خطرات و چالشهای استراتژی آمریکا در عراق
خطرات استراتژی آمریکا و رژیم صهیونیستی با تجاوزات اخیر به مواضع نیروهای الحشد الشعبی در عراق بیش از پیش روشن شده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری روزنامه البناء لبنان، رویکردهای استراتژیک آمریکا در خاورمیانه از دو بعد اساسی قابل بررسی است که از طریق بررسی تحولات ساختاری و محتوایی موجود در منطقه حاصل میشود.
سیاستگزاریهای آمریکاییها در دو زمینه مطرح میشود که اولین مورد تحولات کلی است که از طریق آنها میتوان پدیدههای سیاسی نوظهور در منطقه را مورد بررسی قرار داد، مجموعه این تحولات نمیتواند خطر استراتژیک برای رویکردهای آمریکا در پرونده های متعدد منطقهای باشد، چرا که بخشی از ماهیت مناسبات منطقهای و بینالمللی طبیعی این کشور است.
اما روند دوم که شامل جزئیات استراتژی آمریکا است و میتواند تهدیدی مستقیم برای استراتژی این کشور باشد، تحولات ریشهای است که در خاورمیانه حاصل شده است. این تحولات عامل تاثیرگذاری در ساختارهای منطقهای و بینالمللی به شمار میرود، علاوه بر اینکه به اهرم فشاری در چارچوب رویکردهای ژئوپلتیک آمریکا تبدیل شده است. حوادث سالهای اخیر سوریه و عراق در چارچوب تحولات اساسی منطقهای است و معادلاتی را ایجاد کرده که خطری بر سیاستهای آمریکا ندارد، اما تحولات ریشهای که در این کشورها ایجاد شده، باعث نگرانی روز افزودن آمریکاییها است. واشنگتن در ائتلافهای منطقهای و جنگهای نیابتی خود در منطقه و تکیه بر ابزارهای منطقهای و داخلی با شکستهای متوالی روبرو شده است و این موضوع به اهرم فشاری برای تغییر استراتژیهای آن تبدل میشود. به عنوان نمونه پرونده سوریه و پیامدهای آن می تواند روش جدیدی در استفاده از استراتژی آمریکا در منطقه به ویژه در زمینه هدف قرار دادن ارکان محور مقاومت و به صورت ویژه در عراق به کار رود.
با وجود موفقیت نظامی آمریکا در اشغال عراق در سال 2003 ، تلاشهایی که برای خارج کردن این کشور از محیط عربی منطقه آن ایجاد شده، موفقیتآمیز نبوده است. این کشور توانسته از دیدگاه ساختار قدرت سیاسی و نظامی، خود را بازیابی کنند و این موضوع خطری برای منافع آمریکا در یکی از مهمترین زمینههای حیاتی این کشور معرفی شده است.
آمریکاییها تلاش دارند مانع از تبدیل شدن عراق به یک قدرت بزرگ منطقهای شوند و این موضوع را بخشی از اولویت استراتژیک خود معرفی کردهاند. یکی از مهمترین نظریه پردازان استراتژیک آمریکا «مارتین اندیک» مشاور امنیت ملی این کشور در سال 1993 است. وی معتقد است که خطر منافع آمریکا در منطقه خلیج فارس از ناحیه دو کشور عراق و ایران است.
وی خواستار تلاش برای تغییر حاکمیت در این دو کشور برای همزیستی و تعامل با رویکردهای آمریکایی شده است. اندیک معتقد است خطر عراق برای رویکرد های آمریکا بیشتر از ایران است، به همین علت موسسات تصمیم سازی آمریکا در آن زمان چارچوب استراتژیک بلندمدت خود را به تجزیه جغرافیایی و سیاسی این کشور اختصاص داده و تلاش داشتند تا تهدیدات داخلی و خارجی زیادی را فراروی آن ایجاد کنند که گروههای تروریستی بخشی از این تهدیدات است.
در سایه این اتفاقات، بعید نیست که مانورهای آمریکا در عراق روند رو به رشد خود بگیرد تا متناسب با تحولات پرشتاب منطقهای باشد که منافع آمریکا در این کشور را تهدید می کند. در طرف مقابل رژیم صهیونیستی با پیچیدگی های قابل توجهی در خصوص تحولات منطقهای روبرو است. طرحهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه در مضمون و اهداف خود مورد توجه قرار گرفته است. ایران نیز تمام توطئههای این رژیم ها برای تسلیم کردن خود را با شکست مواجه کرده است. از سوی دیگر ارتباط جغرافیایی و سرنوشت مشترک دمشق، بغداد و تهران باعث شده این کشورها در سیاست های خود تجدید نظر کنند و آن را بر اساس شرایط و مقتضیات مراحل آینده تدوین کنند. این عوامل باعث شد که تلآویو این درگیریها را به صورت نسبی از سوریه به عراق منتقل کند، چرا که جنگ ضد تروریسم در برخی مناطق جغرافیایی مرتبط با دو کشور همچنان ادامه دارد.
تمامی این واقعیتها حمله رژیم صهیونیستی به نیروهای نظامی داوطلب مردمی در عراق و ارتش این کشور را برای تلآویو ضرورتی غیر قابل انکار قرار میدهد. این موضوع از نظر زمان بندی سیاسی و نظامی نیز قابل توجه است. مشخص است که حمله به نیروهای حشد شعبی یکی از حلقههای طرح آمریکایی صهیونیستی است که با هدف انزوای نقش و تاثیر نظامی این جریان در روند موازنه سیاسی در عراق دنبال می شود. این در حالی است که جریان نظامی حشد شعبی با نقشی که در روند مبارزه با تروریسم آمریکایی در عراق داشت، باعث شده تغییرات اساسی در طرح آمریکا در این کشور ایجاد کند که پیش از این مبتنی بر تکیه بر داعش برای تامین منافع آمریکا بود.
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال و تحلیلگران نظامی رژیم صهیونیستی پیش از این فاش کردهاند که رژیم صهیونیستی در پشت پرده عملیات موشکی ضد عراق قرار دارد و این عملیات با هماهنگی نیروهای آمریکایی مستقر در عراق انجام شده است.
بر این اساس آمریکا در جنگ استراتژیک جدید خود در عراق بر دو محور متمرکز شده است:
محور اول استراتژی نرم است که مبتنی بر هجمه تبلیغاتی ضد جریان حشد شعبی است که از طریق انتشار اخبار دروغین برای هدف قرار دادن بستر مردمی نیروها انجام میشود. این هجمه اما با تعهد نیروهای حشد شعبی به دستورات رهبران عراق و ادغام در نیروهای ارتش با شکست مواجه شد.
محور دوم استراتژی سختافزاری است که از طریق حملات متعدد و روشمند به تاسیسات و مراکز و انبارهای الحشد انجام میشود. علاوه بر این بر اساس برخی گزارشهای موجود، تعدادی از عناصر بازداشت شده داعش در نزد نیروهای آمریکایی آزاد خواهند شد تا از پتانسیل آنها برای حمله به نیروی حشد شعبی استفاده کنند. این اتفاق بعد از آن رخ داد که واشنگتن متوجه شد به استثنای اسرائیل قدرت بالایی برای تسلط کامل بر ابزارهای منطقهای خود برای ورود به تقابل با نیروهای حشد شعبی ندارد. به همین علت برنامه خود را برای هدف قرار دادن نیروهای حشد شعبی دنبال کرده اند.
آمریکا اهداف های متعددی در عراق دارد، علاوه بر اینکه اهداف غربی و منطقهای نیز با رویکردهای آمریکا در تطابق قرار دارد. بر اساس منطق موازنه قدرت، محور مقاومت استراتژی آمریکا نه تنها در عراق بلکه در تمامی مساحت خاورمیانه را متوجه شده است، به همین علت باید مبانی تقابل و معادلات خود را در چارچوب نظامی مناسب قرار دهد که مبتنی بر توانمندیهای نظامی محور مقاومت است. علاوه بر این که باید اقدامات سیاسی گستردهای برای مانعتراشی در روند آرمانگراییهای آمریکا در عراق و منطقه شکل گیرد. به این ترتیب تمامی احتمالات و سناریوهای مهندسی شده در آینده مرتبط با تحولات سیاسی و نظامی منطقه است.
انتهای پیام/