زیارت همرزمان شهید در بیهوشی
«کیومرث صمدی» گفت: ضربهای هنگام انجام حرکات رزمی، مسعود را به حالت اغما میبرد. وی پس از گذشت دقایقی، به حالت عادی بازمیگردد و شروع به گریه میکند و از دیدار دوستان صمیمی خود که در عملیات بیت المقدس ۲ به شهادت رسیده بودند، اطلاع میدهد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، وجب به وجب این خاک چند هزار ساله بارور از هزاران روایت دلیرانه است، آغشته به خون قهرمانانی که نسل پشت نسل بر روی همین خاک متولد شدهاند، قد کشیدهاند، آباد کردهاند، عاشق شدهاند و خون دادهاند. این روایتها مثل بذرهایی در دل این خاک کاشته میشوند و در طول تاریخ ریشه میگسترانند و همچون بستری پولادین و سخت، بنیانی میشوند و اینگونه این سرزمین روز به روز محکمتر و استوارتر از قبل میشود.
هیچ زمینی، اما برای همیشه ایمن از طوفانهای سهمناک و دشمنان رذل و بداندیشان کممایهی حقیر نیست. گاهی هم آسمان وطن تیره میشود، بسیاری راه گم میکنند و سر از بیراهه درمیآورند، مرز حق و باطل، چون تار مویی میشود و دیدههای غبارآلود را به اشتباه میاندازد. اینجاست که شهیدان وطن سربرمیآورند از اعماق خاک، روایتهایی که دوباره خوانده میشوند، استخوانهایی که بعد از سالها برمیگردند، پلاکی خاکی، لباسی خونین، لبخندی در عکسی قدیمی... همه مثل فانوسهایی روشن، در شبهای تیره و تار چراغ راهمان میشوند تا بتوانیم از آن شبهای تار به صبحی روشن برسیم.
«تنگه ابوقریب»، یکی از بیشمار معادن باارزش این خاک است، تا سالها میشود مردانگی و رشادت و ایثار و عشق و ایمان از اعماقش استخراج کرد که هر کدامشان برای سعادت یک ملت کافی هستند، اگر بشنویم فریادهای یا حسینی که از لبهای خشکشان برآمده، اگر ببینیم ایستادگی بیامانشان با دستهای خالی را، اگر لمس کنیم آن قلبهای عاشق را که هر کدامشان را شبیه به مرادشان آسمانی میکرد: یکی با پهلوی شکسته، یکی با دستان بریده و یکی با تن بی سر.
رمز جاودانگی مردان گردان عمار در یک جمله خلاصه میشود: پایداری و مقاومت تا آخرین لحظه؛ حتی آن زمانی که بلیط بازگشت به خانه در دستانت داری و شوق دیدار خانواده در چشمانت موج میزند، ولی همه را پشت سرت رها میکنی و به میدان باز میگردی و... و رقصی چنین که میانه میدانم آرزوست.
مسعود فرزند ششم خانواده ملا فروردین 1344 در یک خانواده پرجمعیت متولد شد. او پسری خوش اخلاق، صبور و دوست داشتنی بود که قلب تکتک همرزمان و دوستان خود را فتح کرد. این مداح شهید به شدت بیقرار پیوستن به رفقای شهیدش بود. ارادت خود به اهل بیت (ع) و به خصوص حضرت زهرا (س) را با مداحیهای ماندگار خود نشان میداد و مجروح شدن او از ناحیه پهلو مهر تاییدی بر این علاقه و ارادت بود. او مزد سالها حضورش در جنگ را سرانجام 25 تیر 1367 با شهادت در یکی از آخرین و شجاعانهترین عملیاتها، در تنگه ابوقریب گرفت، جایی که اگر مسعود و همرزمانش قهرمانانه با لبهای تشنه و دستهای خالی مقاومت نمیکردند، سرنوشت جنگ به نفع دشمن بعثی تغییر پیدا میکرد.
در ادامه گفتوگو با «کیومرث صمدی» دوست و همرزم شهید «مسعود ملا» که اکنون در شمار جانبازان سرافراز کشورمان محسوب میشود را میخوانید.
در ابتدا از خودتان بگویید.
«کیومرث صمدی» دوست و همرزم شهید «مسعود ملا» هستم. سال 1346 متولد شدم و پس از حضور برادران بزرگتر خود در جبهه، بیتاب همراهی آنان شدم. در نهایت سال 1364 با دست بردن در شناسنامه خود به منطقه اعزام شدم.
چه زمانی با شهید مسعود ملا آشنا شدید؟
در همان بدو ورود به جبهه در قسمت تعاون لشکر 27 محمد رسولالله (ص) با مسعود آشنا شدم. در عملیات والفجر 8 مجروح شده و به عقب بازگشتم. پس از طی دوران نقاهت، مجددا از طریق لشکر 10 سیدالشهدا (ع) به جبهه رفتم و این جابجایی سبب جدایی من و مسعود شد. عملیات کربلای 5، گروهان باهنر گردان عمار، مقدمهای برای مودت مجدد ما شد و تا هنگام شهادت مسعود ادامه یافت. دیگر نه تنها در جبهه، بلکه در تهران نیز همدیگر را تنها نمیگذاشتیم و همیشه با هم بودیم. به دیدار خانواده شهدا میرفتیم و در نماز جمعه شرکت میکردیم. مسعود با شعارهای حماسی خود در نماز جمعه تمام نمازگزاران را به شور و شعف وامیداشت.
بارزترین خصوصیات اخلاقی شهید ملا چه بود؟
تمام خصوصیات اخلاقی و رفتاری مسعود، نمونه بود. او با روابط عمومی بالا و شوخطبعی خود، همه را شیفته میکرد. رزمندههای بسیاری تمایل داشتند در دسته کربلا حضور یابند؛ چراکه مسعود مسوولیت آن را بر عهده داشت.
گویا شهید ملا مداح بود. مداحیهای وی را به خاطر دارید؟
بله. مداحی «عمو حسین» مسعود در عملیات کربلای پنج برای همیشه ماندگار شده است. او به حضرت زهرا (س) ارادت ویژهای داشت و در یکی از عملیاتها نیز از ناحیه پهلو به شدت مجروح شد.
چه خاطرهای از شهید ملا در ذهن دارید؟
پیش از شهادت مسعود، روزی برای دیدار با سایر دوستانم از رزمندگان دسته کربلا فاصله گرفتم و پس از چند ساعت، به پادگان دوکوهه برگشتم. فضای سنگین حاکم تعجبم را برانگیخت. علت بیقراری رزمندگان را که پرسیدم، گفتند: «ضربهای هنگام انجام حرکات رزمی، مسعود را به حالت اغما میبرد. وی پس از گذشت دقایقی، به حالت عادی بازمیگردد و شروع به گریه میکند و از دیدار دوستان صمیمی خود که در عملیات بیت المقدس 2 به شهادت رسیده بودند، اطلاع میدهد. مسعود میگوید: «آنها نوید شهادتم را دادند.» سپس روضه حضرت زهرا (س) میخواند.»
برسیم به تنگه ابوقریب...
صبح 24 تیر 1367 بود. تعدادی از بچهها به مرخصی رفته بودند و عدهای دیگر آماده اعزام به منطقه کارون بودند. خبر پیشروی دشمن بعثی به سمت جاده اهواز ـ خرمشهر نیروها را آماده رزم کرد. در بین راه متوجه شدیم، دشمن از دهلران به سمت جاده میآید. نزدیک تنگه ابوقریب به سه گروه تقسیم شدیم. اصرار من برای همراهی با مسعود بیفایده بود و مجبور شدیم هر کدام در یک گروه حضور داشته باشیم. درگیری دشواری شکل گرفت. دشمن با تانکهایش آمده بود و سنگینترین سلاح ما برای مقابله سلاح «آر.پی.جی» بود. صبح روز بعد دستور موضعگیری داده شد. گرمای شدید هوا شرایط را سختتر میکرد. صدای حرکت تانکها در گوش میپیچید. نیروی کمکی نمیرسید. برای تهیه گلوله آر.پی.جی به سمت جاده حرکت کردم که ناگهان یک گلوله آر.پی.جی 11 من را به شدت پرتاب کرد و مجروح شدم. آتش شدید دشمن اجازه حضور آمبولانس در منطقه را نمیداد. فرمانده گردان عمار، سردار «رضا یزدی» دستور داد، «مجروحان خودشان آرام آرام به عقب حرکت کنند» همراه «علی یزدی» اخوی سردار یزدی که او هم مجروح شده بود، به عقب بازگشتیم.
چند روز در بیمارستان بستری بودم. زمانیکه جویای حال مسعود شدم، گفتند، «او به آرزوی خود رسیده است».
تنگه ابوقریب در روزهای پایانی جنگ تحمیلی سکوی پرواز فرمانده شجاعی شد که در کارنامه او، حضور فعال در عملیاتهای بزرگ میدرخشد. مسعود شایسته زندگی کرد و پروردگار زیبنده خریدارش شد.
تا مدتها هیچ خبری از پیکر مسعود نبود. بچههای تفحص چندین ماه منطقه را جستجو کردند شاید پیکر مطهر جاماندگان را بیابند؛ اما به نتیجه نرسیدند. چند ماه بعد، خبر بازگشت پیکر مسعود همه را در معراج الشهدا گرد هم آورد. پیکری با دستان بسته و صورتی که هیچ اثری از آن نمانده بود...
گمان میکردید شهید ملا روزی به شهادت برسد؟
بله مسعود آرزوی شهادت داشت و خالصانه برای رسیدن به خواسته خود مجاهدت میکرد. او پس از شهادت شهیدان «علیرضا افتخاریپور»، «مصطفی کلانتری» و «مهدی محبی» آرام نداشت. وی تمام تلاش خود را میکرد، تا به دوستان شهیدش بپیوندد. مسعود اکنون نیز در بهشت زهرا (س) نزدیک آرامگاه شهید افتخاریپور آرام گرفته است.
شهید ملا روی چه مسائلی تاکید داشت؟
مسعود همواره به پشتیبانی از ولایت فقیه تاکید میکرد و میگفت: «در هیچ شرایطی امام را تنها نگذارید.» او همچنین به خواهران توصیه میکرد که، «حجابتان را حفظ کنید.»
حرف آخر...
غبطه میخورم که رفقای شهیدمان رفتند و ما جا ماندیم. فقط دعا میکنم که ما را فراموش نکرده باشند و شفاعتمان کنند.
منبع:دفاع پرس
انتهای پیام/