صمیمی: ادبیات بدون معارف چیزی ندارد/ محصول معارف تصادفی "شعر آیینی کاریکاتوری" است + فیلم و عکس
"محمد صمیمی" شاعر و مداح اهلبیت(ع) معتقد است که شاعران و نوحه سرایان برای خلق آثار زیبا باید "مشق شعر" کنند و معارف و فلسفه بدانند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، روضهخوانی در ایران از زمان شکلگیری، کارکردی تبلیغی داشته است؛ بهگونهای که روضهخوانها با هنر و فن خود ابزار اصلی این مهم بهشمار میرفتند. آیتالله گلپایگانی در مورد نقش تبلیغی روضهخوانی گفتهاند «اگر یک قدری بگذرد و این مجالس نباشد، ترویج کم میشود و فاصله مردم از اسلام، مفاهیم و اهدافش زیاد میشود. اگر مجالس روضه نباشند و بهجای آن مجالس سخنرانی داشته باشیم، این طور نمیشود که بهرهبرداری کرد... در هر دهی، در هر شهری، در هر مکانی این دین با این مجالس ترویج میشود».
تاریخچه تصنیف بهقدمت تاریخچه زبان است، در اسلام اولین شعارهایی که وارد شد تصنیفها بود، حتی در غزوات که پیامبر اسلام(ص) حضور داشتند، شعارهایی بود که ایشان هم دستور میدادند که مسلمانان به اینها بپردازند، "طَلَعت بَدرُ عَلَینا" این تصنیفی بود که مسلمانان در ورود حضرت به مدینه خواندند.
با توجه به اهمیت نوحه و شعر آیینی خبرگزاری تسنیم اولین دوره کارگاه شعر و تصنیف آیینی را با عنوان "دَم قرار" در باشگاه خبرنگاران پویا برگزار کرد.
در این کارگاه محمد صمیمی شاعر و مداح اهلبیت(ع) نکاتی را درباره ساخت و تولید نوحه به علاقهمندان این حوزه آموزش داد.
محمد صمیمی در سالهای اخیر با تولید تصنیف و نوحه در این حوزه قدم برداشته و بسیاری از اشعار و نوحههایی که محمود کریمی در سالهای اخیر خوانده کار او است.
گزیده سومین جلسه این کارگاه بهشرح ذیل است:
اصولاً هر تولیدی همراه با رنج ذاتی است؛ هنر با محصول مساوی است، چنانچه محصولی نباشد هنری هم وجود ندارد؛ همه انسانها بالقوه هنرمند هستند، این رنجی که وجود دارد باعث میشود که انسان عاقل زیر بار آن نرود.
شاعر آیینی احتیاج دارد که مصرفکنندگان محصولاتش را بشناسد و درکی درستی از ذائقه مداح و مخاطب داشتهباشد.
ما در حوزه شعر به هیچ وجه رشتهای مختص شعر و شاعر به صورت آکادمیک نداریم؛ در قدیم اساتید شعر، شاگردانشان را به سایر هنرها ترغیب میکردند، به خاطر اینکه رهیافتشان به زیبایی از جادههای مختلفی باشد و احاطهشان به زیبایی، زمانی اتفاق میافتد که همگی از یک مسیر به آن نرسیده باشند؛ به عنوان مثال آنها شاگردشان را به هنر خوشنویسی ترغیب میکردند و اساساً اکثر شعرا دیوانشان را خودشان خوشنویسی میکردند.
هفته قبل در مورد "مشق شعر" تاکید زیادی کردم، اما متاسفانه اکثر دوستان نوحهسرای ما مشق ندارند؛ آنقدر باید مشق کنید و بنویسید و بگذارید کنار -مثل دفتر مشق-تا خودتان را پر کنید؛ شما باید خالق زیبایی باشید تا مردم را جذب کند و در این راه باید زیبایی را خوب بشناسید؛ دو کتاب هم هست "تاریخ زشتی" و "تاریخ زیبایی" نوشته "اومبرتو اکو" روزنامه نگار معروف ایتالیایی که برای شعرا خوب است و ارجاعات جهانی دارد.
برخی از دوستان میگویند من شاعر نیستم و تصنیفسرایم، تعجب میکنم که چرا دوستان این را میگویند؛ مگر میشود شعر را نشناسید و تصنیف بگویید؟ اینکه چرا تا به حال شعر نگفتید و فقط نوحه و تصنیف گفتید، میتواند دلایل متعددی داشته باشد؛ به عنوان مثال انگیزهای برای نوشتن نداشتید یا شاید مصرفکنندگان آثار شما فقط تصانیف شما را میخواهند و شما هم برای آنکه کسی شعر شما را طلب نمیکند، مشق نمیکنید، اما باید در سالهای ابتدایی راهتان تا میتوانید مشق کنید.
آسیبشناسی شعر آیینی امروز بسیار مهم است؛ یعنی من به عنوان یک شاعر آیینی، معارفم معارف تصادفی است و این معارف تصادفی منجر به دین کاریکاتوری شده است و در نتیجه برای تولیدکننده منجر به تولید محصول کاریکاتوری میشود.
تفاوت کاریکاتور با تصویر عادی این است که تصویر همان شخص است، اما نسبتها در آن عوض میشوند؛ اساس نسبتها اگر درست رعایت نشود منجر به کاریکاتور و یک محصول خندهدار میشود.
ما اولین کسانی هستیم که در شعر آیینی مفهوم "پیرنگ" را تعریف کردیم که قبلش وجود نداشته است، "پیرنگ" در ادبیات داستانی به عصاره و چکیده روایت میگویند، متنی در حدود یک یا دو پاراگراف یا چند جمله کوتاه و کم است.
ما ناچار به استفاده از پیرنگ در آثارمانیم، حتی در آثار انشایی، آثار اخباری جای خودش، همه آثار مهم قبل از دوره ما، روایی و اخباری بودهاند؛ شما شعر محتشم را ببینید پیرنگ دارد، شعر دیوان "نیّر" که ترکیب بند 40 بندی است، حالت روایی و پیرنگ دارد و از همه مهمتر دیوان "عمان سامانی" است.
ما معتقدیم اکثر ادبیات و تاریخ ما، ادبیات آیینی است تا زمانی که که تفکر کمونیسم به ایران حمله کرد؛ بعد از آن تفکرات دیگری هم آمدند، اما این سد را کمونیسم شکست؛ غزلی از حافظ را پیدا کنید که اشاره دینی در آن نباشد، بنابراین میگوییم اگر معارف را از ادبیات جداکنیم؛ هیچ چیز نمیماند.
شما باید با فلسفه هم خیلی آشنا باشید؛ بچههای سینما را ببنید با فلسفه آشنایند؛ نمیخواهم خودم را جدا کنم، اما تاریخ هنر جهان را در دوره دبیرستان خواندم و این شد که در 17 سالگی آن نوحه حضرت زهرا (س) درآمد؛ جهانبینیتان باید جهانبینی فوقالعادهای باشد.
ذهن شما یک مبنا و 2 پایه و اساس دارد؛ زمان و مکان استثنائی است که در هیئت هم خیلی استفاده میشود، دلیل خیلی کوتاهی هم دارد: شما عدم و فقدان هر چیزی را میتوانید، اما "لا زمان" و "لا مکان" را هیچ وقت نمیتوانید تصور کنید، زمانی که هیچ وقت نیست و قابل تصور نیست.
صوت سومین جلسه کارگاه شعر و تصنیف آیینی
ما میتوانیم عدم و فقدان هوا را تصور کنیم، از این رو میشود در پیرنگ استفاده کرد و محور زمان و مکان را چون تخیل است دستکاری کنید. به عنوان مثال پدیدهها را از قرن 1 به قرن 14 بیاورید و این میشود سورئال و پیرنگ سورئال فوقالعاده جذاب است؛ عمان سامانی این کار را فوقالعاده انجام داده است؛ او در محور مکان دست برده و کسی نمیتواند به کار او ایراد بگیرد، اما شعرای دیگر وقتی فضا را سورئال نمیکنند بهشان ایراد میگیرند.
انتهای پیام/