قصه شهادت ۳ مرزبان در تئاتر «رگ»
کارگردان نمایش «رگ» عنوان کرد: اولین بار سر خاک سه عزیز مرزبان ایرانی رفتم و داستان زندگی تا شهادتشان را شنیدم و برایم سوال شد که چرا تا بهحال به زندگی آنها توجهی نشده و داستانی با این جذابیت چرا تاکنون در سینما و تئاتر ما جا نداشته است؟
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، نمایش «رگ» به کارگردانی ایوب آقاخانی با نگاهی تاریخی و ملی در رثای سه مرزبان ایرانی در هنگام اشغال ایران توسط متفقین از چهارم شهریور ماه اجرایش را در سالن چارسو تئاتر شهر آغاز کرده و تا نوزدهم مهر ماه نیز اجرایش ادامه دارد.
نویسندگان این نمایش ایوب آقاخانی، فرهاد امینی، ویدا دانشمند (براساس طرحی از ایوب آقاخانی) و بازیگران برزو ارجمند، وحید آقاپور، بهناز بستان دوست، الهه شه پرست، محسن بهرامی، عرفان ابراهیمی، هلن بهرامی هستند.
«رگ»، جدیدترین تولید گروه تئاتر پوشه و داستان سه مرزبان ایرانی را روایت میکند که در زمان جنگ جهانی دوم در برابر هجوم نیروهای روسی به ایران مقاومت کرده و به مدت دو روز ارتش تا بن دندان مسلح روس را زمینگیر کردند.
این نمایش نگاهی به یک واقعه تاریخی و ملی در دهه بیست دارد و آقاخانی معتقد است که رویکرد همیشگی گروه تئاتر پوشه به مصادیق اجتماعی و تفکر ناظر بر واقعیتهای تاریخی و اجتماعی موثر در روزگار حال مخاطبان این کار را در مسیر تولید قرار داده است.
حال هم اکنون با اجرای این نمایش در تئاتر شهر و همزمان با هفته دفاع مقدس به منظور بررسی کارهای نمایشی دفاع مقدسی و اجرای این کار با ایوب آقاخانی به گفتوگو نشستیم:
*مدتی است که نمایش رگ در تئاتر شهر به صحنه میرود و پراستقبال هم در عرصه دفاع مقدس ظاهر شده است، در یک سال گذشته نمایشهایی در ژانرهای مختلف از شما به صحنه رفته و بفرمایید دغدغه تان از اجرای این کار چه بوده آیا در راستای نمایشهای قبلیتان این کار را آماده کردید؟
-از آغاز فعالیت گروه تئاتر پوشه به سرپرستی بنده بیست و چهار سال است که میگذرد و همواره مهمترین دغدغه ما، تئاتر اجتماعی یا تئاتری با رویکرد مستقیم به جامعه پیرامون خود بوده است. ما در بخشی از مسیر حرکتمان به یک مجموعه التهابات سیاسی نزدیک شدیم.
در بخش دیگر نگاه کلان اجتماعی و اختلاف طبقاتی و سپس در دهه نود قاطعانه تصمیم گرفتیم سه گانهای برای فضای هشت ساله جنگ با رویکردی متفاوت و متمایز از کارهای موجود به صحنه ببرم چون احساس میکردم این هم اضطرار زمانه و نیاز مخاطبان جوانی است که از تاریخ پشت سرشان اطلاع کمتری دارند.
سال گذشته نمایش شیروانی داغ را با تمرکز و ذره بین گرفتن روی مفهوم دروغ در جامعه کار کردم چرا که در جامعه رشد سرطانی دارد، البته هنوز هم این رشد متوقف نشده است. امسال نمایش رگ را با توجه به گوشه مغفول مانده تاریخ اجتماعی ایران و دقیقا در هفتاد و هفدمین سالگرد شهادت سه مرزبان شهید در جنگ جهانی دوم روی صحنه بردم.
*پس ابعاد دفاع مقدس را از نظر شما میتوان فراتر از جنگ هشت ساله در نظر گرفت؟
-بله ما باید تاریخ پشت سرمان را دقیق تر بشناسیم و بدانیم در چه موقعیتی هستیم. نکته دیگر اینکه من اصرار داشتم در سالگرد شهادت این سه شهید کار را به صحنه ببرم و اواخر شهریور هم هفته دفاع مقدس بود، بنابراین در واکاوی تاریخ به داستان تک خطی این سه نفر میرسیم و متوجه میشویم که دفاع مقدس میتواند ابعاد وسیع تری از سلولها و طول و عرض جنگ تحمیلی داشته باشد.
من تصور میکنم نمایش رگ جدا از اینکه ادای دینی به زادبوم من یعنی آذربایجان محسوب میشود و به سیاستهای همیشگی گروه تئاتر پوشه عمل کرده و چیزی را یاد مخاطبان آوردم که بسیاری اصلا از آن خبر نداشتند و خیلی هم از کنار آن آرام رد شدند ، من سعی کردم عبارت دفاع مقدس را پهنایی ببخشم که ما متوجه باشیم اصلا تقدیس وطن و علاقه ملی ـ میهنی نه مسئله تازهای است و نه از بین رفتنی است.
در این نمایش هم ادای دینی به زادبومم آذربایجان داشتم و هم سیاستهای گروه تئاتر پوشه را دنبال کردم
چیزی که در تاریخ و رگ و ریشه ما جریان دارد و مصداق روشن آن هم مقاومت سه مرزبان ساده عامی بدون تحصیلات با حداقل درجات نظامی یعنی دو سرباز و یک سرجوخه در برابر یک لشکر تا بن دندان مسلح روس که سه نفره با چند برنو ونارنجک چهل و هشت ساعت جلوی ورود نیروهای روس را به ایران میگیرند تا اینکه شهید میشوند و تبدیل به برگی از تاریخ پرافتخار ایران میشود.
*ویژگی تکنیکی این کار چه بود و آیا مورد اقبال مردم هم قرار گرفت؟
-این کار در راستای دغدغههای فردی و نگاه تکنیکال من به تئاتر هم هست، من همیشه اعتقاد داشته و دارم که تئاتر با هر مضمون و رویکرد روایی باید قائل و قائم بر تکنیکها و اصول و فنون مهندسی شده و حرفهای این ماجرا جلو برود. رگ که خوشبختانه اجراهایش به نیمه رسیده است و خوشبختانه سربلند جلوی مخاطبان ظاهر شده است.
خدا را شاکرم که مخاطبان بسیار کار را دوست دارند و میبینم که به هم توصیه میکنند و یک دست درباره ارزشهای کار هم نظر هستند و هیچ تضارب آرایی وجود ندارد. این خیلی من را خوشحال میکند و عملا نمایش رگ را بعد از سیزده سال تبدیل به تنها کاری از ایوب آقاخانی میکند که مخاطبان آن صد در صد وحدت نظر دارند.
به طور طبیعی تمام کارهای من به لطف خدا مقبولیت عمومی بین تماشاگران داشته اما بهرحال آراء منفی هم درباره آنها وجود دارد. درباره نمایش رگ هم متعجبم و هم خدا را شکر میکنم که به طرز حیرت آوری آراء منفی به کنج و اقلیت خیلی محدودیت رفته و آن را تأثیرگذار ارزیابی کرده حتی خیلی از مخاطبان محبت کردند درباره این کار به سوژه نزدیک شده و همین باعث شده تا اثر خاصی روی ذهن وروحشان گذاشته است.
*پس بین همه کارهایتان به این کار نمره بالاتری میدهید؟
-واقعیت این است که مشخصا از این نظر فکر میکنم من به کار نمره بالایی میدهم لزوما نه اینکه بهترین کار من باشد هر چند خیلیها این را میگویند، اما من تک تک کارهایم را دوست دارم و به آنها اعتقاد دارم اما از این نظر بخصوص که بحث آمار و ارقام است نه اینکه حس فردی و نگاه من باشد. از اتحاد نظر ایجاد کردن در آراء مخاطبان این کار از سال 88 به بعد که نمایش «مرثیهای برای یک کبوتر» را اجرا کردم، دیگر چنین حسی را در من ایجاد نکرد، تا اینکه این کار را به صحنه بردم و به لطف خدا کار با آبرو و پیشانی سفیدی از آب درآمد.
*آقای آقاخانی در ارتباط با کارهای دفاع مقدسی بیشتر اینطور شنیده میشود که بلیت این دست کارها ارگانی و سازمانی تهیه شده و به افراد سازمانها داده میشود یا اینکه خود مردم خیلی برای تهیه بلیت آنها رغبت ندارند، نظرتان درباره این چیست آیا به اندیشه صاحبان آثار باز میگردد یا سلیقه مخاطب؟
-به جز بحثهای فنی و تکنیکی مسئله صداقت است که در کار نمایشی مهم است. مخاطب دروغ زده و فریب خورده ما که در مواجه با آثار بیمنزلت و بسیاری اوقات دروغگو، تبلیغی و تهییجی در برابر کار قرار میگیرد، امروز مسموم شده است، دفع این سموم از بدن او زمان میبرد و ما باید دوره نقاهت را در او تحمل کنیم. اما در این دوره باید او را با غذایی که آن را نمیخورد، آشتی دهیم ، در همین غذا هم باید در ادویه جات و مواد اولیه و دستور پختش خیلی دقت کنیم، اگر یکی از این ادویه جات از بقیه بیشتر باشد و مخاطب و ذائقه آسیب دیدهاش این عدم تناسب را حس کند، باز هم آن را پس خواهد زد.
من در دوران کار کردن سه گانه جنگی خودم در مصاحبههایم خیلی گفتم که مخاطب هنوز آثار وابسته به جنگ را دوست دارد به شرطی که اثر و صاحب اثر هم به مخاب احترام بگذارد. واقعیت این است که خیلی آثار دفاع مقدسی ما آثاری هستند در خدمت تأمین خواستهها و رضایت مدیران هستند چون اینطور هستند مردم با آنها نسبت پیدا نمیکنند به محضی که اثری این خصوصیت را پیدا نمیکند و به دنبال رضایت مدیر باشد، مطمئن باشید که مردم بدان امتیاز میدهند.
خیلی از آثار دفاع مقدسی ما در خدمت تأمین خواستهها و رضایت مدیران هستنداین بحث اختلاف نظر بین مدیر و مردم نیست بلکه بحث اختلاف غریزه نمایش دوست یا داستان دوست مخاطب با غریزه پرملاحظه و محافظه کار مدیران است. مخاطب اصلا جایی به این فکر نمیکند که چون این کار به مدیری بی احترامی کرده، پس من آن را دوست داشته باشم، خیر اینطور نیست! اثر اگر درست باشد، مخاطب آن را دوست خواهد داشت اما اگر به نفع رضایت مدیری در بخشی از ضرورتهای برگزاری دخل و تصور کند، غریزه مخاطب آن را پس میزند، این خیلی مسئله آگاهانه و اندیشیدهای نیست و ما باید به غریزه مخاطب احترام بگذاریم.
واقعیت این است که مدیران ما هر چقدر هم نمایشهای ما را دوست داشته باشند با تمام احترام به کار ما ، دو روز دیگر از پشت میز بلند میشوند و آن کسی که همیشه سرجایش است، همین مردم هستند که باید کار ما را ببیند . من همیشه به همکارانم توصیه میکنم که از آثار شعاری و مدیرانی که آنها را به سمت تبلیغ و شعار هُل میدهند، پرهیز کنند، مطمئن باشند در این صورت همین ژانر هم به عنوان اصلی ترین ژانرهایی که در جهان تأمین کننده بیشترین مواد دراماتیک بوده، به آنها جواب مثبت خواهد داشت و بسترساز کارهای صاحب عرضه میشود.
*همینطور است چطور میشود که هنوز سینمای هالیوود در اروپا و آمریکا خواهان دارد اما فضای جنگ ما خیلی چیزها را پس میزند؟
-بله همینطور است، هنوز هم در غرب و اروپا جنگهایی که مردمان آن کشورها پشت سر گذاشتند، آبشخور شکل گیری و تولد درامهای قدرتمندی هستند و هنوز هم حتی سینمای قدرتمند و تکنوکرات هالیوود از خوراکز جنگ جهانی دوم بهره میبرد. اگر واقعا مسئله قابل کهنه شدن است چرا باید امروز هم فیلمی ببینیم که به جنگ جهانی دوم میپردازد؟
پس مسئله این است که جنگ به ذات دراماتیک است ولی اگر بخواهیم در جایی دروغ و تبلیغ و تهییج و چیز نامساعدی به زور تزریق کنیم، مخاطب هم به هرحال پس میزند اولا که مردم هنوز خیلی از جنگ ایران و عراق فاصله نگرفتند و شعار را میفهمند و دوم هم مخاطب تحت فشار اقتصادی و برخی سومدیریتها در حوزههای اجتماعی بسیار نسبت به برخی چیزها حساس تر شده و در نتیجه آمادهتر است که زودتر دروغ را تشخیص دهد.
باید با این نوع مخاطب و رنجی که کشیده و زخمهایش خیلی محتاطتر برخورد کنیم اینکه فکر کنیم میتوانیم نمایشی را مثل دهه شصت تولید کنیم، اشتباه است. درحالیکه تبلیغ و تهیج در حوزه جنگ میتواند رسالت سینمای ما باشد اما اگر با همان فرمان و نگاه جلو برویم، معلوم است که بازنده میدان ما هستیم و هرگز مردم با ما همراهی نمیکنند، مردم امروز آرامش میخواهند و اگر در فیلم و تئاتری به جنگ رجوع کنند بدون تردید دلیلش این است که از دل آن دستاوردهای به روز اجتماعی و آگاهیهای تاریخی خود را میخواهند افزایش دهند، پس ما باید متوجه باشیم که چه زمانی و کجا چه غذایی را سرو میکنیم.
*برگردیم به موضوع بحث و نمایش رگ، پژوهش این کار به چه صورت انجام شد آیا به لحاظ میدانی هم پژوهشی برای کار داشتید یا اینکه تنها منابع مکتوب در این زمینه کمکتان کرد؟
-اولین بار که من سر خاک این سه عزیز در جلفا مرز ایران و آذربایجان رفتم، خیلی عامیانه بگویم برق آنها مرا گرفت و این خط داستان سادهای که از آنها شنیدم مرا ترغیب کرد که درباره آنها کاری بکنم و علامت سوال بزرگم این بود که داستانی با این جذابیت هر چند که تک خطی بود، چرا تاکنون نه در سینما و تئاتر ما جا نداشته است و خیلی گم و گور در گوشهای بدون پرداخت دراماتیک مانده است.
من همان جا تصمیم گرفتم تئاتر کار کنم، چون دستم هم به سینما نمیرسید چرا که فیلمی در این سوژه خیلی باید پرهزینه باشد و از عهده امسال من که قدرت این پروداکشن بزرگ را در سینما ندارد، برنمیآمد ولی تئاتر را میتوانستم کار کنم موهایم را در این آسیاب سفید کردم و میدانستم باید چه کار کنم بنابراین تصمیم بهنوشتن نمایشنامه اینها گرفتم. جالب است بدانید که اولین چیزی درباره نمایشنامه سراغم آمد، نامش بود چرا که قدیمی ترین عنصر این نمایشنامه رگ بود.
*چرا؟
-چون بلافاصله به غیرت این سه شهید علی رغم جوان و عام بودن آنها توجه کردم، اینها از مهمترین شریان مرزی ما محافظت کردند و متوجه شدم که ترکیب جذابی از معنای جغرافیایی و در عین حال اشاره روشن به رگی که در گردن این افراد میجنبد و غیرتشان به جوش میآید و اصرار میکنند که علی رغم رأی پایتخت مقابل اجنبی سه نفره بایستند، امکاناتی هم نداشتند.
همه اینها باعث شد بگویم که هیچ اسمی بهتر از رگ برای این نمایشنامه نیست چون نه شعار داشت و نه اسم سختی است و خیلی راحت بر زبان میچرخد، بر صفحه نمایشنامه مینشیند و به حکم تجربه فکر کردم اسم خوبی است.
بعد از انتخاب اسم دیدم همین تک خطی که بالای خاک این سه نفر به من گفتند، همین است و چیز بیشتر و جزئیاتی درباره آنها وجود ندارد، من چند بار دیگر هم به آن منطقه رفتم و بیشتر چیزهایی که میشنیدم هم روایتهای فردی غیرقابل تکیه بود، هرچند جذاب بود و باز هم برای درام نویسی که میخواهد گوشهای از تاریخ ایران را با نگاهی قابل ارجاع به مخاطب ارائه دهد خیلی مفید نبود لذا من تحقیقات و خواندن هر چیزی که لازم بود را از یک جایی به بعد دیگر موکول به فانتزی نمایشنامه نویسی کردم.
درام باید جذاب باشد تا مخاطب آن را تعقیب کند بنابراین علاوه بر مستندات واقعی ، فانتزیهایی از زندگی آنها به کار اضافه کردم
از انتهای سال 96 که نگارش و تحقیقات را شروع کردیم تا اواخر سال 97 و نوروز 98 دیگر از کار دست شستم از آنجا به بعد نا امید شدم و با تیمی که هماهنگ کرده بودم یعنی دو نویسنده نازنین تصمیم گرفتیم آن را رها کنیم و همان تک خط و استنادات ارجاعی تاریخی را مثل اینکه هر کدام برای چه شهری بودند ، چند سالشان بود و نامشان چه بود و مقابل چه لشگری بودند کافی است و بقیه را تبدیل به درام کنیم.
یعنی به یک عنصر مستند و قابل ارجاع و مقدار زیادی تخیل را در خدمت شخصیت پردازی و فضاسازی قرار دادم و تمام چیزهایی که مرا در مسیر حرکتمان نزدیک تر میکند و همان تکنیک سالاری یا فن سالاری را بر اثر سوار کردم، چرا که بهرحال درام باید جذاب میشد تا مخاطب آن را تعقیب کند.
اولین نسخه این کار را اواخر اردیبهشت تمام کردیم و دست مرکز هنرهای نمایشی دادیم که در طول تمرین هم سه بار دیگر بازنویسی شد و به شکلی درآمد که الان روی صحنه رفته است.
*درباره انتخاب اولویتهای بازیگر چه چیزی مدنظرتان بود؟
-عوامل گروه تئاتر پوشه که یکسان هستند ولی ما در حوزه بازیگر همیشه آزاد عمل میکنیم برای اینکه به فراخور نیازهای هر سال از بازیگران دعوت میکنیم، به همین دلیل هم اصلیترین چیزی که مدنظرم بود اعتقادم به توانایی بازیگران و داشتن یک نسب آذری بود، بنابراین یک ترکیب جذابی از مجموعه افرادی را گرد آوردم که از طرف پدر، مادر یا خودشان زاده آذربایجان بودند و بنابراین از بین هفت بازیگر درباره پنج تایشان توانستم اعمال کنم اما درباره دو تای دیگر نیازی به این ماجرا نداشتم چرا که کاراکترها طوری بود که لزومی نبود آذری بودن آنها روی صحنه استفاده شود بنابراین پنج نفری که به آنها نیاز داشتم دقیقا به آنها توجه کردم.
مورد دیگر هم سعی کردم حتی الامکان افراد از رفقای حرفهای من باشند کسانی که به من و نگاه و اعقتاد من اعتقاد داشته باشند تا در پروژهای شرکت کنند که هزینه تولید آن بسیار بالاست و بودجه حمایتی آن کم بود در نتیجه میبایست گروه انعطاف داشت باشند و خیلی بزرگوارانه کار ار پذیرفتند من به آنها گفتم که اگر اثر نتواند بفروشد بدانید که ما تقریبا هیچ چیز نداریم چون هر چه هم که دوستان در مرکز هنرهای نمایشی به عنوان بودجه حمایتی به ما بدهند صرف دکور، لباس و بروشور میشود و هیچ چیز برای ما نمیماند همه دوستان هم یا علی گفتند و اصلا نوع برخورد این بچهها مرا شرمنده و مدیون آنها کرده و واقعا هم تا گروه همدلی نباشد این اندازه اثر روی مخاطب اثر نمیگذارد. من اعتقاد دارم بخش زیادی از این تأثیری که مخاطب از کار میگیرد محصول این همدلی پشت صحنه است.
*نمایش تا چه تاریخی روی صحنه است؟
-انشاأالله نمایش تا جمعه ساعت 19:30 در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است و درگاه اینترنتی خرید بلیت هم تیوال است.
منبع:فارس
انتهای پیام/