اولین نشست گفتوگوهای علم دینی با موضوع «علوم انسانی؛ مطلقیت یا تاریخیت» برگزار شد
سه محور«معانی مختلف تاریخ در علوم انسانی مدرن» «معانی تاریخ در سنت اسلامی» و «وضعیت تاریخی ما بعد از انقلاب اسلامی» از جمله مواردی بود که در اولین نشست علم دینی دانشگاه باقرالعلوم مطرح شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، اولین نشست گفتوگوهای علم دینی با موضوع «علوم انسانی؛ مطلقیت یا تاریخیت» با حضور حجتالاسلام مهدی سلطانی، دکتر سیدحسین شهرستانی و تعدادی از مقرران نظریهپرداز علم دینی و طلاب و دانشجویان در دانشگاه باقرالعلوم (ع) برگزار شد. این نشست در سه محور: 1) معانی مختلف تاریخ در علوم انسانی و اجتماعی مدرن، 2) معانی تاریخ در سنت اسلامی 3) نظر به وضعیت تاریخی ما بعد از انقلاب اسلامی پیگیری شد.
در ابتدای نشست، حجتالاسلام سلطانی، شقوق مختلفی از معنای تاریخیت را در غرب و سنت اسلامی برشمردند که در برخی از آنها، تاریخیت و مطلقیت نیز با یکدیگر قابل جمع بودند و معنای پیشامدرن مانند آنچه در سنتهای هندی و پیشا افلاطونی وجود دارد، معنای قرونوسطایی در آگوستین یا یوآخیم فیوره، معنای رایج در روشنگری مخصوصاً معنای کانتی در بخش آخر نقد عقل محض، معنای هگلی در پدیدارشناسی روح که با مطلقیت جمع میشود، معنای مدنظر مارتین هایدگر که برخاسته از نوعی انتولوژی است، معنای نیچهای و شوپنهاوری، معنای نزد دیلتای و وبر و برخی معانی دیگر تاریخ که میتوان در سنت اسلامی به سراغ آنها رفت.
پس از این طرح مسئله، سیدحسین شهرستانی گفت: با وجود اهمیت توجه به این معانی تاریخ و لوازم آنها، معنای خاصی از تاریخیت که عمدتاً بعد از رنسانس آغاز شده است، میتواند معنای عام و وحدتبخشِ همۀ این معانی قلمداد بشود. این معنا از تاریخیت، ویژگی خاص جهان مدرن و همۀ این معانی و گرایشهای فکری در جهان مدرن است که در جهان اسلام فاقد آن بودهایم. بنابراین "تاریخیت روح جهان جدید است" که خودش را متمایز از فلسفۀ کلاسیک یونانی مطرح ساخته است.»
عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: در سنت اسلامی، مخصوصاً در فلسفۀ اسلامی، به دلیل تاثیر از فلسفه و متافیزیک یونانی، با وجود تصرفاتی که در آن داشتهایم، فاقد چنین معنایی از تاریخیت هستیم. در گذشتۀ ما، تاریخیت، حداکثر بهمعنای توجه به گذشتگان به عنوان عبرتگیری از آنها بوده است، در حالیکه همانطور که توجه ویژۀ انسانهای مدرن به باستانشناسی نمایانگر آن است، تاریخیت، ویژگیِ هویتیِ دنیای مدرن است. حتی توجه و حساسیت ما به ابنیۀ تاریخی-مذهبیمان نظیر تخریب آنها در سوریه نیز ناشی از درگیری ما با همین ویژگی جهان مدرن است. در دورۀ معاصر، شهید مطهری (ره) در پس گفتوگوی کُربَن و علامۀ طباطبائی (ره)، همین تاریخیت را دریافت و سعی کرد در سالهای آخر عمر شریفش، به این مسئله بپردازد.
شهرستانی گفت: پرسشهای مهمی در مواجهه با این تاریخیت برای ما قابل طرح است نظیر اینکه: آیا پرسش تاریخیت برای فلاسفۀ اسلامی قابل طرح است؟ آیا این توجه میتواند زبان گفتوگوی ما با غرب را فراهم کند یا بستری است که ما در مواجهه با آن، بلعیده خواهیم شد و ما را به درون خودش خواهد برد؟ و...
در ادامه، حجتالاسلام سلطانی به تدقیق معانی تاریخ در نسبت میان تاریخیت در غرب و سنت اسلامی، مخصوصاً فلسفۀ اسلامی پرداخت و گفت: در سنت ارسطویی و به تبع، در فلسفۀ اسلامی، حرکت مقدار زمان است، در حالیکه در دنیای جدید، مخصوصاً بعد از کانت، همانطور که ژیل دلوز نیز اشاره دارد، زمان مقدار حرکت است و زمان، بیلولا میشود و مقولات، توسط زمان تعیین میشوند. این توجه و نظایر آنها برای فهم تفاوت نگاه مسلمین به تاریخ و زمان و نگاه مدرن بسیار حیاتی و سرنوشتساز است.
در بخش پرسش و پاسخ این جلسه، حجتالاسلام علی محمدی (عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی) گفت: آنچه میتواند در پسِ همۀ این معانی مختلف از تاریخ در غرب و شرق، بهعنوان نقطۀ اصلیِ طرح پرسش مطرح شود، درک وضعیت تاریخیِ ما پس از انقلاب اسلامی است. ما در انقلاب اسلامی، در بالاترین سطوحش، توسط ولی فقیه، بحث تمدنسازی را داریم که نیازمند بحث از یک وضعیت تاریخی است. از اینرو بهنظر میرسد مسئلۀ تاریخیت، صرفاً یک مسئلۀ مفهومی و نظری نباشد، بلکه مسئلۀ ما مسلمانان انقلابی، پس از وقوع انقلاب اسلامی در جهانی است که از یک سو، متاثر از انبوهی از تراث و سنتهای اسلامی گذشته از جمله حکمت صدرایی است و از سویی با تمدنی روبرو است که تاکید زیادی بر تاریخیت دارد. حال پرسش آن است که اگر طرح امام خمینی (ره) مبنی بر تحقق اسلام در عمل را مدنظر قراردهیم، زمانۀ ما چه اقتضائاتی دارد؟ آیا با نظر به این زمانه و نوع تعریفی که از آن ارائه میدهیم، میتوان مواجهۀ درستی با معانی و مضامین تاریخیت داشت؟
حجتالاسلام سلطانی با تایید نکته مطروحه توسط پرسشگر، به مسئلۀ وجود انشقاق در ادوار مختلف تاریخ تفکر و تلاش همۀ فلاسفه برای حل این انشقاق اشاره کرد و گفت: ما در عصر انقلاب اسلامی نیز دچار انشقاقهای بزرگی در زندگی روزمره تا عرصۀ تفکر هستیم. انشقاق نظر و عمل است که مارکس را علیه هگل میشوراند و انشقاقی دیگر است که منجر به طرح حکمت متعالیه میشود. ما نیز در عصر انقلاب اسلامی، گرفتار انشقاقهایی هستیم که بدون توجه به آنها و توجه به معانی دقیق مفاهیمی که پیرامونمان هستند، نمیتوانیم این انشقاق را کاهش دهیم و به تناوردگی نهاد علم در ایران کمک کنیم.
حجتالاسلام سلطانی با تمایز میانِ نوع متوسط و نوع اخیر نگاه تاریخ که توسط صدرالمتالهین مطرح شده است گفت: مرحوم آخوند صدرا، با تعریف انسان به عنوان نوع متوسط، شکلگیری انواع اخیر را بر روی نوع متوسط ممکن میشمارد. از همینجاست که تحقق نوع یا به تعبیر دقیقتر انواع اخیر، پای تاریخ با همۀ لوازمش را به میان میکشد و پاسخی که ما به تحقق این انواع اخیر میدهیم و نحوۀ «کل»ی که در اینجا شکل میگیرد، میتواند پاسخ به پرسش از وضعیت تاریخی ما باشد زیرا در تکوین انواع اخیر، نسبتهای مختلف و متکثری با نوع متوسط برقرار میشود. نوع اخیر از یک سو، به دلیل طرح خاص حکمت متعالیه، منحصر به جهان اسلامی و ایرانی ما است و از سوی دیگر، میتواند نسبتهای متکثر و متعددی که انسان مسلمان ایرانی با آن برقرار میکند را توضیح دهد. این نسبتهای متکثر، یک نحوۀ خاص از «کل» یا «ما» را شکل میدهد که همان مای فعلی ما است.کار علوم اجتماعی نیز توضیح این ما است.»
شهرستانی ضمن تایید طرح مسئلۀ حجتالاسلام سلطانی دربارۀ ظرفیت نوع متوسط در طرح تاریخ بهمعنای فلسفی و حکمیاش، گفت: این طرح را هرچند مغتنم میدانم اما میان آن با معنای تاریخیت در کلیت دنیای مدرن، دارای فاصلۀ زیادی دانست. تحول نوع متوسط به نوع اخیر یا بحث حرکت جوهری و نظایر آنها همگی ناظر به تکمیل مراتب انسانی در حرکتی طولی است. همانطور که آقای سلطانی، در بخش اول گفتند، در اینجا نیز حرکت، مقدم بر زمان است، در حالیکه تاریخیت مدرن، زمان را مقدم برحرکت میداند. در ملاصدرا هرچند امکانهای جدیدی نسبت به گذشته مطرح میشود، اما مسئلۀ تقدم «اجتماع» یا سیاست بر فرد نمیتواند مطرح شود. در طرح تاریخیت، عمل بر نظر، سیاست و جامعه بر فرد مقدم میشود و آنگاه طرح تاریخیت مطرح میشود. در حالیکه در حکمت متعالیه، چنین نیست و امکان تقدم حیات اجتماعی و حتی شهر بر تفکر فلسفی و انتزاعی ممکن نیست. از اینرو اگر بخواهیم از دلِ حکمت متعالیه با تاریخیتِ غرب گفتگو کنیم، بایستی به این تمایز توجه داشته باشیم، زیرا در تاریخیتِ مدرن و با طرح احیاء پولیس (polis)، مدنیت و شهر بر فردیت و زندگی فردی است.»
انتهای پیام/