"بانو" می‌تواند آدم را "عاشق" کند

"بانو" می‌تواند آدم را "عاشق" کند

محمد نیک‌بین نویسنده سینما به‌بهانه رونمایی از مستند "بانو" یادداشتی را در قالب دلنوشته منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،  "محمد نیکدل" نویسنده سینما به‌بهانه رونمایی از مستند «بانو» یادداشتی منتشر کرد.

این مستند که هفته قبل در حوزه هنری رونمایی شد روایتگر زندگی مادری است که دو فرزندش در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شهید شده‌اند.

بعد از خبر عدم اکران این فیلم توسط گروه هنر و تجربه خبرگزاری تسنیم گزارشی در این باره منتشر کرد.

"بانو" می‌تواند آدم را "شاعر" کند.
"بانو" در میان تشویق حاضرین آمد و ایستاد روی سِنِ و گفت «سلام»
می‌توانم قسم بخورم که تالار کوچک و صدای کف زدن مردمان در گذر کند زمان محو شد و واژگان چنان مبهوت ایستادند که انگار هرگز نبودند.
ایستاده‌ام اینجا در تالار اندیشه حوزه هنری، یک نَفَس مانده تا شاعر شوم، اگر بشود آن کلمه‌ها را به‌خاطر آورم که هنوز بر زبان و کاغذی نرفته‌اند! 
من "گنگ خواب دیده"ام. 
ای‌کاش قصیده یا بیت یا حتی یک مصرع! کلمات را سر جایشان بنشاند که سرپیچی نکنند و مطیع ذهن و زبان باشند.
چند نفر تجربه این حال را با من شریک‌اند؟ شاید همان‌ها که پیش از این با هم "ننه عصمت" آن قدیسه پیر را زیارت کردیم که سال‌های سال نشسته بود به بافتن دستکش‌هایی که داشتنِ یک جفت از آنها فخرِ اهلِ هنر است و می‌تواند رگِ دست‌هایت را تا آخرین گردشِ خون گرم نگه دارد؛ یا آنها که با هم کلوچه‌های "خیرالنساء" را خوردیم که از خراسان با خودش آورده بود و مزه بهشت می‌داد.

"چریک پیر" هم حتماً خیلی‌ها را شاعر کرده، "کل زهرای خانوکی" را می‌گویم، فرمانده گردانِ نانواها به‌استعداد یک لشکر. یک بار هم جمعیت زیادی بودیم در سینما فلسطین که "ننه عصمت" آمد و آنجا هم یک‌باره کلمه‌ها غیبشان زد و شاعرها "بی‌وزن" در فضا غوطه می‌خوردند و عجب اینکه هر مرتبه می‌پندارم این موقعیت یگانه‌ای است و تکرار نمی‌شود و باز "بانو" به اسم دیگری و در جایی دیگر پیدایش می‌شود و همه را مبهوت می‌کند و می‌رود.
"بانو" نمی‌ماند؛ نه اینکه نخواهد بماند؛ خیلی مشغله دارد در اهواز، در سبزوار و یزد و کرمان و صدجای‌ دیگر که باید برود و حواسش به هزار و یک چیز و ناچیز باشد، اما اگر وعده‌گاه فراهم شود "بانو" با یکی‌ از هزار اسم و در یکی از هزاران کالبدش خود را می‌رساند و سفره‌اش را برایمان پهن می‌کند؛ یک سفره واقعی و نه یکی‌ از آن پر رنگ و لعاب‌هایی که خوراک اَبَرقهرمانِ آبکی را روی پرده سینما و قاب تلویزیون به‌خورد تو می‌دهد. "بانو" سفره‌دار است و میهمان‌نواز و طعم طعامش می‌تواند آدم را "ابراهیم" و "اسماعیل" کند.
"بانو" منتظر است و آنقدر که ما خیلی خیلی دور هستیم، دور نیست و اگر یکی از ما دوربینش را بردارد و آن دیگری بادنجان‌ها را از دور قاب تلویزیون بَرچیند و زنگار قصه‌های وهمی را از شیشه آن بزداید "بانو" باز می‌آید و میزبان ما می‌شود و این بار که او را ببینم من دیگر نمی‌خواهم شاعر شوم.
"بانو" می‌تواند آدم را "عاشق" کند.

تقدیم به بانو "عصمت احمدیان" مادر شهیدان "ابراهیم و اسماعیل فرجوانی"

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
triboon
گوشتیران