هنر نیایشی در آینه دفاع مقدس به روایت سعید تشکری
سعید تشکری در یادداشتی مینویسد: هنر نیایشی، در ارتباط با هشتسال دفاع مقدس، نمایش همان عملیاتهایی است که نمایانگر شور و شعف و شوق نیایشهای شبانه است و چه بسیار کم از آن گفتهایم.
خبرگزاری تسینم، سعید تشکری:
هنرهای نیایشی، گفت ششم
مگر میشود نام هشت سال دفاع مقدس را آورد و به یاد نیایشها و رازونیازهای رزمندگان در سنگرهایی با کیسههای شن، سنگرهای انفرادی و قبرهایی که در بیابان برای خود حفر میکردند نیفتاد. نبرد ما، نبردی مملو از نیایش بود و اگر این نیایشها و توسلها را پیش از هر عملیات به خاطر نیاوریم در حق خونهایی که بر زمین ریخته شده است جفا کردهایم. هنر نیایشی، در ارتباط با هشتسال دفاع مقدس، نمایش همان عملیاتهایی است که نمایانگر شور و شعف و شوق نیایشهای شبانه است و چه بسیار کم از آن گفتهایم.
با مرور آثار دفاع مقدس ما به نموداری میرسیم که قسمتی از آن در دوران دفاع مقدس آفریده شدهاند و تعدادی نیز پس از آن. در طول آن هشت سال، هر اثری تولید کردهایم به اثری جنگی شباهت دارد. اثر جنگی؛ یعنی اثری که در آن عمل تهییج صورت میگیرد و مردم را تهییج میکند. در اینگونه آثار هنرمند، نگاه خاصی را به نبرد دارد که مردم را به طرف میدانهای جنگ سوق میدهد؛ ولی بعد از هر نبرد بزرگی دو گروه در مقابل هم میایستند و بعضی اوقات جالب است که این دو گروه جای خود را با یکدیگر تغییر میدهند. مثلا آن شخصی که به دفاع مقدس و نبردهای میدانی بسیار علاقهمند بوده است اثری را خلق میکند که سیاهنمایی جنگ است و آن شخصی که به دفاع مقدس در میدان جنگ علاقهای ندارد، به دفاع از جنگ میپردازد.
باید توجه کنیم، در آثاری که بعد از جنگ ساختهایم، بیشتر تمایل داشتهایم که به آنها در کوچه و خیابان و شهر نگاه بیاندازیم. به عنوان نمونه درباره موشکباران تهران تعدادی اثر وجود دارد، یکی «وصل نیکان» اثر آقای ابراهیم حاتمیکیا و فیلمی از آقای پیمان معادی به نام «بمب، یک عاشقانه آرام». اگر این دو اثر را کنار یکدیگر بگذارید. بیشک شباهتهای زیادی میان این دو مییابیم. در «وصل نیکان»، شخصیت اصلی به صورت شهودی و نیایشی میخواهد در همین شرایط موشکباران ازدواج کند و مجلس عروسی تشکیل دهد، حتی برای این کار خطرناک خود، استخاره نیز گرفته است. استخاره هم خوب آمده اما همسرش میگوید که اکنون شرایط ازدواج نیست. در فیلم «بمب، یک عاشقانه آرام»هم همینگونه اختلافها وجود دارد اما شهود و نیایشی رُخ نمیدهد.
در فیلمها و آثار دفاع مقدس همه تلاشمان برای این است که دو گروه را قانع کنیم. یک گروه را قانع کنیم که جنگ کار بدی است و گروه دیگر را نیز قانع کنیم که دفاع مقدس کار خوبی است. در صورتی که رسالت ادبیات و هنر دفاع مقدس اینچنین چیزهایی نیست؛ یعنی نشان دادن انزواطلبی عافیتطلبان و رشادت کسانی که دفاع میکنند.
در آثاری همچون «بمب، یک عاشقانه آرام» گویی دوربین وقتی وارد شهر میشود خاکی نمیشود و تمیز و بیآلودگی باقی میمانند، جالب است همین دوربینها هم وقتی به میدان جنگ میروند همچنان بیخاک و تمیز باقی میمانند؛ یعنی خاکی روی آنها نمینشیند، واضح است که منظور از دوربین نگاه کارگردان است.
سطح بالای رماننویسی دفاع مقدس ما در اختیار رماننویسان جنگ نیست، بلکه در اختیار رماننویسی است که در ادبیات آیینی نیز تبحر خاصی دارد. مانند سیدمهدی شجاعی در مجموعه داستانهای کوتاه «دوپنجره، یک پرواز» و علی مؤذنی در کتاب «نهآبی، نه خاکی»، بالاترین نقاطی هستند که رماننویسان و داستاننویسان دفاع مقدس میتوانند به آن برسند.
در تئاتر نیز ما چنین موقعیتی داریم. به صورتی که انشقاقی رخ داده است و ما بعد از آنکه تعداد زیادی جشنواره دفاع مقدس برگزار کردیم، هنوز نتوانستیم به الگوی رایج و همچنین به جریانسازی برسیم و حتی نه به اینکه ما چه تعریف جامعی از دفاع مقدس داریم. در طول این سالها اصلیترین نویسندگان دفاع مقدس را از دور خارج کردیم و عرصه را در اختیار تعداد نویسنده جوان قرار دادهایم که هیچ آشنایی ملموسی با نبرد ندارند و نمیتوانند در بسیاری از موارد آن شرایط را به خوبی درک کنند. نتیجه این آثار، کارهایی بسیار شعاری و مفهومزده میشود تا جایی که نمیتوان دیگر آثار خوب و کمارزش و بیارزش را از یکدیگر تمیز داد.
در حال حاضر اصلیترین کاری که میتوانیم انجام دهیم همان اقتباس است و اگر ما راه اقتباس از ادبیات شفاهی را باز و روشن کنیم و حتی از جوانها نیز استفاده کنیم میتوانیم آثار قابل توجهی به وجود آوریم. البته تاریخ شفاهی را به عنوان مبنا باید برگزید و همانقدر که درباره سندهای دفاع مقدس دقت داریم درباره تولید این آثار نیز دقت داشته باشیم.
ما با موجسازی از یک اثر چه در سینما چه در ادبیات، نویسندگان دیگر را وادار میکنیم که به آن شکل اثر تولید کنند و حتی مخاطبان به تعداد محدودی اثر توجه کنند در صورتی که اثری مانند «زخمدار» نوشته آقای خسروشاهی رمانی بوده است که در دهه 60 منتشر شده و هیچکسی آن را ندیده است. این همان مشکل فراگیر ماست که آثار برجسته و خوب را همگانی و تبلیغ نکردهایم تا در اختیار مردم و به ویژه هنرمندان قرار گیرد که بسیار به آن نیازمند هستند و بعد زمانی که فیلم مجنون ساخته میشود ما سبقه اصلیاش را فراموش میکنیم که از کجا آمده است و زایش آن فکر را در اختیار نام سازندهاش میگذاریم در حالی که این موضوع یک سبقه و گذشتهای دارد به نام«زخمدار» و چون کتاب در بالاترین سطح خودش قرار نگرفته است باعث میشود ما رویدادها را با رویکردهای جعلی بسازیم و این هنر نیایشی ما را به شدت به جهت معاصرسازی دچار مشکل میکند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/