تاثیر مثبت گذاشتهاند را نداشته. اما استودیو خصوصی اقدام به پرداخت حقوق ثابت کرد، من تصور میکنم اگر این کار در دهه شصت شکل می گرفت، شاید دوبلورها رو بیمه هم میکردند و شاید بسیاری از دوبلورها به خاطر بهرهبری از امکان بیمه درمانی، ترک حیات نمیکردند.
کوالیما با حرفهایها و به قول خودشان طرازاولیها، مثل آقایان جلیلوند، مدقالچی و طهماسب قرارداد بست که نفرات اولشان باشند. چون ما شاخصهای رتبهبندی شده در دوبله داریم و اینها در ردههای دیگر با حدود بیست و پنج – شش نفر قرارداد بستند که کار متمرکزشان را در کوالیما انجام دهند و آنجا حضور داشته باشند، با قرارداد ماهیانه و تعداد فیلم مشخص. اگر دوبله اضافهتری انجام بدهیم، رقم بیشتری خواهیم گرفت.
*چرا واکنش از درون واحد دوبلاژ صدا و سیما به این اتفاق مثبت نبود و گویندگانی که با کوالیما قرار دارند، به تدریج از واحد دوبلاژ تلویزیون حذف میشوند. مثل اینکه واحد دوبلاژ از این اتفاق نگران است، چون عدم استخدام گویندگان و پرداخت نکردن بیمه و سایر تسهیلات طی شش دهه گذشته خیلی برای واحد دوبلاژ سیما لذت بخش بوده است. حالا بخش خصوصی دوبلور استخدام میکند و به نظرم تا چند وقت دیگر، با پشتوانه کوالیما میشود، کارهای بزرگتری کرد.
یک جوی در واحد دوبلاژ صدا وسیما حاکم است که حاضر به توصیف آن نیستم. خب، یک موسسه خصوصی آمده با حرفهایهای دوبله قرارداد بسته و طی این فرآیند متوجه یک نکته شدم که سازمان صدا و سیما واقعا حرفهایها را نمی شناسد و شما ببیند که حرفه ایها را عملا خانه نشین کردند. الان در تلویزیون گوینده حرفهای وجود ندارد، همه گویندههای سطح پایین هستند که کار میکنند.
* دلیلش چیست ؟
حسادت. آقای طهماسب خیلی سال پیش رُلی بود که آقای یاکیده به جای آن کاراکتر و بازیگر گویندگی میکرد، او به من گفت:" بیا و به جای ایشان گویندگی کن". من گفتم:" نمیگویم". گفتند:" چرا؟" گفتم: "چون این رل آقای یاکیده است و رفیق من است و رُل رفیقم را نمیگویم". گفت: "پسر جایی که رقابت است رفاقتی وجود ندارد". بعدها به این نتیجه رسیدم شاید خیلی از دوبلورها که خیلی کارها برایشان کردم (و همه آنها میدانند) ، وقتی پای رقابت در میان باشد، تبدیل به دشمن خونین میشوند.
*تلویزیون با کسی دشمنی ندارد
*این داستان و ماجرای ممنوع شدن شما در سازمان به همین حرف و حدیثهای در دوبله بازمیگردد. از استودیوهای دوبلاژ تا اتاق مسئول دوبله، کار بیخ پیدا کرد.
شنیدم که پشت سر من حرفهای زیادی میزنند با این مضمون که آقا" اینها" نباید بیایند تلویزیون و حق ندارند." آیا تلویزیون مال آنهاست؟! " یا ما داریم قتل انجام میدهیم که رفتیم آنجا کار میکنیم؟!" در حقیقت اشخاص و گویندههای که سطح پایینی هستند و بعضی از آنها گوینده هم نیستند که وارد این حرفه شدند، نمی خواهم اسمی بیاورم، ولی خودشان هم میدادند، چه کسانی را عرض میکنم.
اغلب آنها کاغذ پاره کن بودند، به آنها«خبرکَن» میگوییم. (افرادی که بریده دیالوگها را میان گویندگان تقسیم میکنند) الان آمدند و میگویند که اینها حق ندارند در تلویزیون کار کنند. تلویزیون با کسی دشمنی ندارد و اصلا یکی از شرایط ما با «استودیو کوالیما» این بود که اگر تلویزیون خواست کاری انجام بدهد ما باید برویم. چون یکی از شرایط این است که با استودیوهای دیگر کار نکنیم. منظورشون از استودیو، کارفرماهای دیگری است. یعنی به صورت انحصاری در اختیار آنها باشیم.
*تلویزیون جایی است که برای دوبلور احترام و ارزش قائل نمیشوند
ولی در بندهایی از قراردادمان آمده که ما با تلویزیون میتوانیم کار بکنیم و الان مدیران دوبلاژی که در صدا و سیما هستند، خودشان دیگر ما را دعوت نمیکنند. چرا که استودیو کوالیما با ما قرار داد بسته و دوبلورها و گویندگان سیما معتقدند، حالا که قرارداد بسته اید، شما را به تلویزیون دعوت نمیکنیم. اولا اشکالی ندارد، چون تلویزیون رقمی که به ما می دهد، رقم بسیار کمی است. مثل این است که به من بگویند آقا تو را دیگه راه نمیدهیم! ما از خدایمان است که راهمان ندهید، تلویزیون جایی است که برای دوبلور احترام و ارزش قائل نمیشوند.
من پس از سی سال گویندگی و دوبلاژ در سازمان، باید به گزینش بروم و بگویم که مثلا اصول دین چندتاست!
تلویزیون نزد هنرمندان جایگاه خوبی ندارد ولی چون علاقه ما به تلویزیون و در حقیقت به مردم است، با این رسانه کار میکنیم. چون مردم ما بیشتر تلویزیون را نگاه میکنند، نه ماهوارهها و سایتهای اینترنتی را. علاقه ما به این تودههاست و تلویزیون را به همین علت دوست داریم. تلویزیون را خانه اول خودمان می دانیم. ما اگر تلویزیون را دوست داریم، تنها به خاطر این مسئله است وگرنه نه برخورد مناسبی با ما دارند و نه احترامی قائل هستند و حتی نه بهداشت در محیط کار ما رعایت می شود.
* من در ساختمان شهدای رادیو برنامه داشتم و برای اولین بار برای دیدن واحد دوبلاژ و ملاقات با یکی از گویندگان رفتم. واقعا شرایط مناسبی ندارید. شما چگونه در استودیوهای دوبلاژ سازمان میتوانید کار کنید؟
در زمستان شما می روید آنجا از سرما یخ می زنید و در تابستان از گرما میمیرید. الان عمده بیماری که در دوبلورها وجود دارد سرطان است، بیشتر هم سرطان روده و معقد و لگن، خیلی ما از سر سرطان تلفات دادهایم. مسئول بهداشت تلویزیون آمد با واحد دوبلاژ صحبت کرد و من به اعتراض گفتم که چنین بیماری در بین دوبلورها رایج است. چرا یک کارگروه تشکیل نمیدهید که چه چیزی باعث شده بین دوبلورها این بیماری آنقدر شایع شود؟ ویتامین دی بدن ما که بسیار پایین است، چون در اتاقهایی که ما کار می کنیم، عمدتا تاریک است و نور خورشید نداریم.
از سوی دیگر بابت صندلیها رنج میبریم. از لحاظ تکنیکی در حرفه ما صندلی باید حالت باسن را داشته باشد و صندلیهای واحد دوبلاژ این ویژگی را ندارد. برای همین افتادگی روده بزرگ پیدا میکنیم و یکی از عوامل سرطان همین صندلیهای واحد دوبلاژ است . خوب من اول سیگاری نبودم اصلا،ولی وقتی وارد دوبلور شدم تا کمر در دود بودم و مجبور شدم سیگار بکشم. این محیط چرا اینجوری بود که من سالم به این آفت گرفتار شدم. اینها همش سر ندانم کاری کسانی است که متخصص نیستند و وارد این گونه امور می شوند و در راس امور قرار می گیرند.
*روسای واحد دوبلاژ سیما از کدخدازاده تا رئیس و مدیر فعلی، افراد ناآگاهی بودند که به این حرفه در سیما صدمه زدند. مثلا کدخدازاده خدابیامرز، کرال خوان بود در ارکستر سمفونیک و آواز جمعی میخواند. آقای بزرگی و میلانی اصلا با حرفه دوبله ناآشنا بودند. طرازنده چطور است؟
با رئیس واحد دوبلاژ درباره فیلم و سریال صحبت کردم و آقای طرازنده در پاسخ به من گفت: "من تاحالا فیلم ندیدم". در واحدی که درآن فیلم دوبله می شود و رئیس این بخش باید کاملا آشنا به سینما و دوبلاژ آشنا باشد، تا تشخیص بدهد که چه کسی خوب است و چه کسی بد، در طول دوران زندگیاش فیلم ندیده است! گفت من را به صرف اینکه مدیر خوبی هستم به اینجا آوردند. خب چی شد؟
*به یک کارگر بیسواد در خانهاتان چایی میدهید اما واحد دوبلاژ سیما به ما یک چایی نمیدهد
*خاطرم هست، بچههای دوبله برای خوردن چایی به استودیوهای رادیو میآمدند، چون در واحد دوبلاژ به شما چایی هم نمیدهند.
به رئیس واحد دوبلاژ گفتم، شما یک آدم بی سواد که فقط کارگری بلد است وارد خانهتان می شود، نهایت لطفی که به او می کنید، چیست؟ یک چایی به او می دهید؟ گفت : بله. گفتم: پولش را میگیری؟ گفت: نه آقا، گفتم: خیلی خب! ما این چایی را هم در تلویزیون خودمان می خریم و می خوریم، آنهم گوینده ای که باید همیشه رطوبت داخل دهانش وجود داشته باشد.
*میزهای واحد دوبلاژ را تمییز نمیکند چرک سال 1372 هنوز بر روی میزهاست
*خاطرم هست یکی از مدیران واحد دوبلاژ سالها قبل دعوا راه انداخته بود و گفته بود شما دوبلورها کافر حربی هستید چون روزه نمیگیرید.
شما که میدانید دوبلورها حتی نمیتوانند روزه بگیرند. چون اولاً دهانشان بوی بدی میگیرد، چون همه ما دور یکی دو میکروفن مینشینیم و ناخواسته تبادل تنفسی داریم. اگر کسی دهانش بوی بدی بدهد، من اصلا نمیتوانم گویندگی کنم و همچنین باید این رطوبت هم وجود داشته باشد و این چای باید در دواحد دوبلاژ باشد.
ما از مجتهدین سوال کردیم و گفتیم کار ما بدین صورت است و به ما گفتند روزه به شما واجب نیست. کار دوبله جمعی است، مثل این که بدنتان بوی بدی بدهد و چند نفری بنشینند در یک کار جمعی، در کنار هم؛ طبیعی است همه اذیت می شوند.
ببینید! وقتی ما فریاد می زنیم، ناخداگاه آب دهانمان میپاشد بر روی میزی که در مقابلمان است و بارها من گفته بودم که آیا اینجا (واحد دوبلاژ سیما) نظافتچی دارد؟ بارها گفتهام زمانی که کار تعطیل می شود، مسئولان نظافت را مجبور کنید تمام این میزها را استریزه و تمییز کنند، ما دستمان را بر روی این میزها می گذاریم و بزاق دهان همکارمان ریخته میشود و کلی میکروب دارد . ولی اصلا به نظافت میزهای بسیارکثیف رسیدگی نمیشود. چرک سال 1372 هنوز بر روی میزهاست، رومیزیها در اغلب موارد پاره هستند، چندین بار سر این میزها، لباسهایمان به برخی نقاط تیز گرفت و پاره شد.
*هنوز برای واحد دوبلاژ در ایام نوروز زمانبدی وجود ندارد. در طول سال خاک مرده در این واحد ریختهاند، ناگهان شب عید چنان شلوغ میشود که بسیاری از فیلمهای دوبله شده دقیقه 90 و با کیفیت باند و افکتهای بسیار بدی به پخش میرسد؟ عدهای در بیرون تصور میکنند، دوبلورها در واحد دوبلاژسازمان «بزن و در رو»یی کار میکنند اما من دیدم و شنیدم بسیاری از گویندگان و دوبلورها با دوبلههای فشرده شب عید موافق نیستند.
به خاطر ازدیاد کار شب عید، خیلی استرس داریم. کارمان کاملا فکری است، در حین دوبله چند تا حسمان با هم کار می کند. در دوبله و بدون اینکه دست و پایمان را تکان بدهیم، مجبور هستیم فقط از فک این حس را القا بکنیم. پارسال به آقای طرازنده رئیس واحد دوبلاژ گفتم بیایید «اینکاسترو» (دوبله تک نفره) را راه بیندازید. الان در آذرماه هستیم فیلمها را بیارید، تا شب عید ازدحام نشود، تلفات میدهیم. ما هر سال سر این جریان تلفات میدهیم، اصلا گوش نکرد. گفتم: آقاجان بچههای دوبلاژ شب عید هر سال تا پای مرگ میروند و میآیند.
بچههای ما اینجا هر شب عید دعوا دارند و بر سر یک چیز کوچک، عصبی می شوند، دعوا راه می اندازند . «اینکاسترو» دوبله کنید که همدیگر لااقل را نبینیم. یکی از فوایدش این است، شما که پول خوبی به بچه ها نمیدهید، لااقل بچهها «اینکاسترو» یک ساعت بیایند کارشان را انجام بدهند و بروند دنبال یک صنعت دیگر و یک کار دیگری انجام بدهند. لااقل اینجوری بتوانند درآمدزایی کنند. ماهیانه که پولی قابل اعتنایی که نمی دهید، پروژه ای پول می دهید، در فرآیند پروژه ای هم که هر روز ما کار نمیکنیم.
در برنامههای مختلف دوبلور ها را برمیدارید و می برید تلویزیون و نمایشمان میدهید و یک جام و کاپی هم میدهید و ملت فکر میکنند وای!... چه خبر است.
بارها بسیاری از مردم به من رسیدند،گفتند که شما وضعتان توپ است. ولی خبر ندارند که در دلمان چه خبر است. همین امروز ماشینم را بردم تعمیرگاه مکانیک گفت: آقا این ماشینته؟ من آب شدم و رفتم تو زمین،چه چیزی به ایشان میگفتم. سی سال هم هست صدای ما را می شنوند و یک برداشتی نسبت به ما دارند ، ولی وقتی اینجوری ما را میبینند، باور نمیکنند.
برای همین تلویزیون آش دهان سوزی برای دوبلورهای حرفهای نیست، ولی خانه من است. جایی است که در آن بزرگ شدم و حق آب و گل دارم.
آقای میلانی همیشه این را می گفت: که ماها میرویم اما شماها هستید و خیلی ها رفتند زمان من آقای خوش نویس بود، ایشان فوت کردند و بعد آقای حسینی آمد بعد آقای کدخدازاده، همه اینها آمدند و رفتند اما ماها ماندگار شدیم، ولی هیچکدمشان نیامدند دلسوزانه با این صنف برخورد کنند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/