منطق قرآنی امامحسین (ع) در عدم سازش با دشمن
عدم سازش با دشمن جزئی از منطق قرآنی امام حسین(ع) در جریان عاشورا بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از منطقهای حسینی و درسهای عاشورایی، عدم سازش با کسانی است که کمر همت به دشمنی با آموزههای اسلام بستند؛ چرا که این مسئله برخاسته از آموزههای قرآنی است. خداوند در آیات متعددی از قرآن نسبت به عدم سازش و هماهنگی با آن دسته از اهل کتابی فرمان میدهد که کتاب آسمانی خویش را مورد تحریف قرار دادند و اکنون شاهدیم عملکرد آنها به گونهای است که فرهنگ جوامع آنها رو به اضمحلال رفته است، به همین دلیل سازش همهجانبه با آنچه امروز به عنوان جهان غرب میشناسیم، به معنای پیروی از تمام دستاوردهای فرهنگی، اقتصادی و تربیتی آنهاست.
در عصر حاضر جهان غرب یا به صورت کلی امپریالیسم جهانی با برنامه هدفمند خود در راستای جهانیسازی و یا تشکیل دهکده جهانی، قصد دارد جوامع بشری را به شیوههای مختلف از جمله اسناد و لوایح فرهنگی تحت سلطه خود بگیرد تا از این طریق بر سبک زندگی آنها اثر گذارد، اسنادی که دارای محتوایی فریبنده و باطنی شوم هستند.
خداوند در آیه 51 سوره مائده در هشداری به جامعه مؤمنین میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ؛ اى اهل ایمان، یهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود نگیرید، آنان یاور یکدیگرند [ و تنها به روابط میان خود وفا دارند ]. و هر کس از شما یهود و نصارى را سرپرست و دوست خود گیرد (و به منویات آنها بها دهد) از زمره آنان است؛ بىتردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمىکند.»
نکته اول اینکه در اینجا منظور این نیست که مسلمانان هیچگونه رابطه تجارى و اجتماعى با یهود و مسیحیان نداشته باشند؛ بلکه منظور این است که با آنها هم پیمان نشوند و در برابر دشمنان روى دوستى آنها تکیه نکنند. آنجا که فرمود «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ؛ آنان یاور یکدیگرند»، یعنى تا زمانى که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمىپردازند، از این جهت هر کس از اهل ایمان طرح دوستى و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیمبندى اجتماعى و مذهبى جزئی از آنها محسوب خواهد شد. با این توضیح، شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ.
در آیه بعد اشاره به عذرتراشىهایى میکند که افراد بیمارگونه براى توجیه ارتباطهاى نامشروع خود با بیگانگان، انتخاب میکنند. خداوند در این باره میفرماید: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ؛ کسانى که در دلهایشان بیمارى [نفاق] است، مىبینى که در دوستى با یهود و نصارى شتاب مىورزند و [ بر پایه خیال باطلشان که مبادا اسلام و مسلمانان تکیهگاه استوارى نباشند ] مىگویند مىترسیم آسیب ناگوارى به ما برسد [ به این سبب باید براى دوستى به سوى یهود و نصارى بشتابیم ]».
خداوند در پاسخ آنها میفرماید همانطور که آنها احتمال میدهند روزى قدرت به دست یهود و نصارا بیفتد، این احتمال را نیز باید بدهند که ممکن است خداوند از سوى خود پیروزى یا واقعیت دیگرى [ به نفع مسلمانان ] پیش بیاورد تا این بیماردلان بر آنچه در دل هایشان پنهان مىداشتند، پشیمان شوند؛ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ».
در حقیقت، در این آیه از دو راه به آنها پاسخ گفته شده است:
* نخست اینکه اینگونه افکار از قلبهاى بیمار و از کسانى که ایمانشان متزلزل و نسبت به خدا سوء ظن دارند بر میخیزد و گرنه یک فرد با ایمان اینگونه فکر به خود راه نمیدهد.
* دیگر اینکه به فرض که چنین احتمالى باشد آیا احتمال پیروزى مسلمین در کار نیست؟
جالب است که به تصریح خداوند در ادامه این آیات، مؤمنان نیز نسبت به این رفتار منافقانه واکنش نشان میدهند. خداوند در این باره میفرماید: «وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرینَ؛ کسانى که ایمان آوردهاند [ به مؤمنان دیگر ] مىگویند: آیا این بیماردلان آنانند که به سختترین سوگندهایشان به خدا سوگند مىخوردند که با شما مؤمنانند؟ [ ولى روشن شد که دروغ مىگفتند. آنان یهود و نصارى را به سرپرستى و دوستى گرفتند و به این سبب ] اعمالشان تباه و بى اثر شد، در نتیجه زیانکار شدند.»
گرچه در شأن نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنى "عبادة بن صامت" و "عبدالله بن اُبَى" در میان آمده اما جاى تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخى مورد نظر نیستند بلکه نماینده دو مکتب فکرى و اجتماعى هستند:
* یک مکتب میگوید از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهاى او اطمینان نکرد.
* دیگرى میگوید در این دنیاى پرغوغا، هر شخص و ملتى تکیهگاهى میخواهد و گاهى مصلحت ایجاب میکند که این تکیهگاه از میان بیگانگان انتخاب شود دوستى آنها با ارزش است و روزى ثمربخش خواهد بود.
قرآن مکتب دوم را به شدت میکوبد و مسلمانان را از این طرز تفکر با صراحت و تأکید بر حذر میدارد، اما متأسفانه بعضى از مسلمانان، این فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشى سپردند و تکیهگاههایى از میان بیگانگان براى خود انتخاب کردند و تاریخ نشان میدهد که بسیارى از بدبختیهاى مسلمین از همین جا سرچشمه گرفته است. "آندلس" تابلو زندهاى براى این موضوع است و نشان میدهد که چگونه مسلمانان به نیروى خود درخشانترین تمدنها را در آندلس دیروز و اسپانیاى امروز به وجود آوردند، اما به خاطر تکیه کردن بر بیگانه چه آسان آن را از دست دادند.
اما الگویی که خداوند در آیه بعد یعنی 54 مائده مطرح میکند، آن دست از مؤمنانی هستند که به تعبیر قرآن دارای چنین ویژگیهایی هستند:
* خداوند آنان را دوست دارد و آنان هم خدا را دوست دارند
* در برابر مؤمنانْ فروتنند و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمند
* همواره در راه خدا جهاد مىکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهاى نمىترسند.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ...»
با توجه به آنچه عنوان شد، میتوان نتیجه گرفت مخاطب اصلی خداوند در این آیات، اهل ایمانند. این مسئله نشان میدهد در بین اهل ایمان هستند افرادی که با توجیهات بیراه که عمدتاً ناشی از ضعف در اعتماد به نفس و ضعف در اعتماد به آموزههای حیاتبخش دین مبین اسلام است، سرسپرده غرب میشوند. خداوند میفرماید چنین افرادی که به خود و جامعه خود ظلم میکنند، هیچگاه در مسیر هدایت قرار نخواهند گرفت. اما در مقابل این افراد، هستند افراد مؤمنی که هیچگاه نسبت به غرب کُرنش نشان نمیدهند، نسبت به خودیها متواضع و نسبت به کافران سرسختند و نیز با قوت در راستای اهداف خود تلاش میکنند و در این مسیر از ملامت هیچ فرد و گروهی هراس ندارند. نمونه کامل این نوع ویژگی از اهل ایمان را در مدل کاروان حسینی در تاریخ مشاهده میکنیم. کاروان امامحسین(ع) با تبعیت از امام و ولیّ معصوم خویش هیچگاه فریب تطمیع و تهدید دشمن را نخورد و تحت ولایت آن حضرت مسیر رشد و کمال خود را طی کرد.
جالب است که خداوند بلافاصله پس از آیه 54 بر این مسئله تأکید میکند و الگوی برتری را معرفی میکند که همان سرسپاری به ولایت خدا و رسول خدا و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) است. آنجا که فرمود: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون؛ ولیّ شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانى [ مانند على بن ابىطالباند ] که همواره نماز را برپا مىدارند و در حالى که در رکوعند [ به تهیدستان ] زکات مىدهند».
یادداشت: سعید شیری
منابع:
* قرآن
* تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی
انتهایپیام/