مصاحبه| تصوف سلفی؛ چالش جدید دولتهای آسیای مرکزی
کارشناس و پژوهشگر مسائل آسیای مرکزی گفت: سیاستهای نادرست دولتهای آسیای مرکزی از جمله در تاجیکستان و در قبال «ایشان نورالدین جان»، بیش از هر چیز، امنیتی کردن یک موضوع غیرامنیتی است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، مذهب در آسیای مرکزی به مقوله پیچیدهای طی سالهای اخیر تبدیل شده است. این پیچیدگی ناشی از فراز و فرودهای تاریخی است که از شکلگیری قرائتی خاص از اسلام در این منطقه آغاز شده، و با سرکوب و خفقان شدید 70 ساله در دوره کمونیسم، احیاء دینی پس از فروپاشی شوروی، و ظهور مجددِ اقتدارگرایی دولتی در دوران پسااستقلال ادامه مییابد. در همین راستا به منظور بازخوانی این قرائتها و رویکردها در قالب گرایشات متصوفانه منطقه، و نیز به بهانه مسائل اخیر مطرح شده در خصوص ایشان نورالدینجان تورجانزاده در تاجیکستان، مصاحبهای را با دکتر بهروز قزل، کارشناس و پژوهشگر ارشد مسائل آسیای مرکزی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
تسنیم: برخی معتقدند با توجه به مسائلی که پیرامون جریانات تکفیری در خاورمیانه و خطر بروز درگیریهای مذهبی در آسیای مرکزی وجود دارد، گسترش رویکردهای تصوف و تداوم شبکه های سنتی موسوم به ایشانیسم (ایشانی گری)، در حوزه امنیت جمهوریهای آسیای مرکزی دارای کارکردهای منفی خواهد بود و میتواند موجب بروز ناامنی در این منطقه شود. از سوی دیگر دیدگاههای مقابل معتقدند که چنین رویکردهایی میتواند موجب افزایش اشتراکات، همزیستی و درحقیقت امنیتسازی شود. نظر شما در این باره چیست؟
قزل: برای گفتگو پیرامون پیامدهای این گروه از پدیده ها و جریانات حیات دینی در حوزه امنیت و ناامنی، می بایست دو بحث ماهوی و جامعه شناختی این پدیده ها از یکدیگر جدا شود. بدین صورت که در ابتدا باید توجه شود، در رویکردهای با گرایش صوفیانه و در کنش هایی با رنگ و بوی ایشانی گری که در آن جاذبه بر دافعه غلبه دارد، اساسا جنبه امنیت سازی بر سایر جنبه ها غلبه خواهد داشت. متصوفه که بسیاری از آنان در منطقه آسیای مرکزی به طور سنتی تحت القاب ایشانی شناخته می شوند، تساهل نسبی، امید به بشارت، حسن ظن، سهل گیری با سایرین، محبت فزاینده به رسول اکرم (ص) و خاندان ایشان، توسّل، پرهیز از خشونت و اجبار و باور به شفاعت را از ملزومات رفتار مؤمنانه و لازمه تجربه طریقت برای کامل شدن وظایف ایمانی افراد می دانند.
بر این اساس، به صورت ماهوی، این رویکردهای سنتی حیات دینی در آسیای مرکزی بعید است که منجر به رفتارهای اجتماعی و سیاسی حاد، انقلابی و توأم با خشونت شود. به بیان دیگر، فعال ماندن و یا گسترش رویکردهای تصوف و ایشانی گری، به خودی خود، موجبات سلب ثبات و ناامنی را در آسیای مرکزی فراهم نخواهد آورد.
اما در بحث جامع هشناختی قضیه، توجه به عوامل مختلفی راهگشا خواهد بود. نخست اینکه، تصوف و ایشانی گری در منطقه آسیای مرکزی، ریشه ای تاریخی دارد و حتی می توان گفت به یکی از عناصر ذاتی حیات دینی این مردم تبدیل شده است. خاندان ایشان ها هنوز هم در میان تاجیک ها، قزاقها، قرقیزها، ازبک ها و ترکمن ها از جایگاه ویژه ای برخوردارند. تا جایی که حتی نظامهای سیاسی باقیمانده پس از فروپاشی اتحاد شوروی، تا به امروز هم نمی توانند خود را از توجه به نقش اجتماعی و تأثیرگذاری سیاسی این خاندان ها کاملا بی نیاز بدانند. از سوی دیگر، بیشتر مردم آسیای مرکزی اهل سنت حنفی هستند که عمدتا در اصول و عقاید پیرو ابومنصور ماتریدی سمرقندی به شمار میآیند. مبتنی بر باورهای ماتریدیه نیز، تکفیر و کنشگری فردی و اجتماعی متکی بر آن، در نقطه ای دوردست در محور حیات دینی ساکنان این منطقه قرار گرفته است.
تنها نکته ای که می ماند، آثار سیاستگذاری های نسنجیده ای است که در طول سه دهه اخیر در این کشورها صورت گرفته است. تلاش برای مهندسی حیات دینی از طریق منقبض کردن فعالیت گرایش های سنتی و متصوفه حاضر در این جمهوری ها و بزرگنمایی تهدید اسلام سیاسی به عنوان تنها رقیب نظامهای حاکم، باعث شد تا شبکه های سنتی جذب، آموزش دینی و جامعه پذیری پیرامون آن دچار اختلال شود و در مقابل، آموزش و تبلیغ باورهای اسلامی به صورتی غیرمتشکل و نظارت ناپذیر، نه در خانقاه ها و مدارس سنتی بلکه در کوچه و خیابان، دانشگاه ها، در خلال فعالیت های جمعی، صف های تهیه مایحتاج و ... و با محتوایی که گروه های تبلیغی سلفی جهادی، وهابی و گرایشهای تندرو تدارک می دادند، انجام شد.
شاید دولت های آسیای مرکزی که بیشتر، از دریچه سیاسی و رقابتی به فعالیت جریانات مذهبی نگاه می کردند، تا برپا شدن جنجال های القاعده و داعش، نسبت به صورتهای جدیدتر تهدید و ناامنی که ناشی از ضعف شبکه های سنتی، خلاء آموزش دینی و برآمدن آموزه های سلفی جهادی وارداتی بود، کمتر آگاه بودند. حال، رویکردهای ایشانی و صوفیانه در آسیای مرکزی تنها در یک صورت زمینه ساز احتمالی ناامنی و بی ثباتی تلقی خواهد شد که سیاستگذاری منفعلانه و اتخاذ رویکردهای توأم با پذیرش در قبال جریانات وارداتی تندرو و پیروان احتمالی آنان در دستور کار قرار گیرد.
به عبارت دیگر، رویکردهای سنتی و ریشه دار تصوف در آسیای مرکزی، اولا به صورت ماهوی ضدامنیتی نیست، بلکه امنیت ساز است و ثانیا در نگاه جامعه شناختی، تداوم و تقویت این شبکه های سنتی، خود، مانعی بر سر راه گسترش بیش از پیش عوامل وارداتی ناامنی محسوب می شود.
توجه به اسلام سنتی آسیای مرکزی و مراجع آن و تقویت و احیای جایگاه آن در برابر گرایش های افراطی و سلفیه جهادی، خود به خود، امنیت ساز است. البته، باید مراقبت شود که تفکیکی بین «تصوف سنتی» و «تصوف سلفی» صورت گیرد که تمایز آنها بیش از هر چیز در سطح معرفت شناختی قابل شناسایی است.
تسنیم: دولتهای آسیای مرکزی در راستای سیاستهای امنیتی خود، به ارائه نسخهای خاص از «اسلامِ دولتی» مبتنی بر مکتب حنفی پرداختهاند و در چارچوب آن دیدگاههای دیگر را چه از اهل سنت و چه تشیع «بیگانه» قلمداد میکنند. خانهنشینی و محدودیتهای اعمال شده بر «ایشان نورالدین» در تاجیکستان نیز با وجود برخی مسائل سیاسی و اجتماعی، تا حدودی در همین راستا صورت گرفته است. به نظر شما این رویکردها ممکن است چه تبعات و پیامدهایی داشته باشد؟
قزل: برنامه ریزی و تلاش برای ترویج نسخه اسلام دولتی در آسیای مرکزی، پروژه ای تکراری و حدودا شکست خورده است که پیش از این در دوره اتحاد شوروی و به دستور حاکمیت متمرکز مسکو نیز انجام شد. همانطور که قبلا نیز اشاره شد، باور به یک قرائت تندرو، منقبض و محدود از اسلام و به همان نسبت، ردِّ سایر قرائت ها و آموزه ها، اساسا با روحیات سنتی و ویژگی های حیات دینی و اجتماعی مردم آسیای مرکزی سازگار نیست. تاکنون، سیاستگذاری های نابه جا و با هدف مهندسی حیات دینی، توأمان با تضعیف روز به روز تصوف، موجب گسترش مسیرهای خارج از کنترل و روشهای غیرقانونی آموزش، عضوگیری و کنشگری دینی در این کشورها خواهد شد. سیاستگذاری نادرست دولتهای آسیای مرکزی در قبال جریانات اسلامگرای بومی و تقابل با گرایش های سنتی اسلامی، پیامد دوگانه ای را در بر داشته است. یکی از این پیامدها، انباشت و انحراف مطالبات دینی و اجتماعی مردم و پیروان گرایش های سنتی است و دیگری، فراهم شدن فضای خلاء و بدون رقیب برای نفوذ گرایش های سلفی جهادی و فعالیت احتمالی افراطگرایان مذهبی.
بهتر است توجه شود که حنفی بودن یا نبودن، بیشتر تعیین کننده گرایش فقهی افراد و جریانات است و اختلاف قابل تأمل، در اصول عقاید و مکتب های کلامی نهفته است. گروهی ممکن است حنفی باشد و تصوف را بپذیرد و حتی به آن سفارش کند و گروه دیگری ممکن است ادعای حنفی بودن داشته باشد و در عین حال تصوف و صوفی گری را رد کند. حتی ممکن است جریانی مدعی حنفی گری باشد، خود را نقشبندی و اهل تصوف نیز اعلام کند؛ اما با رویکردی متصلب و انحصاری، تمام گرایش ها و قرائت های دیگر را رد کرده و به تکفیر غیرخودی ها و خارج کردن آنان از دایره اسلام بپردازد.
سیاست های نادرست دولت های آسیای مرکزی از جمله در تاجیکستان و در قبال «ایشان نورالدین جان»، بیش از هر چیز، امنیتی کردن یک موضوع غیرامنیتی است و در این مورد، فشارها و محدودیته ا ممکن است باعث تولید، تشدید و انحراف ویژگی های سیاسی و تجدیدنظرطلبانه این گروه شده و پیامدهای منفی بر ثبات سیاسی و امنیتی این کشور داشته باشد.
همچنین تهدید اسلام دولتی دوگانه است؛ هم ممکن است پروژه اسلام دولتی به جولانگاه گرایش های در ظاهر سکولار و در باطن سلفی تبدیل شود و هم گرایش های ریشه دار تصوف، ایشانی گری و طرفداران آنها را که به واسطه این سیاست ها در مقابل دولت تعریف شده اند، در تقابل با دولت و نظام سیاسی حاکم تثبیت کنند.
سیاستگذاران تاجیک نیز بهتر است با خود مرور کنند که «بیگانه»، نه آن چیزی است که ایشان نورالدین مدعی آن است، بلکه «بیگانه»، آموزه ها و جریان هایی است که از مسیرهای رسمی و غیررسمی، از مناطقی مانند خاورمیانه و جنوب آسیا وارد این کشور می شود و بوی تند جزم اندیشی و تکفیری گری آنان به سهولت به مشام می رسد. «ایشان نوراالدین جان»، «آشنای» تاجیکان و سایر پیروان اهل سنت آسیای مرکزی است.
تسنیم: تصوف سلفی واژهای است که تاکنون کمتر شنیده شده است. لطفا در این باره کمی توضیح دهید.
قزل: جمع دو عبارت تصوف و سلفیگری، در نگاه اول و برای بسیاری از افراد، دشوار و حتی ناممکن به نظر می رسد. اما بهنظر من، چنین جمع شدنی، در عمل پدید آمده است و در واقعیت وجود دارد. جای بحث های نظری چنین ادعایی در علم کلام است و احتمالا بسیار مفصل خواهد بود؛ اما به طور خلاصه میتوان اینچنین اشاره کرد که اختلاف سنتی تصوف و سلفیه و احتمالا بسیاری از جریان های دیگر، در سطح معرفت شناختی است و نه در سطح هستی شناسی. هیچ یک از این جریان ها و قرائت ها در هستی اسلام، هستی سعادت اخروی، هستی حقوق و تکالیف اسلامی و اینکه اساسا مسیری «هست» که برای رسیدن به سعادت می بایست توسط افراد مؤمن و مسلمان طی شود، اختلاف ندارند. اختلاف این گروه ها زمانی آغاز می شود که در پی تشخیص این مسیر، تعیین پذیری روش صحیح و اصالت منابع شناسایی آن برآیند. به عبارت دیگر، اینکه منابع آموزههای اصیل چیست و اساسا منابع معرفت کدام اند، محل اختلاف این جریانات است. در گذشته، تصوف و سلفیسم، در این موارد اخیر اختلاف نظر داشتند و این طبیعی هم بود. کمااینکه تصوف سنتی هنوز هم بر این اساس از سلفیسم قابل تمایز است.
اما اخیرا مواردی وجود دارد که جریاناتی که خود را اهل تصوف اعلام می کنند، معرفت شناسی خود را نه بر آموزه های سنتی طریقت و تصوف، بلکه بر حدیت گرایی و سلفیگری بنا کرده اند. این گروه ها مدعی صوفی گری اند اما در اساسِ ادعای صحت روش خویش و منابع اثبات این روش، تفاوتی با رویکرد سلفیه ندارند. در این جریان جدید که تلویحا با نام تصوف سلفی از آن نام می برم، غلظت حدیث گرایی بسیار بالا بوده و استناد به شیوه های سلفی برای اثبات ادعای صحت و اصالت، واضح تر است.
به بیان دیگر، تصوف سلفی خود را ملزم می داند برای اثبات تصوف خویش از روش و رویکردی سلفی گرایانه بهره گیرد.
اما مهم تر از بحث های نظری، پیامدهای عملی ظهور و گسترش چنین جریانی است. جریانی که با نام تصوف و متکی بر سرمایه اجتماعی جریانات صوفی و ایشانی در آسیای مرکزی، جای پای خود را باز می کند اما در عمل، متأثر از معرفت شناختی سلفی و حدیث گرایی صرف، مستعد طرفداری از انحصارگرایی، گرایش به تکفیری گری و فعالیت های خشونت آمیز است. چنین وضعیتی، در اساس با رویکردهای سنتی صوفیانه، روش اهل طریقت و ایشانی گری مغایرت دارد و مدیریت آثار آن نیز به مراتب دشوارتر خواهد بود. در مقام تمثیل می توان، تصوف سلفی را همانند «اسب تروای» سلفیسم در حیات دینی سنتی آسیای مرکزی و سایر مناطق جهان اسلام دانست.
تسنیم: با تشدید احتمالی محدودیتهای چهرههای برجسته مذهبی همچون ایشان نورالدینجان، تاکنون شاهد واکنشی در سطح اجتماعی از سوی مردم نبودهایم. آیا آستانه تحملی در این زمینه وجود دارد؟ یا این رفتار اجتماعی را میتوان در چارچوب عقاید مذهبی متصوفانه منطقه تحلیل کرد؟
قزل: این وضعیت، مانند هر وضعیت انسانی و اجتماعی دیگری، متأثر از عوامل مختلفی است. از فعالیت رسانه ای دولت، مهندسی فضای دینی و اجتماعی در سالیان گذشته و عملکرد دستگاه های نظارتی و امنیتی گرفته تا تجربه سیاه دولت اسلامی در عراق و سوریه به عنوان جریانی که مدعی آموزه های اسلامی بود و بزرگنمایی تهدید افراطگرایان مذهبی در مجاورت مرزهای افغانستان، احتمالا همگی می تواند در انفعال نسبی فضای عمومی در قبال سختگیری ها و اعمال محدودیت ها نسبت به عالم و رهبری دینی در تاجیکستان، تأثیرگذار بوده باشد.
به نظر می رسد در سال های اخیر آستانه تحمل جامعه تاجیکستان نسبت به این سیاست ها و رفتارهای دولت افزایش قابل ملاحظه ای یافته است. در نگاهی کلی، واکنش های اعتراضی جوامع آسیای مرکزی در سال های اخیر بیشتر حول مسائل اقتصادی و سیاسی چرخیده است. این وضعیت حتی می تواند گمانه زنی هایی را در خصوص تغییر الگوهای زندگی مردم آسیای مرکزی مطرح و تقویت کند که خود، موضوع بحث مفصل دیگری است. همچنین، هیچگاه نمی بایست نقش آفرینی فعالانه و اقتدارآمیز دولت تاجیکستان را نیز در کنترل و هدایت اوضاع اجتماعی نادیده گرفت.
از سوی دیگر، آموزه های متصوفه نیز مبتنی بر مداراگری و احتیاط است. در این بین، روش و هدایت ایشان نورالدین هم عامل مهمی است که آیا پیروان خود را برای مقابله با دولت دعوت کرده است یا خیر؟ در الگوی رفتاری متصوفه، تشخیص و عمل پیروان معطوف به هدایت و اشاره رهبر طریقت است. با تمام این اوصاف، شاید قابل تصریح باشد که واکنش اجتماعی به محدودیت های بیان شده، بیش از هر عامل دیگری، منوط به اطلاع رسانی از کم و کیف اوضاع دشوار ایشان نورالدین در سطح جامعه و دعوت احتمالی خود وی از مردم و پیروان برای مقابله با تصمیمات دولت خواهد بود.
انتهای پیام/